در پی کشتار نژادپرستانه ۹ آمریکایی آفریقایی تبار در شهر چارلستون در کارولینای جنوبی، که درماه گذشته وقوع یافت، بسیاری از مردم آمریکا خواستار حذف نمادها و پرچم ایالات مؤتلف* آمریکا از مکانهای عمومی شده اند.
دیلان روف، متهم این کشتار، پیش از ارتکاب این عمل، عکسهایی از خودش را در حالی که پرچم جنگ های ایالات موتلف را دردست داشت همراه با یک بیانیه نژادپرستانه بر وب سایت خود گذاشته بود.
برخی نیز علاوه بر حذف این پرچم خواستار برداشتن مجسمه رهبران ایالات موتلف و نیز برداشتن نام آنان از خیابان ها و مدارس شده اند.
اما این کاری کارستان است، زیرا جنوب امریکا پر است از تجلیل و گرامیداشت یاد دولت مستعجل و خودخوانده ایالات موتلف.
مثلا، درست در میان گورستان ملی آرلینگتون که در کنار رود پوتومک و مشرف به واشنگتن قرار دارد، خانه ارلینگتون قرار دارد که یادمان ژنرال رابرت لی،از رهبران جنوبی ست که در همان جا، پیش از جنگ داخلی، مالک یک مزرعه عظیم** بود.
در شهرهای حومه ویرجینیا مدارسی هستند که نام چهره های شاخص در جنگ های داخلی آمریکا را برخود دارند. مانند استونوال جکسون، و جی ای بی استوارت. دو ژنرال معروف در جنگ های ایالات مؤتلف.
در فاصله ۹۰ دقیقه ای واشنگتن، درشهر ریچموند در ایالت ویرجینیا، که خود پایتخت پیشین دولت ایالات مؤتلف آمریکا بوده است، انبوهی از مجسمه و بنای یادبود از سربازان و سیاستمداران ایالات مؤتلف وجود دارد .
تلاش سازمان یافته
رسم است که در پایان هرجنگی، مجسمه ها و بناهای یادبود ساخته می شود. اما این تجلیل ها از پیروزمندان است نه از شکست خوردگان.
تاریخ پژوهان می گویند این بناهای یادبود نتیجه تلاش سازمان یافته برخی از افراد در جنوب است که دست به بازنویسی تاریخ جنگ داخلی زده اند و این کار تقریبا به محض پایان یافتن جنگ آغاز شد.
برایان متیو جوردن، استادیار تاریخ در دانشگاه ایالتی تگزاس، به صدای آمریکا میگوید: «جنوبی ها این گفته را که می گوید "تاریخ را فاتحان می نویسند"، برعکس کردند»... «آنان برنده جنگ در زمان صلح بودند.»
برخی از این گروه ها تا به امروز وجود دارند. مانند «اتحاد دختران ایالات موتلف»، و «پسران سربازان ایالات موتلف».
وب سایت گروه اتحاد دختران میگوید: «این گروه درپی گردآوری و حفظ مواد لازم برای نوشتن تاریخ راستین جنگ بین ایالت ها و حفط و حراست و مشخص کردن مکان هایی ست که درسایه شجاعت های ائتلافیان تاریخی شدند. ..و نیز می کوشد به اخلاف این مؤتلفان گران قدر کمک کند تا آموزش درخور را به دست آورند.»
این جنبش مورد استقبال چندین گروه در جنوب قرار گرفت که می خواستند روایت مربوط به جنگ داخلی را تغییر دهند. جنبش «آرمان گمشده» بر آن شد که حمایت از برده داری را از چهره موتلفان بزداید و علت جنگ را نه بر سر مخالفت با الغای بردگی بلکه برای کسب حقوق خود و خودمختاری وانمود کنند.
این گروه، سربازان ایالات موتلف را به صورت قهرمانانی که با شرف و شجاعت در برابر دشمنانی بی شمار در میدان جنگ می جنگند نشان می دهند- آرمان هایی که همه آمریکایی ها می ستایند و محترم میدارند.
اما بیشتر این روایت، برداشتی تجدید نظر شده است. جوردن می گوید فقط کافی بود سرسوزنی از واقعیت در افسانه سرایی های «آرمان گمشده» وجود داشته باشد تا مورد اقبال و توجهی گسترده قرار گیرد.
و در شمال نیز، این آرزو وجود داشت که جنگ را هرچه زودتر و سریع تر پشت سر بگذارند.
جوردن می گوید «آرمان گمشده» بی درنگ گسترش یافت و دست کم در نیم قرن پس از جنگ به خاطره تاریخی عامه تبدیل شد.
در همین دوران بود که شمار فراوان مجسمه ها و بناهای یادبود ساخته و برپا شد.
کارول امبرتون، استاد تاریخ دردانشگاه بوفالو در نیویورک و نویسنده کتابی درباره نخستین سال های پس از جنگ داخلی، به صدای آمریکا می گوید: «در سال های پس از جنگ فرزندان سربازان ایالات موتلف به تلاشی سازمان یافته برای گرامیداشت یاد جنگی که پدرانشان در آن شرکت کرده بودند و برای گرامی و بزرگ داشتن آرمان ائتلافیون دست زدند».
بخشی از جنبش آرمان گم شده را گروه هایی چون اتحاد دختران ایالات مؤتلف و پسران سربازان ایالات مؤتلف شکل داده اند.
این گروه ها به تاریخ جنگ داخلی نیز چیزهایی افزودند که به ذائقه جنوبی ها بسیار خوش آیند بود.
«کارهای دیگر هم کردند. مثل سازمان دهی نوشتن کتاب های درسی در جنوب. داستان ها پس از تصویب آنها نوشته می شد. در این کتاب ها برده داری به عنوان نهادی خوب و مثبت جلوه گر می شود و تنها پس از جنگ داخلی ست که تبعیض های نژادی رخ می نمایند.»
حتی در سال ۲۰۱۴ نیز در تگزاس که یکی از ایالت های ائتلافی بوده، جنجالی بر سر این که کتاب های درسی نقش برده داری در جنگ داخلی را چگونه نشان دهند، در گرفته بود.
این گروه ها علاوه بر کتاب های درسی مدارس، مدیریت و تامین بودجه برای نوشتن مقاله های موافق و انتشار روزنامه های تاریخی را نیز برعهده داشتند.
فقط جنوبی ها نیستند
بازسازی در سال های پس از جنگ به جوشش «جنبش آرمان گم شده» کمک فراوان کرد. زیرا جنوبی ها آن را به منزله تلاش شمالی ها برای نابود کردن سنت ها و رسم وراه زندگی شان می دیدند.
اما آرمان گم شده فقط مختص جنوبی ها نبود. نیاز به آشتی، به افسانه های آرمان گم شده امکان داد تا در شمال نیز حامیانی بیابد.
امبرتون می گوید «به طور کلی آمریکایی ها نمی توانستند قبول کنند که انفصال طلبی تا چه حد خیانت آمیز بود».
جفرسون دیویس هیچ گاه به خیانت متهم نشد و پس از دوسال از زندان آزاد شد. کسانی که برای آزادی او وثیقه گذاشتند شمالی های برجسته ای چون هوراس گریلی، از هواداران پرشور الغای بردگی بودند. در سال ۱۸۷۰، پنج سال پس از جنگ، سیاستمداران برجسته شمالی در مراسم تدفین رابرت لی، ژنرال جنگ های انفصال، شرکت کردند و از او به گونه یکی از قهرمانان آمریکا یاد کردند.
به گفته جوردن، کشور در سطحی ملی از بازپروری جنوب استقبال کرد. زیرا دوران جنگ داخلی به منزله دوران ازدست رفتن معصومیت آمریکا – هم شمال و هم جنوب- حمل می شد.
برای بسیاری از مردم، چه در شمال و چه در جنوب، سال های پس از جنگ، دوران رشد سریع صنعتی شدن و شهر نشینی بود و مشکلات ناشی از آنها نوعی حس دلتنگی و یاد و دریغ برای دوران پیش از جنگ را درآنان بیدار می کرد.
جالب آن که پرچم جنجال آفرین ایالات مؤتلف که پس از ماجرای چارلستون توجه زیادی را به خود دوخته است، همیشه بخشی از جنبش آرمان گم شده نبوده است. این نماد به عنوان نشان اعتراض به جنبش حقوق مدنی آمریکا در سال های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به کار گرفته شد و درواقع ، به گفته امبرتون، نوعی «دهن کجی به سیاهان جنوب» بود.
پاک سازی فرهنگی
اما در میان صداهایی که خواستار حذف نمادها ویادبودهای ابالات مؤتلف هستند، کسانی هستند که میگویند نباید افرادی را که برای ایالات مؤتلف می جنگیدند، متجاوز یا نژادپرست شمرد.
بن جونز، نماینده پیشین جورجیا در کنگره آمریکا و رئیس فعلی عملیات حفاظت از میراث برای سازمان پسران سربازان ائتلاف در مقاله ای در نشریه «یو اس تودی» تلاش برای حذف پرچم جنگهای ایالات مؤتلف در پایتخت کارولینای جنوبی را«جنون پاک سازی فرهنگی» نامید.
جونز همچنین در مقاله ای درنیویورک تایمز نوشت: «آن ۷۰ میلیون نفر از ما که اجدادشان برای جنوب جنگیدند، این پرچم نماد اعضای خانواده ماست که برای آنچه برحق تصور می کردند جنگیدند و شأن و شجاعت شان در تاریخ نظامی آمریکا افسانه ای شد.»
به نوشته او: «این دلتنگی نیست. میراث است. حمله های فعلی به این میراث، ۱۵۰ سال پس از آن رویداد، به نظرما توهینی ست که نه حصاری را ترمیم می کند و نه پلی را می سازد. »
جیم وب، سناتور پیشین ویرجینیا از حزب دمکرات و نامزد فعلی ریاست جمهوری، در فیس بوک خود نوشت، در اندیشیدن به این مسئله باید با دلسوزی و احترام «به تاریخ پیچیده جنگ داخلی» پرداخت. وی نوشت نیاکانش برای هردو طرف جنگ جان خود را در جبهه از دست دادند. او همچنین بتازگی در فیس بوک خود نوشته است: «جای تاسف بسیار است که بخش اعظم مسئولیت و سیاست جنگ برعهده سربازانی که برای جنگ احضار شدند، قرار گرفته است.»
*ایالات مؤتلف آمریکا یا کشورهای موتلف امریکا ((Confederate States of America به ائتلاف یازده ایالت انفصال طلب جنوبی آمریکا می گویند که در سال های ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ اعلام موجودیت کرد. این ائتلاف درآغاز با هفت ایالت جنوبی که دارای اقتصاد متکی برکشاورزی و بویژه کشت پنبه و کار بردگان سیاه بودند، و پس از انتخاب ابراهام لینکلن نماینده ضد برده داری حزب جمهوری خواه به ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر ۱۸۶۰،تشکیل شد. کارولینای جنوبی، می سی سی پی، فلوریدا، آلاباما، جورجیا، و تگزاس این هفت ایالت بودند.
ریاست جمهوری این دولت را جفرسون دیویس برعهده داشت و پایتخت آن در آغاز مونتگمری آلاباما و سپس ریچموند ویرجینیا بود.
دولت ایالات متحد یا اتحادیه، این انفصال را رد کرد و ائتلاف را غیرقانونی دانست. با حمله ارتش ایالات مؤتلف به پایگاهی نظامی در بندر چارلستون در کارولینای جنوبی، جنگ داخلی آمریکا آغاز شد. چهار ایالت ویرجینیا، آرکانزاس، تنسی، و کارولینای شمالی نیز که به برده داری متکی بودند، در پی فرمان ابراهام لینکلن به حمله متقابل،اعلام انفصال کردند و به این ائتلاف یا کنفدراسیون پیوستند. جنگ داخلی در نهایت در بهار ۱۸۶۵ با شکست سنگین ارتش جنوب از هم پاشید و ایالت های عضو آن به ایالات متحد آمریکا بازپیوستند.
این دولت هیچ گاه از سوی هیچ کشوری به عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخته نشد و بریتانیای کبیر و فرانسه آن را شورشی نامیدند.
**plantationاملاک وسیع کشاورزی در جنوب آمریکا در دوران پیش از جنگ داخلی، که بیشتر مزارع توتون و پنبه بودند و توسط بردگان سیاه کشت می شدند. زمین وسیع و مرغوب، آب فراوان و آفتاب ودشت های گسترده همراه با کار بی مزد بردگان سیاه، این مالکان را به ثروتی فراوان رسانده بود. به طوری که می توان گفت اربابان این املاک از نوعی موقعیت اشرافی برخوردار بودند.