در پی تلف شدن «کوشکی»، یوزپلنگ ۱۶ سالهای که مسئولان علت مرگ او را «کهولت سن» عنوان کردند، رئیس پروژه بینالمللی حفاظت از یوز ایرانی، از سلول انفرادی در یادداشتی با یادآوری خاطره یافتن کوشکی تأکید کرد که مرگ در آزادی از زندگی در اسارت بهتر است.
کوشکی، آخرین یوزپلنگ آسیایی در اسارت، روز هشتم بهمن ۱۴۰۱ در ۱۶ سالگی به علت آن چه «کهولت سن» عنوان شد، تلف شد. به همین مناسبت هومن جوکار یادداشتی نوشته که روز سهشنبه ۱۱ بهمن در صفحه عکس روزنامه هممیهن چاپ تهران منتشر شده است.
هومن جوکار، عضو هیئت موسس موسسه مردمنهاد حیات وحش «میراث پارسیان» و رئیس پروژه بینالمللی حفاظت از یوز ایرانی، از فعالان محیط زیستی است که در زندان اوین دوران محکومیتش را میگذراند و نخستین عکس از کوشکی در سال ۱۳۸۶ به نام او ثبت شده است.
هومن جوکار در این یادداشت مینویسد که در سلول انفرادی نشسته است و به عکس کوشکی و خاطراتش با او فکر میکند.
آقای جوکار شرح میدهد که مردی در پی یافتن این یوزپلنگ، او را از مادر و تولهیوز دوقلویش جدا کرده بود تا به عنوان «بازیچه» برای بچههایش ببرد، اما وقتی متوجه قیمتی بودن آن شد، با چند فرد متمول تماس گرفت که یکی از آنها رضا کوشکی بود.
به گفته هومن جوکار، رضا کوشکی به کمک چند واسطه موفق شده بود تولهیوز را از آن مرد بگیرد و سپس با اداره محیط زیست تماس گرفته بود.
رئیس پروژه بینالمللی حفاظت از یوز ایرانی اشاره کرده است که به یاد میآورد از اداره محیط زیست با او و گروهی که در بافق مشغول تله جمع کردن بودند، تماس میگیرند و آنها شبانه خود را به مزینان و خانه رضا کوشکی میرسانند؛ جایی که بچهیوز در میان جمعیتی زیاد به شوفاژ خانه قفل شده و در گرمای اتاق و از ترس جمعیت در خطر مرگ است.
او شرح میدهد که اتاقی جدا برای تولهیوز مهیا میکنند و برای یافتن مادر میروند تا بچه را به مادرش برگردانند، ولی منطقه چنان شلوغ و پر از آمد و رفت سگ و گله و آدمیزاد بوده که اثری از مادر پیدا نمیکنند.
آقای جوکار میگوید: «دیدیم راه ندارد و اگر آنجا ولش کنیم، شب نرسیده سگها تکه و پارهاش میکنند.»
او توضیح میدهد که بعد سعی میکنند او را به اداره محیط زیست سمنان بسپارند، اما آنها قبول نمیکنند و بالاخره با موافقت مسئولان تولهیوز را به تهران منتقل میکنند و اسم کسی را که آن را نجات داده بود، روی او میگذارند «و از آن به بعد اسمش کوشکی» میشود.
این کنشگر محیط زیست ایران که چندین سال است در زندان به سر میبرد، لحظه گرفتن عکس را در شبی که کوشکی به تهران رسیده بود، میافزاید: «به خاطر مسیر طولانی دوز کمی از ماده بیهوشی تزریق کرده بودیم. چند روز سخت را گذرانده بود و وقتی درست و درمان به هوش آمد به خاطر عوارض جانبی دارو قطره اشکی گوشه چشمش نشسته بود. شب بود و همه رفته بودند و غربت سنگینی فضای اتاق را گرفته بود.»
او که این یادداشت را از درون زندان نوشته، با بیان این که «به گوشه چشم تر» کوشکی فکر میکند، اضافه میکند: «به این فکر میکنم که برای سرنوشت محتومش در اسارت اشک میریخته است.»
هومن جوکار در پایان مینویسد: «گوشه چشمم تر میشود و به این فکر میکنم که مرگ در آزادی بهتر از زندگی در بند است.»