لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳ ایران ۰۸:۵۸

دیدگاه | درک نادرست آمریکا درباره ایران


تصاویر قاب شده آیت‌الله خامنه‌ای در کنار موشک‌های بدر ساخت ایران، در میدان بهارستان، تهران
تصاویر قاب شده آیت‌الله خامنه‌ای در کنار موشک‌های بدر ساخت ایران، در میدان بهارستان، تهران

کارشناس ایران در یکی از اندیشکده‌های عمده واشنگتن عقیده دارد که آمریکاستیزی در مرکز هویت انقلابی جمهوری اسلامی قرار دارد. در تمام مسائل مربوط به امنیت ملی آمریکا، از اوکراین و تایوان گرفته تا نبرد اتمی و جنگ سایبری، منافع خود را در مقابله با آمریکا، تعریف می‌کند.

کریم سجادپور، کارشناس ارشد ایران در اندیشکده «بنیاد صلح کارنگی»، در مقاله‌ای که روز ۲۱ مرداد در روزنامه نیویورک تایمز منتشر کرد، نوشت کمتر کشوری را می‌توان یافت که از سرمایه محدود سیاسی و مالی خود، سهمی بیشتر از حکومت ایران در راه برانداختن نظام جهانی تحت رهبری آمریکا، هزینه کرده باشد.

سجادپور یک دلیل تداوم جمهوری اسلامی تحت ولایت مطلقه آیت‌الله علی خامنه‌ای را در این می‌داند که او با هوشیاری مداوم و قساوت مردی حکومت می‌کند که باور دارد بسیاری از مردم جامعه خود او و بزرگترین ابرقدرت جهان، از ته دل می‌خواهند او را براندازند.

سجادپور با مثال آوردن از روسیه که بعد از ماجراجوئی‌های گستاخانه در گرجستان، کریمه و سوریه، متقاعد شد که می‌تواند با مصونیت به اوکراین حمله کند، می‌نویسد جمهوری اسلامی هم به اتکای نیروهای نیابتی خود در لبنان، عراق، سوریه و یمن،‌ و همچنین به پشتگرمی عقب‌نشینی تحقیر‌آمیز آمریکا از افغانستان، از موفقیت خود مطمئن است و آمریکا را در راه افولی ناگزیر می‌بیند.

از دید کریم سجادپور، یکی از دلایل عدم موفقیت تلاش‌های دولت بایدن در مذاکرات احیای برجام، همین است.

  • پارادوکس ذاتی

سجادپور می‌نویسد هر چند برنامه‌ اتمی، بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی ایران را از بین برده، و نتوانسته اسرائیل را از انجام عملیات گستاخانه سوءقصد و خرابکاری علیه برنامه اتمی حکومت ایران بازدارد، جمهوری اسلامی برای سازش با آمریکا از طریق دیپلماسی، شتابی نشان نمی‌دهد. حتی در صورت احیای توافق اتمی، جهان‌بینی حکومت ایران، ادامه پیدا خواهد کرد.

کریم سجادپور، کارشناس ایران در بنیاد صلح کارنگی
کریم سجادپور، کارشناس ایران در بنیاد صلح کارنگی

سجادپور می‌نویسد دلیل اینکه آمریکا عدم موفقیت آمریکا در تلاش برای عادی‌سازی رابطه با جمهوری اسلامی این است که چنین فرایندی باعث بی‌ثباتی جمهوری اسلامی می‌شود که اصل متشکله آن، بر مبارزه با آنچه امپریالیسم آمریکا خوانده می‌شود، استوار است.

او می‌نویسد معمای پیچیده در همین است، که آمریکا تلاش می‌کند با نظامی وارد تعامل شود که خواهان تعامل نیست، و می‌خواهد نظامی را منزوی سازد که رونق خود را در انزوا می‌جوید. سجادپور می‌افزاید در طول زمان، نظام ایران نشان داده که با نفوذتر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت و بی‌رحم‌تر از آن است که بتوان آن را برانداخت و بزرگتر از آن است که بتوان آن را مهار کرد.

سجادپور عقیده دارد که سیاست خردمندانه برای آمریکا این است که توازن برقرار کند میان اهداف کوتاه‌مدت مقابله با برنامه اتمی و جاه‌طلبی‌های منقطه‌ای حکومت ایران و هدف درازمدت دست یافتن به نظامی دمکراتیک که به جای عقیده‌ انقلابی رهبران خود، ملت ایران را نمایندگی کند.

کارشناس ایران در بنیاد صلح کارنگی در نیویورک تایمز می‌نویسد از دیدگاه جهان‌بینی‌ نخبگان انقلابی ایران، باز کردن کشور به ایجاد رقابتی منجر می‌شود که مافیاهای خصوصی آنها را تضعیف خواهد کرد. برای بسیاری از این نخبگان سیاسی و نظامی در ایران، جنگ بر سر قدرت، برسر نظام عقیدتی انقلاب اسلامی نیست، بلکه بر سر کنترل منابع عظیم کشور است.

سجادپور به نقل از یک استاد دانشگاه در ایران که بسیاری از شاگردان او به مقامات بالای نظام دست یافتند، می‌نویسد در آغاز انقلاب ۸۰ درصد انقلابیون را مؤمنان انقلابی بی‌اعتنا به واقعیت‌های جهانی تشکیل می‌دادند، و ۲۰ درصد دیگر، شارلاتان و چندرنگ بودند، در حالیکه امروز معادله برعکس است. بیست درصد مومن و ۸۰ درصد شارلاتان‌هائی هستند که برای ثروت و موقعیت، دور مقامات نظام را گرفته‌اند.

سجادپور می‌نویسد سیاست آمریکا در قبال ایران سالها با پارادوکسی مواجه بود که کمتر درک می‌شد. تحریم، یعنی سیاست زورگویانه‌ای که برای مهار جاه‌طلبی‌های اتمی و منطقه‌ای حکومت ایران لازم بود، می‌توانست ناخواسته به تقویت نظام منجر شود.

او با مثال آوردن از واکنش رئیس حکومت کره شمالی به وعده‌های ترامپ برای سرمایه‌گذاری برای رونق و رفاه آینده مردم کره شمالی در برابر دست برداشتن از تسلیحات اتمی، می‌نویسد، در حکومت‌های دیکتاتوری، غالبا تنش عمیقی میان منافع نظام و رفاه مردم کشور وجود دارد.

به استثنای مورد آفریقای جنوبی، تحریم‌ هر چند هزینه حکومت‌های متخاصم را بالا می‌برد اما تاثیر چندانی در براندازی ندارد، زیرا برخی از نظام‌های دیکتاتوری حتی از انزوای خود، سود می‌برند.

سجادپور از فیدل کاسترو نقل می‌کند که به خود او گفته بود اگر روزی آمریکا تحریم‌ها را لغو کند، بلافاصله به اقدامی دست خواهد زد که تحریم‌ها از نو برقرار شود. کاسترو درک می‌کرد که نظام او در حباب انزوا و جدائی از سرمایه‌داری و جامعه‌ مدنی، بهتر حفظ می‌شود.

سجادپور می‌نویسد آیت‌الله خامنه‌ای هم مثل کاسترو درک می‌کند که خطر برای نظام دین‌سالار او، از انزوای جهانی نیست، بلکه از ادغام در نظام جهانی ناشی می‌شود. هر چند او نیز گاه به سازش‌های تاکتیکی برای بیرون آمدن از تنگنا، تن می‌دهد.

سجادپور می‌نویسد برای خامنه‌ای، وضع آرمانی، انزوا است، به مقدار صحیح، و مایل است بدون تحریم به فروش نفت ایران در بازارهای جهانی ادامه دهد، هر چند مایل نیست ایران در نظام جهانی کاملا ادغام شود.

سجادپور می‌افزاید هر چند دشمنی آیت‌الله خامنه‌ای با آمریکا بدون شک صادقانه است ولی منفعت شخصی هم در آن وجود دارد.

نویسنده به نقل از فیلسوف آمریکائی اریک هافر یادآور می‌شود که نفرت دردسترس‌ترین و همه‌گیرترین عامل اتحاد است. خیزش و گسترش جنبش‌های توده‌ای، بدون اعتقاد به خدا ممکن است اما بدون باور به شیطان، امکان ندارد.

  • اشتباه دوجناح آمریکا

سجادپور به عدم حضور آمریکا در ایران و فقدان آگاهی و اطلاعات لازم در باره ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد لیبرال‌ها و محافظه‌کاران در آمریکا هر دو در اشتباه هستند. لیبرال‌ها تعامل با ایران را برای نرم‌ کردن عقاید انقلابی یا قدرت گرفتن میانه‌روهای داخل نظام مفید می‌دانند، و محافظه‌کاران، رفتار سرسختانه را عامل درهم شکستن مقاومت نظام در برابر خطر فروریزی می‌پندارند. او می‌نویسد هیچ‌کدام از این روش‌ها، کارآمد نبوده است.

سجادپور بعد از مثال آوردن از تلاش‌ دولت‌های آمریکا برای بهبود روابط با ایران، یادآور می‌شود که حتی یک مورد وجود نداشته که رئیس حکومت ایران به منظور عادی‌سازی روابط، پیشقدم گفتگو با مقامات آمریکا شده باشد. آیت‌الله خامنه‌ای اخیرا گفتگوی مستقیم مذاکره‌کنندگان اتمی جمهوری اسلامی با مقامات آمریکائی را به کلی ممنوع کرد. او می‌نویسد خامنه‌ای آگاه است که خطر وجودی تعامل با آمریکا برای نظام ایران، از ادامه جنگ سرد بزرگتر است.

کریم سجادپور، کارشناس ایران در بنیاد صلح کارنگی، می‌نویسد آمریکا نیز در باره ایران اشتباهات فاجعه‌آمیزی مرتکب شده است. او می‌نویسد حاصل عمده ترک یک‌جانبه برجام توسط دولت ترامپ، پیشرفت بیشتر برنامه اتمی ایران بود.

او می‌نویسد تلاش آمریکا برای تعامل با حکومت ایران یا زیرفشار قرار دادن آن، هیچکدام موثر نبوده، و راه‌حلی طلائی‌ وجود ندارد که بتواند ماهیت نظام ایران یا روابط ایران-‌آمریکا را دگرگون سازد. او توصیه می‌کند که در برابر برنامه‌ اتمی و نفوذ حکومت ایران در خاورمیانه، نه تلاش برای نابودسازی بلکه مهار کردن، راه چاره است.

  • صبر راهبردی

سجادپور به نقل از رابرت کوپر، دیپلمات اروپائی، که با ایران مذاکره کرده، صبر راهبردی را پیشنهاد می‌کند.

کوپر نوشته «نظام‌های انقلابی، جای متفاوتی برای خود در جهان نمی‌خواهند، بلکه طالب جهان متفاوتی هستند. خوب نیست فکر کنید که می‌توانید آنها را تغییر بدهید، ولی لحظه‌ای می‌رسد که خود شک می‌کنند یا از انقلاب خود عبور می‌کنند. آن وقت است که می‌توانید چیزی را شروع کنید.»

سجادپور با اشاره به نوشته‌ای از ویلیام جی. برنز، رئیس سازمان «سیا» و یکی از معماران اصلی برجام، می‌افزاید شرایطی که در سال ۲۰۱۵ به توافق اتمی برجام منجر شد، در حال حاضر وجود ندارد. دیپلماسی سرسختانه نیست، تحریم‌ها کاملا اجرا نمی‌شوند، توافق جهانی بر سر ایران دشوارتر شده، و به نظر می‌رسد نظام ایران متقاعد شده باشد که دولت بایدن به یک جنگ دیگر در خاورمیانه، رغبتی ندارد.

از دیدگاه سجادپور، نظام ایران به شدت بیمار است و اینکه سقوط نمی‌کند، به این دلیل است که جانشین معتبری برای آن وجود ندارد. از دید او، چهار دهه بعد از انقلاب، شور انقلابی مدتها است دیگر وجود ندارد، ولی منافع در حفظ وضع موجود، حالت انقلابی را کشور را حفظ می‌کنند.

نویسنده هدف خامنه‌ای و یاران او را پرهیز از عادی شدن وضع کشور و عادی‌سازی روابط با آمریکا می‌داند، که باعث می‌شود نظام، از دشمن خارجی که به حفظ یکدستی نیروهای امنیتی منجر شده است، محروم شود. او می‌نویسد هر چند این راهبرد در درازمدت بازنده است ولی افق زمانی خامنه‌ای محدود است. اولویت خامنه‌ای هرگز منافع ملی ایران نبوده است، بلکه حفظ اتحاد نظام و ادامه اختلاف در جامعه جهانیَ هدف او است.

سجادپور با استناد به تجربه چهار دهه‌ اخیر، نتیجه می‌گیرد که خامنه‌ای، برای احیای توافق اتمی با آمریکا، قادر نیست در داخل یکدستی ایجاد کند مگر اینکه احساس کند اتحاد درونی رژیم دارد از بین می‌رود و فرسودگی جامعه دارد به برآمدن نسل جدیدی از قدرت‌طلبان، دامن می‌زند. پارادوکس نظام اسلامی در این است که تنها در اثر انزوا و فشار شدید، به سازش تن می‌دهد، اما همان فشار شدید و انزوا آن را زنده نگه می‌دارد.

* برگردان فارسی این گزارش تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.

مطالب مرتبط

XS
SM
MD
LG