لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
جمعه ۹ آذر ۱۴۰۳ ایران ۰۰:۱۰

صفحه آخر - مصاحبه با شاهین دادخواه؛ عضو تیم هسته ای که بعد به جاسوسی متهم شد


صفحه آخر ۲۰ مه ۲۰۱۶: شاهین دادخواه را بهتر بشناسیم (قسمت اول)
لطفأ صبر کنيد

No media source currently available

0:00 0:54:02 0:00

رنامه صفحه آخر سی و یکم اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ خورشیدی به گفتگو با دکتر شاهین دادخواه اختصاص دارد - فردی که پس از سال‌ها همکاری‌‌ با دولت جمهوری اسلامی در زمینه مذاکرات هسته‌ای، فعالیت‌های امنیتی و ضدجاسوسی، سال‌های ۸۹ تا ۹۴ را به جرم جاسوسی در زندان گذراند.

برنامه صفحه آخر سی و یکم اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ خورشیدی برابر با بیستم ماه مه ۲۰۱۶ میلادی به گفتگو با دکتر شاهین دادخواه اختصاص دارد. دکتر دادخواه عضو تیم مذاکرات هسته‌ای در دولت محمد خاتمی، مشاور حسن روحانی در دوره‌ای که آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، همکار پیشین بخش ضدجاسوسی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، عضو هیأت مذاکرات سه جانبه ایران، آمریکا، عراق، و عضو هیأت مذاکرات ایران، آمریکا، افغانستان بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بود.

شاهین دادخواه از دی ۸۹ تا آذر ۹۴ به اتهام جاسوسی در اوین زندانی بود.

در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد و سرپرستی سعید جلیلی بر تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران، عده‌ای از کارشناسان مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، و نیز چند نفری که در دوره دبیری حسن روحانی بر شورایعالی امنیت ملی در تیم مذاکرات هسته‌‌ای بودند، به عنوان جاسوس بازداشت و زندانی شدند.

این افراد عبارت بودند از:

حسین موسویان: سفیر اسبق ایران در آلمان، معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی و مذاکره‌ کننده ارشد هسته‌ای در دوره اصلاحات، معاون مرکز تحقیقات استراتژیک، عضو موسس حزب اعتدال و توسعه. آقای موسویان روز دهم اردیبهشت ۱۳۸۶ به اتهام ارتباط با بیگانگان و جاسوسی بازداشت، و بعد از ۸ روز، با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. فروردین ۱۳۸۷ دادگاه انقلاب تهران، او را به اتهام «اخلال در امنیت ملی» به دو سال حبس تعلیقی و پنج سال محرومیت از مشاغل دولتی محکوم کرد.

باقر اسدی:‌او بعد از ۳۰ سال کار در دستگاه دیپلماسی کشور، در اسفند ۹۱ بازداشت و یکسال زندانی شد و سپس با قرار وثیقه آزاد شد.

محمد حسین عادلی: رئیس کل بانک مرکزیایران در سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳؛ سفیر سابق جمهوری اسلامی در انگلیس، ژاپن، و کانادا، و معاون اقتصادی وزارت خارجه. آقای عادلی در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد مدت کوتاهی را در بازداشت به سر برد و بارها از وی بازجویی شد.

علیرضا اکبری: معاون وزارت دفاع در امور استراتژیک و روابط خارجی در دوره محمد خاتمی. او در دوران ریاست حیدر مصلحی بر وزارت اطلاعات مکرراً بازداشت و بازجویی‌ شد.

رحمان قهرمان پور: مدیر گروه مطالعات خلع سلاح در مرکز تحقیقات استراتژیک. وی در خرداد ۱۳۹۰ بازداشت شد و یک سال را در حبس انفرادی گذراند، و بالاخره درخرداد ۱۳۹۳ از اوین آزاد شد.

مهرداد سرجویی: مسئول سایت مرکز تحقیقات استراتژیک، مدیر سرویس سیاسی روزنامه های انگلیسی زبان تهران تایمز و ایران نیوز. آقای سرجویی در دی‌ماه ۱۳۹۰ بازداشت و زندانی، و سه سال بعد در دی‌ماه ۱۳۹۳ از زندان اوین آزادشد.

فاطمه ساغرچی: مدیر کتابخانه مرکز تحقیقات استراتژیک؛ ادیتور سایت جماران؛ بعد از چند ماه بازجویی و بازداشت در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین آزاد شد.

شاهین دادخواه: کارشناس خاورمیانه در مرکز تحقیقات استراتژیکِ مجمع تشخیص مصلحت نظام. وی ۴۵ سال دارد و متولد تبریز است.

کارشناسی روابط بین الملل را از دانشگاه ناپل ایتالیا گرفت و در مادریدِ اسپانیا دوره دکترای روابط بین الملل را گذراند. کار با نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی را از نوزده سالگی، یعنی از سال ۱۳۶۹ با معاونت ضدجاسوسی وزارت اطلاعات در خارج از ایران، آغاز کرد.

آقای دادخواه بعد از دریافت مدرک دکترا، در دوره علی یونسی – وزیر اطلاعات دولت خاتمی – در ایران به عنوان مشاور عالی امنیتِ ملی، مشغول به کار شد.

دی‌ماه ۱۳۸۹ و هنگام بازداشت، کارشناس خاورمیانه در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.

این دیپلمات بلندپایه و کارشناس ارشد امنیتی جمهوری اسلامی، پنج سال را در زندان همین رژیم – که از ۱۹ سالگی و برای بیش از بیست سال با آن همکاری کرده بود، گذراند. یکسال و نیم از دوران حبس او در سلول انفرادی، و بدون حق ملاقات سپری شد – خانواده بی خبر از او، و او بی خبر از همه جا.

آقای دادخواه درباره بازجویی‌ها و دلیل زندانی شدنش می گوید: "بازداشت من طی پروسه ای انجام شد. اولین نفر دکتر موسویان بود، در سال ۱۳۸۶، تا در سال ۱۳۸۹ نوبت به من رسید. یک دلیل بازداشت من و دوستان و همکارانم این بود که ما مخالف سیاست‌های هسته‌ای دولت احمدی نژاد بودیم. علت دیگر این بازداشت‌ها، پرونده سازی و تلاش برای جلوگیری از کاندیدا شدن حسن روحانی برای ریاست جمهوری بود. آقای روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری که کاندیدا شد، ۵ عضو شورای نگهبان قانون اساسی صلاحیت ایشان را رد کردند و ۶ نفر به او رأی مثبت دادند. اگر بازی آخر رفسنجانی نبود، مسلماً ایشان هم تأیید صلاحیت نمی‌شد."

این نشان می‌دهد که یک جنگ قدرت در هیأت حاکمه در جریان بود و آقای دادخواه و دیگر نام برده در بالا، به اصطلاح آقای دادخواه "قربانی تیم حسن روحانی" شدند.

آقای دادخواه در ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست پیرعباسی، به هفت سال زندان محکوم شد.

بعد قاضی صلواتی هم او را محاکمه کرد. او درباره محاکمه می گوید: "روند محاکمه کاملاً نمایشی بود. جالب این بود که من در شعبه ۲۶ دادگاه محاکمه شدم، ولی دادگاهی که به من حکم داد شعبه ۱۵ بود. این شعبه‌ها با هم هیچ ارتباطی نداشتند. در اقدامی نمایشی برای من یک حکم هفت ساله – دو سال تعزیری و پنج سال تعلیقی – صادر کردند. یعنی پیرعباسی محاکمه کرد و صلواتی حکم را داد... در این گونه دادگاه‌های امنیتی، امکان دفاع از خود یا گرفتن وکیل وجود ندارد. دادگاهها کاملاً نمایشی است. در گردش کار، آنچه که وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه مطرح می‌کند، قاضی در چارچوب وزارت اطلاعات تصمیم گیری می‌کند؛ یعنی در واقع تصمیم گیرنده اصلی، خود قاضی هم نیست.... من توسط وزارت اطلاعات بازداشت شدم ولی در جریان روند بازجویی، توسط سیستم اطلاعات سپاه هم بازجویی شدم و چندین مرتبه هم به بند ۲-الف مربوط به سپاه منتقل شدم."

آقای دادخواه در پاسخ به این پرسش که "با توجه به این که در سیستم امنیتی جمهوری اسلامی کار می‌کردید، کسانی را که برای بازجویی به سراغتان می آمدند، می‌شناختید؟ و پیشتر با آنها کار کرده بودید؟" گفت: "از سال ۸۴ سپاه عملاً پروژه‌ای را شروع کرد که ما با آن مخالف بودیم. براساس آن پروژه وزارت اطلاعات را تضعیف کرد. کارشناس‌های خبره و حرفه‌ای را اخراج کرد و یک عده مدیرانی را که در این حیطه اصلاً اطلاعات و تخصص کافی نداشتند، آورد و به آنها سمت مدیریت داد. ما با یان رویه‌ای که سپاه دنبال می‌کرد مخالف بودیم و من در یکی دو مقاله به آن اشاره کردم. بابت همین مقالات، توسط کارشناسان سپاه امنیت در بند ۲-الف زندان بازجویی شدم که چرا چنین مطالبی را به اطلاع افکار عمومی رسانده‌ام. وقتی بازداشت شدم، عده‌ای را می‌شناختم – چون از قبل با آنها در جاهای مختلف کار کرده بودم. ولی عده‌ای هم جدیدا آمده بودند و آنها را نمی شناختم."

او درباره شکنجه‌هایی که در سلول انفرادی تحمل کرده بود می‌گوید: "همین که شما را در بند انفرادی می‌گذارند خودش شکنجه است. زدن چشم بند، روشن نگه داشتن ۲۴ ساعته چراغ بالای سر زندانی برای مدت ۱۴ ماه، اینها همه شکنجه است. البته در بند ۲-الف، کتکهم می‌زدند... هدف از بازداشت و شکنجه این بود که اعتراف بگیرند که در سیاست‌های هسته‌ای که دنبال می‌کردیم اشتباه کرده‌ایم؛ خواسته یا ناخواسته اطلاعاتی به غربی‌ها داده‌ایم. چنین چیزی اصلاً حقیقت نداشت. تمام کارها و برنامه‌های ما زیر نظر شورای امنیت ملی بود و در چارچوب مورد نظر شورا سیاست‌هایمان را دنبال می‌کردیم. ولی آنها می‌گفتند اصلا نباید با غرب توافق می‌کردیم. مثلاً نتیجه مذاکرات که سعدآباد منجر به توقف غنی سازی شد را اشتباه می‌دانستند."

همزمان با فشارها و بگیر و ببندها علیه آقای دادخواه و همکارانش، علیرضا عسگری، سرتیپ سپاه، و معاون وزارت دفاع دولت خاتمی، بازداشت شد - البته او در آن موقع از سمتش استعفا داده بود.

یکسال و نیم در بازداشتگاه‌های سپاه بود تا این که در خرداد ۸۵ آزاد شد. در نهایت او در بهمن ماه ۸۵ در ترکیه ناپدید شد.

آقای دادخواه در یکی از نامه‌هایش از زندان اوین، در تاریخ مرداد ۹۳ نوشت "مثلث مصلحی، رضوی، تدین، اعضای ارشد وزارت اطلاعات احمدی نژاد (و البته رهبر) در سرنوشت این عضو سابق سپاه، دخیل هستند. او به سبب عدم رعایت مقررات امنیتی توسط وزارت اطلاعات احمدی‌نژاد در دسترس سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه قرار گرفت."

واقعیت این ماجرا را از زبان آقای دادخواه دنبال می‌کنیم:

صفحه آخر ۳۱ اردیبهشت - قسمت اول
لطفأ صبر کنيد

No media source currently available

0:00 0:04:03 0:00

"وزارت اطلاعات در این مورد مسئول است و باید جوابگو باشد. این وزارت نمی تواند بگوید که اتفاقی برای این شخص افتاده و مسئول آن سرویس‌های فلان کشور است. این سیاست فرار به جلوست. وزارت اطلاعات در این مورد باید مسئول باشد و باید جوابگو باشد. من هم مسأله را در این چارچوب مطرح کردم... آقای عسگری در ترکیه مشغول انجام کارهای تجاری بوده. ولی اعتقاد من بر این است که مقررات امنیتی را وزارت اطلاعات دولت احمدی نژاد درست رعایت نکرده که موجب شده او در دسترس سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه قرار بگیرد. ایشان به یک سری اسناد و اطلاعاتی که در وزارت اطلاعات بود دسترسی داشته، به اتفاقاتی که افتاده بود اشراف داشته. و این وزارت اطلاعات بود که باید در هر حیطه‌ای به او کمک می‌کرد، یا مقرراتی را برای امنیت او در نظر می‌گرفت....من فکر نمی‌کنم آقای عسکری را مأموران اطلاعاتی آمریکا یا اسرائیل در ترکیه دزدیده باشند. وقتی ایشان به خارج از کشور می‌رفت، با توجه به اطلاعاتی که از سرویس های خارجی داشت، لابد یکسری مسائل را رعایت می‌کرد."

فردی به نام حمیدرضا عسکر یا عسکری با نام مهدوی معاون خارجی وزارت اطلاعات دوره احمدی نژاد بود. در زمانی که سعید جلیلی عضو تیم مذاکره کننده هسته‌ای بود، این فرد هم از اعضای تیم مذاکره بود.

آقای دادخواه می‌گوید او یکی از بازجویانش بوده و دو سه بار او را در وزارت اطلاعات سپاه دیده و مستقیماً توسط او بازجویی شده است. هر چند عسگری سربازجو بوده و در شکنجه دست نداشته است.

شاهین دادخواه از اوین نامه‌های متعددی به مقامات جمهوری اسلامی نوشته است. او در سیزدهمین نامه از اوین نوشته:"رضوی و تدین از یاران غار مرتضوی و مصلحی، وزارت اطلاعات را به یک بنگاه باج گیری تبدیل کرده بودند که در آن هر باندی می‌‍توانست با دادن مقداری پول، مخالفان سیاسی و رقبای خود را به زندان افکند؛ بازجوها و کارشناسان، بابت دستگیری‌ها، اضافه کار و حق الکشف گرفته و حتی برای گرفتن پول بیشتر، در روزهای تعطیل رسمی کار بازجویی را انجام می‌دهند."

وی در مورد مطلبی که در نامه خود تحت عنوان سوء استفاده از تحریم‌ها به آن اشاره کرده گفت: "در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد در وزارت اطلاعات باندهایی شکل گرفت و از تحریم‌ها سوء استفاده می‌کردند – در بخش واردات اجناس یا سرمایه گذاری‌های خارجی که در ایران انجام می‌شد. یک نمونه‌ از باج سرمایه گذاری یک شرکت از قزاقستان در معدن طلای کردستان است. یا آقای بهرام اسدی که بعد از تحریم‌ها، انحصار واردات تجهیزات پزشکی کاملاً در دست ایشان بود. مثلث رضوی، تدین، مصلحی که من در مقاله‌ام به آن اشاره کردم، با این شرکت همکاری داشت."

وی افزود: "نمونه دیگر یک کارخانه صد میلیارد تومانی در سبزوار بود که نیروهای اطلاعاتی در آن سهیم بودند. پول بانک را خرج کرده بودند و پروژه راه نیفتاده بود. برای رد گم کردن، طرف قرارداد که یک ایرانی مقیم خارج بود را دستگیر کردند و با پرونده سازی برای وی گفتند همکاری وی با سیا، عامل اختلال در پروژه بوده است. این فرد با نیت اشتغال زایی در ایران پا پیش گذاشت و حتی مورد تشویق دولت هم قرار گرفت ولی وقتی با شراکت این افراد مخالفت کرد، به او برچسب همکاری با خارجیان و جاسوسی زدند به طوری که برای نجات جان خودش از همه سرمایه‌اش گذشت و به خارج رفت."

دادخواه افزود: "آقایان رضوی و تدین که از طرف سپاه به وزارت اطلاعات تحمیل شده بودند، الآن دیگر در آن وزارت نیستند. وقتی هم از وزارت اطلاعات رفتند، یک سری پرونده‌های حساس را با خودشان بردند. در یازده روزی که آقای احمدی نژاد به اصطلاح قهر کرده بود و در نبود یک وزیر اطلاعات، خودش سرپرست آن وزارت هم بود، و در همان زمان یک سری اسناد وزارت اطلاعات ناپدید شد، در واقع این تیم بود که اسناد را برای آقای احمدی نژاد جا به جا کرده بود."

شاهین دادخواه در نامه دیگری نوشته: "جای تعجب ندارد که آقای رضوی و دوستان همفکر او حتی از یافتن مجید فشی ناتوان بودند و اگر دوستش او را لو نداده بود او حالا مثل قاتلان دیگر شهدای هسته‌ای راست راست در خیابان می‌گشت و سیستم اطلاعاتی را به سخره می‌گرفت.» این پرسش پیش می‌آید که آیا قاتلان شهدای هسته‌ای در ایران هستند؟ و آیا شهدای هسته‌ای قربانی جنگ قدرت در جمهوری اسلامی شدند؟"

به گفته آقای دادخواه، "هیچیک از قاتلان شهدای هسته‌ای دستگیر نشدند. افرادی هم که به عنوان جاسوس اسرائیل زندانی بودند و ما آنها را می‌دیدیم، آدم‌های بدبختی بودند. ولی وزارت اطلاعات برای این که بعضی از مسائلش را توجیه کند، پروژه‌ای را استارت زد به نام جاسوس سازی، که هر کسی کوچکترین اشتباهی کرده بود به عنوان جاسوس اسرائیل یا آمریکا دستگیر کرد. هیچیک از افرادی که در ترور شهدای هسته‌ای دست داشتند دستگیر نشدند."

وی افزود: "مجید فشی هم که دستگیر و اعدام شد، نقش چندانی در قتل آقای علی محمدی نداشت. دوستش، فردی فریب خورده بود، که نتوانسته بود مطالباتش را در ترکیه به دست آورد، وقتی به ایران برگشت، مجید فشی از ایران رفته بود. کسی او را نمی‌شناخت. کسی که در کنسولگری ایران در استانبول او را لو داد همین دوستش بود. و مجید فشی با اطلاعاتی که دوستش به کنسولگری داد دستگیر شد نه با مهارت وزارت اطلاعات دولت احمدی نژاد. مجید فشی فرد اصلی در قتل علی محمدی نبود. برنامه اعترافاتی که از او در صدا و سیما پخش شد، عوامفریبانه بود. البته او مأمور بود ولی همه چیز را نمی‌دانست. آقای فشی آن چیزی نبود که صدا و سیما ادعا می‌کرد."

آقای دادخواه تاکید دارد:‌ "البته اسرائیل مخالف سیاست‌ها و فعالیت‌های هسته‌ای ایران بود، ولی هرگز نگفته که من دانشمندان هسته‌ای ایران را ترور کردم. حفاظت دانشمندان هسته‌ای برعهده وزارت اطلاعات است؛ و این وزارت باید در این موارد پاسخگو باشد – نه این که بیاییم و بگوییم آمریکا یا اسرائیل دانشمند ما را ترور کرده. هیچ سندی هم در این زمینه وجود ندارد تا چنین ادعایی ثابت شود."

البته بحث‌هایی بود که خود سیستم دستکم بعضی از دانشمندان هسته‌ای را به دلیل اختلاف با فرماندهی سپاه یا وزارت دفاع، ترور کرده. آقای دادخواه می‌گوید اعتقادی به این ادعاها ندارد، سهل انگاری صورت گرفته؛ ولی این که ترورها کار خود سیستم باشد، نه.

در بخش دیگری از نامه آقای دادخواه در زندان آمده: "آقای رضوی! زمانی که نیروهای زیردست شما جذب سرویس‌های بیگانه شده‌اند ولی برای جلوگیری از آبروریزی آنها را محاکمه نمی‌کنید دیگر حنای دستگیری فعالان سیاسی به اتهام همکاری با دول متخاصم و جاسوسی رنگی ندارد. زمانی که مقامات ارشد دولت سری‌ترین اطلاعات رابه خارجی‌ها می‌دادند شما مشغول پرونده سازی برای فعالان سیاسی و رقبای سیاسی خود بودید."

این نیروهای زیردست آقای رضوی، که جذب سرویس‌های بیگانه شده اند، چه کسانی هستند؟ این مقامات ارشد دولت که سری‌ترین اطلاعات رابه خارجی‌ها می‌دادند، چه کسانی بودند؟ ماجرای مجید فشی و دوستی که او را لو داد، چه بود؟

صفحه آخر ۳۱ اردیبهشت - قسمت دوم
لطفأ صبر کنيد

No media source currently available

0:00 0:07:16 0:00

آقای دادخواه در پاسخ به حسین شریعتمداری که در زمانی که وی در زندان بود علیه وی در کیهان مطلب نوشته بود، تلویحا به باند اطلاعاتی و حسین شریعتمداری اشاره کرد و نوشت: "معاون جناب مصلحی به جرم فساد مالی دستگیر شده است." و در نامه به خامنه‌ای هم نوشت: "دوست عزیز حسین شریعتمداری، در ملاقات یکساعته با ویلیام برنز – معاون وقت وزارت خارجه آمریکا در ژنو – شیفته و شیدا، قول انتقال سوخت غنی شده به خارج را داد و آن را بار کامیون کرد!"

جریان از این قرار است که به گفته آقای دادخواه، "سال ۱۳۸۸، بعد از کنفرانس مطبوعاتی آقای اوباما که منجر به لو رفتن سایت فردو شد، در مذاکراتی که آمریکایی‌ها در سوئیس برگزار کردند، و آقای جلیلی هم در آنها شرکت داشت، یک سری از کارشناسان وزارت اطلاعات هم حضور داشتند. بعد از آن مذاکرات بود که ترکیه و برزیل در بیانیه تهران توافق کردند که بخشی از سوخت غنی شده ایران به خارج از کشور انتقال پیدا کند. کاری که الآن در اجرای توافق انجام می‌گیرد، آنها مایل بودند همان موقع صورت بگیرد. ولی شرایط بین‌المللی در آن زمان با الآن فرق داشت و این خواست، عملی نشد. مسأله من این است که وقتی آن موقع حاضر به چنین توافقی بودند، چرا حالا با سیاست‌های هسته‌ای آقای روحانی مخالفت می‌کنند؟"

وی درباره تخلفات برخی افراد وابسته به بیت رهبری در خارج از کشور، که اسنادش را به وزارت اطلاعات دولت روحانی ارائه کرده گفت: "یک سری افراد غیر مسئول، در زمینه سیاست خارجی و امنیت ملی دخالت می‌کنند و به موازات نهادهای مسئول، اقداماتی را در خارج از کشور انجام می‌دهند که بر خلاف قانون و عرف است. متخلفان، چهار، پنج نفر از مسئولان بیت رهبری بودند و تخلفاتشان هم امنیتی بود و هم مالی – دستکم در زمینه امنیتی، سهل انگاری بود. من اسنادی را که در این رابطه در دست داشتم، به دولت یازدهم منتقل کردم و در دست پیگیری است."

وی در جای دیگری از نامه به خامنه‌ای نوشته: "از دیگر موارد که به عنوان اتهام علیه بنده به کار رفته، دیدار با وزیر صنایع رژیم اشغالگر می‌باشد که مربوط به زمانی است که در معیت هیأت ترکیه‌ای بوده‌ام. این ملاقات نیز در سال ۲۰۱۰ با هماهنگی و دستور وزارت اطلاعات انجام شده است. ارتباط بنده با سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل و سفرهایم به سرزمین اشغالی، به دستور و درخواست معاونت ضدجاسوسی وزارت اطلاعات، و در راستای عملیات «بهرام» بوده که از سوی این معاونت طراحی شده بود."

او درباره هدف ملاقاتی که شش سال پیش، با وزیر صنایع اسرائیل و چند مقام دیگر آن کشور – البته نه با نام حقیقی‌اش – داشته چنین می‌گوید:

صفحه آخر ۳۱ اردیبهشت - قسمت سوم
لطفأ صبر کنيد

No media source currently available

0:00 0:06:21 0:00

دکتر شاهین دادخواه در دیدار با مقامات و مسئولان دولت آمریکا و اسرائیل در هر سطحی، به عنوان مأمور و مسئول مستقیم نظام جمهوری اسلامی حضور یافته و همه اقداماتی که انجام داده با اطلاع، تأیید و تصمیم خود نظام بوده و در پایان هم مستقیماً به مسئولان نظام جمهوری اسلامی گزارش داده است. آقای دادخواه در برنامه هفته آینده بار دیگر در برنامه صفحه آخر حضور خواهد داشت تا موضوعات دیگری با وی مطرح شود.

XS
SM
MD
LG