روزنامه لسآنجلس تایمز گزارشی با عنوان «ایران سابقهای طولانی در اعتراضات دارد. اما این بار متفاوت است» منتشر کرده که در آن به بررسی اعتراضات ایرانیان علیه جمهوری اسلامی میپردازد.
«آلکس شمس» نویسنده این گزارش مینویسد که با گذشت سه هفته، اعتراضات در ایران همچنان ادامه دارد. اعتراضاتی که، به گفته او، در دو ویژگی ابعاد آن و وحدت ملی بیسابقه است چرا که مردم ایران این بار با پیشینههای متفاوت قومی و دینی، اقشار مذهبی و غیرمذهبی، همگی در این اعتراضات شرکت کرده و با وحدت خود تهدیدات حاکمیتی را به چالش گرفتند.
شمس معتقد است این اعتراضات بسیار متفاوت از گذشته، پایههای حاکمیت را متزلزل کرده است.
او میافزاید نیروهای امنیتی با باتوم، گاز اشکآور و گلوله تلاش کردند اعتراضات را سرکوب کنند. دهها شهروند کشته و شمار زیادی دستگیر شدند اما جنبش همچنان ادامه یافته و گروههای کوچکی از اعتراضکنندگان از خیابانی به خیابانی دیگر میروند و با سنگربندی موقت در خیابانها شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر داده و با پرتاب سنگ به مقابله با نیروهای سرکوب بر میخیزند.
دانشجویان بسیاری از دانشگاهها به معترضان پیوستهاند. آنها دست به اعتصاب زده و تحصنهایی برگزار کردهاند و نیروهای امنیتی در تلاشند با خشونت آنان را پراکنده کنند.
دامنه نافرمانیهای مدنی به دبیرستانها نیز کشیده شده و هزاران دختر دبیرستانی مقنعهها را از سر برداشته در خیابانها شعار میدهند.
به گفته نویسنده، نقطه قوت اعتراضات اخیر در این است که این اعتراضات سازماننیافته و بدون رهبر است. در واقع جنبشی مردمی است که بیانگر نارضایتی عمومی از حاکمیت است. رهبری این تظاهرات را عمدتا دختران جوان برعهده دارند و بسیاری از بازداشتشدگان نوجوان هستند. به نظر میرسد رهبری جنبش را نسلی برعهده دارد که برای نخستین بار در اعتراضات سیاسی شرکت میکند.
نویسنده این گزارش می افزاید آخرین اعتراضات عمومی در چنین ابعادی پس از انتخابات ۸۸ به وقوع پیوست که در پی سالها کنشگری اصلاحطلبانه برای توسعه آزادیهای سیاسی و اجتماعی و دمکراتیزه کردن انتخابات تحت کنترل حکومتی، و حتی در شرایطی که خامنهای میتوانست حرف آخر را بزند، میرحسین موسوی در رقابتی تنگاتنگ از لحاظ رای با محمود احمدی نژاد به رقابت پرداخت.
بسیاری بر این باور بودند که موسوی شانس بالای برای شکست محمود احمدی نژاد نامزد محبوب خامنهای داشت. اما خیلی زود این امیدها بر باد رفت و محمود احمدینژاد برنده اعلام شد. کارشناسان نسبت به تقلب گسترده هشدار دادند و اعتراضات سراسری جنبش سبز آغاز شد و میلیونها نفر با شعار «رای من کجاست» به اعتراضات پیوستند. نیروهای امنیتی بسوی مردم تیراندازی کردند و دهها نفر را کشتند و هزاران تن را نیز بازداشت کردند. در نهایت اعتراضات به پایان رسید و حاکمیت با حبس خانگی نامزدهای معترض، سر جنبش را قطع کرد.
در آن سال ایرانیان با امید به تغییر به خیابانها آمدند و به تغییر از طریق انتخابات باور داشتند اما امروز برخلاف آن روز، نومیدی و خشم نیروی محرکه ایرانیان برای حضور در خیابانهاست.
نویسنده این گزارش میگوید جامعه ایران در دهه گذشته بشدت تغییرکرده است. تحریمها اقتصاد را فلج کرده، ارزش ریال بشدت پایین آمده، مردم عادی فقیر شدهاند و ارتباط آنان با جهان قطع شده است.
اعتراضات خیابانی مکرر پنج سال اخیر که بر نابرابری اقتصادی و بحرانهای فزاینده محیط زیستی (بحران کمبود آب) متمرکز بوده، جامعه ایران را بشدت تکان داده است. سرکوب وحشیانه این اعتراضات مردمی نشان میدهد رژیم جمهوری اسلامی بطرز فزایندهای تحمل هیچگونه انتقادی را ندارد.
اعتماد عمومی به نظام سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به پایینترین حد خود تنزل کرده و ابراهیم رئیسی علیرغم سابقه ضدحقوق بشری، چون نامزد مورد علاقه خامنهای بود به پیروزی رسید. خامنهای به رویای دیرینهاش مبنی بر تصاحب کامل قدرت دست یافت اما در عمل بدترین کابوس خود را آفرید. او با تضعیف انتخابات که از معدود راههای ابراز نارضایتی عمومی بود، آن را از سر راه خود برداشت و در نتیجه تنها راه قابلتصور مردم برای تغییر این شد که خامنه ای باید برود.
لسآنجلس تایمز می نویسد حکومت سالهاست بر شیپور این ترس می دمد که اعتراضات در ایران به هرج و مرج منجر میشود و به شرایط کشورهای عراق، افغانستان و سوریه اشاره میکند. اما در هفتههای اخیر دیوار ترس فروریخته و نسل جدید رهبری اعتراضات را بدست گرفتهاند. آنها در شعارهایشان بر حقوق زنان تاکید میکنند و خواهان تغییرات عمیق شدهاند.
امروز ایرانیان در حال تعیین سرنوشت خود هستند. اما حمایت جامعه بینالمللی برایشان بسیار مهم است. آنان خواهان لغو تحریمهایی هستند که به جامعه مدنی ایران آسیب زده است. هرچند دولت بایدن دسترسی ایرانیان به ارتباطات مجازی را از تحریم ها آسان کرده است. اما اقدامات بیشتری در این راستا باید انجام دهد از جمله لغو محدودیتهای ویزا و تبادل مالی و آموزشی تا دسترسی جوانان ایرانی به دنیای خارج آسان شود.
حکومت ایران شاید بتواند اعتراضات و مخالفان را سرکوب کند اما دامنه مطالبات عمومی مردم فراتر از گذشته رفته و حتی اگر شعلههای این شورش را خاموش کند، آتش زیر خاکستر همچنان زنده است.