برخی منابع خبری میگویند یک کارگردان و فیلمنامهنویس که بازداشت شده بود، در زندان کشته شده و به طور مخفیانه در آرامستان بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شده است. از سویی، گفته میشود پلیس اعلام کرده که او «خودکشی» کرده است. این گزارشها واکنشهایی را در رسانههای اجتماعی برانگیخته است.
بر اساس گزارشهایی که در رسانههای اجتماعی منتشر شده، «بهاره للهی حاجی دلائی»، کارگردان و فیلمنامهنویس ۴۰ ساله ساکن تهران، که پیشتر در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ نیز بازداشت شده بود، زمستان ۱۴۰۲ ناپدید شد.
بنا بر گزارشها، این کنشگر فرهنگی «بدون اطلاع خانوادهاش» در گورستان بهشت سکینه در استان البرز به خاک سپرده شده و سپس به نزدیکانش اطلاع داده شده است.
مطابق آنچه در سامانه «بهشت سکینه» ثبت شده، تاریخ درگذشت بهاره للهی «۱۴ فروردین ۱۴۰۳» عنوان شده و بنا بر گزارشها، این تاریخ «دو تا چهار هفته پس از مفقود شدن» او است.
آموزشکده «توانا» به نقل از منابع خود گزارش داده که خانواده بهاره للهی «به شدت تحت فشار هستند» و «تهدید شدهاند» که سکوت کنند و مادر او «نگران پنج فرزند دیگرش است.»
بنا بر این گزارش، بهاره للهی «بیش از دو ماه پیش کشته شده»و مراسم یادبود او در «تکیه ایرایی» آمل، حدود ۱۰ روز قبل برگزار شده است. به گفته منابع توانا، این سینماگر «حضور بسیار فعال» در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ داشته و پس از مدتی ناپدید شدن، ۱۴ فروردین به عنوان «مجهولالهویه» در بهشت سکینه دفن شده است.
مطابق این گزارش، خانواده بهاره للهی در مراجعه به محل زندگی او دیدهاند که «خانه شخم زده شده بود»، در حالی که «پلیس میگوید بهاره خودکشی کرده»، اما «ابهام این جا است که اگر خودکشی کرده، چه کسی خانه را به هم ریخته؟ چرا موبایل و لپتاپ او مفقود شده؟ چرا با این که کارت ملی او در پرونده پلیس موجود است و در خانه یافت شده، به صورت مجهوالهویه دفنش کردند؟»
بر اساس این گزارش، همسایهها گزارش داده بودند که از آپارتمان او «بو میآید» و وقتی پلیس به آن جا مراجعه کرده، «در آپارتمان از بیرون با یک قفل بزرگ بسته شده بود»، و سوال این جا است که اگر خانم للهی خودکشی کرده، «چگونه به در بیرونی خانه قفل زده بود؟» و از طرفی «توقف مداوم یک خودرو تیپای سفید با دو سرنشین مرد جلو آن خانه در روزهای قبل توجه ساکنان محل را جلب کرده بود.»
سعید پرسا، روزنامهنگار و نویسنده، بهاره للهی را «مدرس سینما و داور جشنوارههای فیلم کوتاه» که «در زندان کشته» و «در بیخبری خانواده دفن شد» معرفی کرده و در شبکه اجتماعی ایکس نوشته است: «خانواده برای اطلاع یافتن از محل دفن بهاره، مجبور به پرداخت ۱۵ میلیون تومان شد.»
در واکنش به این گزارشها، امیر تودهروستا، رئیس هیئت مدیره «انجمن فیلم کوتاه ایران» در نامهای به علی دهکردی، مدیرعامل خانه سینما، خواهان پیگیری «قتل، فوت، یا درگذشت مشکوک» بهاره للهی شد.
در این نامه آمده است: «پیرو انتشار اخبار و حواشی مختلف در مورد قتل، فوت، یا درگذشت مشکوک خانم بهاره للهی از اعضای انجمن فیلم کوتاه ایران، خواهشمندیم در اسرع وقت از طریق مراجع انتظامی امنیتی و قضایی نسبت به دریافت گزارش واقعی از حادثه غمانگیز رخ داده اقدام مقتضی انجام دهید.»
رئیس هیئت مدیره انجمن فیلم کوتاه ایران همچنین تأکید کرده است: «اعضای این صنف به طور جدی و مصرانه خواستار پیگیری و شفافسازی در مورد چگونگی از دست دادن یکی از اعضای صنف خود هستند و امیدوارند با پیگیری خانه سینما ابعاد مجهول این واقعه تلخ روشن شود.»
حسین رونقی، فعال مدنی، با انتشار شرحی از این گزارش، در رسانه اجتماعی ایکس نوشت: «حقیقت دیگری را زیر خاک پنهان میکنند؟»
گوهر عشقی، مادر دادخواه ستار بهشتی کارگر وبلاگنویس که سالها قبل در بازداشت و تحت بازجویی کشته شد، با تأکید بر این که «جمهوری اسلامی باید برود»، بهاره للهی را یک «قهرمان ملت» نامید که به دلیل شرکت در «قیام مهسا» توسط «نیروهای سرکوبگر خامنهای» زندانی شده بود.
اشکان خطیبی، بازیگر تئاتر و سینما، با انتقاد از سکوت همکارانش درباره کشته شدن بهاره للهی گفت: «کارگردان و مدرس و فیلمانهنویس ایرانی را کشتند، ولی صدا از یک همکار در نیامده. بچههای سینمای ایران را خواب برده.»
برخی از کاربران نیز به رفتار دوگانه چهرههای مشهور سینمایی اشاره کردهاند.
از جمله، مولود حاجیزاده، روزنامهنگار، نوشت: «شما چشمتان به رفح بود، ولی جنایت درون زندانهای جمهوری اسلامی همچنان زنده و حاضر، جریان داشت.»
بابک غفوری آذر، روزنامهنگار، نیز با ذکر نام کیومرث پوراحمد، داریوش مهرجویی، و بهاره للهی، به روند رو به افزایش قتل هنرمندان اشاره کرد و گفت: «درخواست شفافسازی آنچه در حال وقوع است، نباید با صدای بلندتری مطرح شود؟»
محمد آقازاده، روزنامهنگار پیشکسوت، یکی دیگر از کاربرانی است که به خبر کشته شدن بهاره للهی واکنش نشان داده؛ او در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «مرگ یک فیلمساز در زندان، حادثه تلخی است. بهتر است مقامات مسئول بگویند بر او چه رفته، گلاویز شدن با هنر و هنرمند پیامدهای شومی در جامعه دارد. چرا کاری میکنید هزاران هنرمند با آثارشان زهره افسردگی و عصیان را در جانها بریزند؟»