در نامه مادر جیسون رضائیان آمده «پسرم از اوان کودکی شیفته زادگاه پدرش، ایران، بود. هرچند در آمریکا رشد و پرورش یافت، زبان فارسی را یاد گرفت، در جمع های فامیلی با اقوام تخته نرد بازی می کرد و کم کم به موسیقی، فرهنگ و غذاهای ایرانی علاقه مند شد. به خاطر علاقه به خورش قورمه سبزی، شماره پلاک اتوموبیلش در کالیفرنیا را «قورمه سبزی» گذاشته، و از طریق شماره پلاکش، با تعداد زیادی از ایرانی تبارها در آن ایالت آشنا شده است.
در تولد هشت سالگی جیسون، برایش گذرنامه ایرانی گرفتیم به امید روزی که به سرزمین پدری اش سر بزند؛ و بالاخره اولین سفر به ایران بعد از تمام کردن دانشگاه برایش ممکن شد. هربار که به ایران می رفت، بیشتر شیفته فرهنگ و مردم ایران می شد.
تا اوان بیست سالگی، از شهرهای تاریخی تبریز، بم – پیش از زمین لرزه، اصفهان و اماکن مذهبی مشهد دیدن کرده بود – عده زیادی از بستگانش نسل اندر نسل در مشهد زندگی کرده و همانجا هم به خاک سپرده شده اند. شهرهای مدرن و روستاهای دست نخورده ای که دو چهره متمایز جامعه ایرانی رو به رشد است، همواره برایش پر از جاذبه بود.
به نوشته مادر جیسون، تصویری از ایران که او در رسانه های آمریکایی می دید مایه ناراحتی اش بود چون می دانست بیشتر آن تصاویر محدود و عاری از دقت است. یک بار به من گفت «مردم و رهبران آمریکا باید ایران واقعی را ببینند، همه جای ایران را.» وقتی به عنوان خبرنگار آزاد در ایران مستقر شد (پیش از این که همکار واشنگتن پست شود) هدفش این بود که داستان های ناگفته ایران را به گوش غربی ها برساند.
صدها سال است که جهانگردان از نقاط مختلف جهان به ایران سفر می کنند. اما در سه دهه گذشته، یک نسل از مردم آمریکا اطلاعاتشان درباره ایران را از تماشای تصاویر آرشیوی در تلویزیون که با توضیحات بسیار اندکی همراه است به دست می آورند.
خانم رضائیان در ادامه نوشته پسرم جیسون یک شهروند جهانی است که به واسطه مسافرت های بی شمارش به نقاط مختلف دنیا، دوستان زیادی در اروپا، آسیا و آمریکای لاتین دارد. هر کجا که می رود، درباره زیبایی ها و شگفتی های ایران حرف می زند، و افراد بی شماری – از جمله آمریکایی ها – را تشویق کرده تا به ایران سفر کنند و زیبایی های آن را به چشم خود ببینند.
بازی روزگار را ببینید که پسر من – که یکی از بهترین سفیران برای معرفی ایران است – به رغم عشقی که به آن کشور دارد، همراه با همسرش، یگانه صالحی و چند روزنامه نگار دیگر سه هفته است که در ایران، بدون این که علیه شان اعلام جرم یا اتهامی شده باشد، در بازداشت به سر می برد.
این نحوه برخورد با روزنامه نگاران حرفه ای که دولت ایران به آنها به عنوان اعضای مطبوعات خارجی اعتبارنامه داده، خلاف وجدان است. نمی دانم چه کسی، چرا و به چه جرمی آنها را دستگیر کرده است. حتی نمی دانم او در کنار همسرش است یا جدا از او بازداشت شده. خانواده ما و یگانه از وحشت و نگرانی از پا درآمده، و هیچ خبری نگرفته ایم که اندکی از بیم و نگرانی ما بکاهد.
یگانه اجازه یافت تماس کوتاهی با خانواده اش داشته باشد، ولی من و برادر جیسون هیچ خبری از او نداریم.
خانواده ما و یگانه عمیقاً نگران سلامتی و پیآمدهای بازداشت آن دو هستیم. جیسون مشکل فشارخون بالا دارد و باید برای کنترل فشار خونش هر روز قرص مصرف کند. از وضع سلامتی اش هیچ خبری ندارم و راهی برای تماس با او یا اطرافیانش ندارم. سکوت و بی خبری تحمل ناپذیری مرا احاطه کرده.
خانم رضائیان در پایان می نویسد به همه این دلایل از مقامات ایران می خواهم تا جیسون و یگانه را هرچه زودتر آزاد کنند. ایران جامعه ای پیچیده و چند لایه است که غربی ها غالباً تصور نادرستی از آن دارند. پسر و عروس من تلاش می کردند با گزارش های چندوجهی و عادلانه، تصویر نادرست ایران را از اذهان پاک کنند و چهره دقیق تری به خوانندگان ارائه کنند. و وقتی آزاد شوند در ایران، که هر دو آن را «خانه» خود می خوانند، به همان شیوه به گزارشگری ادامه خواهند داد.