لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ ایران ۲۳:۵۵

صفحه آخر، نهضت سوادآموزی و بی‌سوادی


محسن قرائتی: شما به هیچ کتابی نیاز ندارید. قرآن برای شما کافی است. من ۳۳ سال در صدا و سیما هر پنج شنبه برنامه داشتم و یک شب هم این برنامه تعطیل نشده. هیچ کتابی هم مطالعه نمی کنم. خیلی از اطلاعاتی که در کتاب های دانشگاهی و مدارس آمده لغو و بی‌هوده است.

سواد و سواد آموزی در جمهوری اسلامی

هفتم دی ماه در تقویم جمهوری اسلامی روز تاسیس نهضت سواد آموزی در ایران است. صدای آمریکا برنامه صفحه آخر روز جمعه ۴ دی ماه رابه این موضوع اختصاص داده است.

سازمان نهضت سوادآموزی در سال ۱۳۵۸ به دستور آیت الله خمینی و با هدف ریشه کن کردن بیسوادی در کشور تشکیل شد. این سازمان به مدت سه سال به صورت شورایی اداره شد تا سرانجام در سال ۱۳۶۱ محسن قرائتی طی حکمی از آیت الله خمینی به عنوان نماینده او به ریاست این سازمان منصوب شد. او تاسال ۱۳۸۹ به مدت ۲۸ سال در این مقام بود. پس از او ریاست این سازمان برعهده علی باقرزاده، معاون کنونی وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت.

سوادآموزی به شهادت آمار

در حال حاضر ایران از نظر نرخ سواد ازمیان ۱۷۸ کشور جهان، در مرتبه ۱۲۰ قرار دارد .

۳۶ سال پس از تاسیس نهضت سوادآموزی در ایران که ۲۸ سال از آن تحت مدیریت محسن قرائتی بوده است، رئیس کنونی نهضت و معاون وزارت آموزش و پرورش در نشست معاونت امور زنان و خانواده گفته است، ۴۰ درصد زنان در ایران بی سوادند. به گفته علی باقرزاده، زنان روستایی بالاترین نرخ بیسوادی را دارند. او همچنین افزود که ۳۰ درصد از زنان بالاتر از شش سال بی سوادند. و درحالی که زنان در سن ۳۰ تا ۴۹ سال عمدتا مادر هستند، نقش سواد در تربیت فرزند و کیفیت سطح زندگی نقش بسزایی را ایفا می‌کند."

علی باقر‌زاده، در گفت و گو با خبرگزاری تسنیم گفته است: " ۲۰ میلیون نفر بیسواد مطلق و کم سواد که سطح سواد آن ها تا دوره ابتدایی است، در کشور داریم،... کودکان کار، کودکان معلول و بد سرپرست و بی سرپرست بیشتر از چرخه تحصیل باز می‌مانند."

همچنین به گفته او "از جمعیت ۷۰میلیونی کشور حدود ۳۰میلیون نفر سطح سوادشان حداکثر تا دوره راهنمایی است. از این میان حدود ۹ میلیون و ۷۱۹ هزارنفر بیسواد مطلق در کشور وجود دارد و از این تعداد ۳ میلیون و ۴۶۰ هزار نفر در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ ساله اند. تمام این آمارها در شرایطی گزارش شده است که نهضت سوادآموزی در کشور فعالیت می‌کند و قرار بوده است تا پایان برنامه پنجم توسعه، بیسوادی در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال ریشه کن شود. او تعداد کم سوادان را ۱۱ میلیون نفر اعلام کرد."

اما از سوی دیگر به دلیل عدم برنامه ریزی و پیگیری برای پس از سوادآموزی،"درصدی از کم‌سوادان در طول زمان به بی‌سوادی مطلق بازگشت می‌کنند و این موضوع باز هم جمعیت بیسوادان مطلق را در کشور افزایش می‌دهد."

بیسواد به کسانی گفته می شود که توانایی خواندن و نوشتن و حساب کردن را ندارند. کم سواد کسی است که سطح تحصیلاتش تا زیر سطح ابتدایی باشد.

سابقه سوادآموزی پیش از انقلاب اسلامی

سابقه سوادآموزی در ایران به سال ۱۲۸۶ برمی گردد که برای اولین بار در شیراز آموزش اکابر یا آموزش بزرگ سالان توسط مشروطه خواهان آغاز شد. دو سال بعد نیز آموزش اجباری و همگانی برای کودکان ۷ سال به بالا به تصویب رسید.

آموزش اکابر در سال ۱۳۱۵ در دوران حکومت رضاشاه به صورت رسمی درآمد و به تصویب قانونی رسید. در دوران محمدرضاشاه نیز با طرح هایی چون "همه باسواد شویم" ، "سپاه دانش"، "کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی"، برنامه سوادآموزی در ایران ادامه یافت. در سال های نزدیک به انقلاب نیز طرح آزمایشی سوادآموزی تابعی (حرفه ای) به رشد سوادآموزی زنان در مقایسه با مردان سرعت داد.

دلایل شکست سازمان نهضت سوادآموزی در مبارزه با بیسوادی

دلایل شکست نهضت سوادآموزی در رسیدن به برنامه توسعه جمهوری اسلامی از جهات مختلف قابل بررسی است.

۱- عدم پاسخگویی:

یکی از دلایل عمده آن پاسخگو نبودن نهضت سوادآموزی ست. این سازمان در تمام دوران مدیریت ۲۸ ساله محسن قرائتی هیچ گزارش رسمی، چه درمورد بودجه و هزینه و چه در زمینه فعالیت هایش به دست نداده است. آمارهایی که در دست است از طریق سازمان آمار کشور و یا موسسات بین المللی تهیه شده اند.

۲- بی اعتقادی مدیران:

به نظر نمی رسد آقای قرائتی که به عنوان مسئول و مدیری غیرپاسخگو، ۲۸ سال بر سازمان سوادآموزی کشور حکومت کرده، اساسا اعتقادی به سوادآموزی داشته باشد.

او به تازگی در جلسه ای در میان کتابداران اعلام کرد که مردم نیازی به آموختن علم ندارند و باید با کنار گذاشتن هرنوع مطالعه تنها به خواندن قرآن بپردازند. سخنانی که رسول جعفریان، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران و رئیس کتابخانه تاریخ اسلام و ایران، در مقاله ای به نقد آن پرداخت. او در این مقاله سخنان حجت الاسلام قرائتی را خطاب به کتابداران، چنین نقل کرده است: "شما به هیچ کتابی نیاز ندارید. قرآن برای شما کافی است. من ۳۳ سال در صدا و سیما هر پنج شنبه برنامه داشتم و یک شب هم این برنامه تعطیل نشده. هیچ کتابی هم مطالعه نمی کنم. خیلی از اطلاعاتی که در کتاب های دانشگاهی و مدارس آمده لغو و بی‌هوده است. مثلا به بچه های ما چه ربطی دارد که کوه هیمالیا چند متر است. به شما چه؟ پدرت بالای کوه هیمالیا رفته؟ مادرت رفته؟ خودت می خواهی بروی؟ یا این که تاریخ سلجوقیان چه ربطی به بچه ما دارد؟"

۳- زیرپاگذاشتن اصل رایگان بودن آموزش در قانون اساسی:

دلیل عمده دیگر توسعه بیسوادی، عدم رعایت قانون رسمی آموزش همگانی و رایگان است.

بنا بر اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی، "دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد."

در قانون اساسی جمهوری اسلامی از اجباری بودن آموزش سخنی به میان نیامده است. هرچند که چهار سال پس از تصویب همین قانون، شورای انقلاب و سپس شورای نگهبان در تفسیری اصل همگانی و رایگان بودن آموزش را هم زیرپا می گذارد.

در سال ۱۳۶۲، چهار سال پس از تصویب قانون اساسی و لایحه قانونی دیگری در زمینه "تأمين‌ وسايل‌ و امكانات‌ تحصيل‌ اطفال‌ و نوجوانان‌ ايرانی"‌ مصوب‌ شورای انقلاب‌ در سال‌ ۱۳۵۸، میرحسین موسوی نخست وزیر وقت در نامه ای درمورد این قوانین و مسائل دیگر از شورای نگهبان درخواست تفسیر می کند. در بخشی از نامه آقای موسوی به شورای نگهبان با تاریخ ۲۹/۱۰/۱۳۶۲چنین آمده است:

"خواهشمند است‌ پاسخ‌ سوألات‌ ذيل‌ را با توجه‌ به‌ تفسير اصل‌ سی ام‌ قانون‌ اساسی جمهوری اسلامی ايران‌ اعلام‌ فرمايند تا جهت‌ اجراء به‌ واحدهای ذی ربط‌ ابلاغ‌ گردد.

۱ - آيا لايحه‌ قانونی تأمين‌ وسايل‌ و امكانات‌ تحصيل‌ اطفال‌ و نوجوانان‌ ايرانی مصوب‌ سال‌ ۱۳۵۸ شورای انقلاب‌ جمهوری اسلامی ايران‌ كه‌ مؤخر به‌ تصويب‌ قانون‌ اساسی جمهوری اسلامی ايران‌ می باشد، كماكان‌ به‌ قوت‌ خود باقی است‌ و از اختيار قانونی جهت‌ اجراء برخوردار می باشد....

۲- آيا مجوزی جهت‌ اخذ وجه‌ازافرادی كه‌دارای تمكن‌مالی جهت‌ پرداخت‌ مبلغی به‌ عنوان‌ شهريه‌ و يا كمك‌ به‌ دانشگاه‌ می باشند، وجود دارد؟ آيا تصويب‌ چنين‌ مقرراتی خلاف‌ قانون‌ اساسی تلقی خواهد شد؟"

کمتر از یک ماه قبل از این نامه، در تاریخ ۳/۹/۱۳۶۲ ، علی اکبر پرورش، وزیر آموزش و پرورش وقت نیز نظیر چنین استفساری را در زمینه رایگان بودن وسایل آموزش و پرورش و تعیین حدود آن به شورای نگهبان فرستاده است.

شورای نگهبان اصل سی و یکم قانون اساسی درمورد آموزش همگانی و رایگان از مدرسه تا دانشگاه را با این تفسیر که "آموزش رایگان در حد امکان، کلاً یا بعضاً باید فراهم شود" ، زیرپا می گذارد و نیزتاسیس مدارس و دانشگاه های پولی را مجاز می شمارد.

شورای نگهبان در این نامه می نویسد، "لازم‌ به‌ تذكر است‌ كه‌ مستفاد از اصل‌ سی ام قانون‌ اساسی دولتی بودن‌ آموزش‌ و ممنوعيت‌ تأسيس‌ مدارس‌ و دانشگاههای ملی به‌ موجب‌ قوانين‌ عادی نمی باشد. علی هذا مادام‌ كه‌ دولت‌ از امكانات‌ فراهم‌ كردن‌ وسايل‌ آموزش‌ رايگان‌ برخوردار نيست‌، عمل‌ به‌ مصوبه‌ شورای انقلاب‌ [فرهنگی] مغاير با قانون‌ اساسی نمی باشد."

۴- مدارس پولی و دولتی:

از آنجا که برخلاف اصول حقوقی، مدت قانونی و مشخصی برای این امر، یعنی " مادام‌ كه‌ دولت‌ از امكانات‌ فراهم‌ كردن‌ وسايل‌ آموزش‌ رايگان‌ برخوردار نيست‌"، تعیین نشده، موضوع این تفسیر هنوز و همچنان اجرا می شود و روز به روز نیز گسترش بیشتری یافته است. هم از نظر تعداد این گونه مدارس که "غیرانتفاعی" نام گرفته اند و هم از حیث ابعاد نجومی شهریه ای که این گونه مدارس، از دانش آموزان طلب می کنند.میزان شهریه مدارس انتفاعی دوسال پیش در ۱۹ منطقه تهران بین ۳ تا ۶ و نیم میلیون تومان برای هر دانش آموز بوده است.

با این حال تعداد کل جمعیت دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی حدود کمی بیش از یک میلیون نفر، یعنی یک پانزدهم کل جمعیت دانش آموزان کشور است.

اما مدارس دولتی نیز برخلاف آنچه به ظاهر نشان می دهند، نه فقط از دانش آموزان شهریه دریافت می کنند بلکه به شیوه های گوناگون برای دانش آموزان هزینه تراشی می کنند. در برخی از این مدارس حتی هزینه آب و برق مدرسه و یا میز و نیمکت و نظافت دستشویی ها از جیب اولیای دانش آموزان تامین می شود.

بنابر آخرین آمار مستند، در سال تحصیلی گذشته "دو میلیون و ۴۰۰ هزار لازم التعلیم از تحصیل بازمانده و در یکی از مقاطع تحصیلی از ابتدایی تا پایان متوسطه ترک تحصیل کرده اند."

۵- مسئله معلم:

  • سطح پایین حقوق معلمان سبب شده که آنان به دو تا سه شغل اضافی، از رانندگی آژانس تا دلالی بنگاه های ملکی و غیره روی آورند. این معلمان بی شک فرصت و انرژی رسیدگی به درس و تکالیف دانش آموزان را ندارند.
  • علاوه بر این کمبود معلم نیز مشکل مهم دیگری ست که به گفته مسئولان سبب ادغام کلاس ها در یک دیگر می شود که باز کار تدریس را برای معلمان دشوارتر می کند. با این حال آموزش و پرورش در سال ۱۳ هزار معلم را بازنشسته می کند. تا سه سال آینده حدود چهل هزار معلم دیگر بازنشسته می شوند و در کنار آن با افزایش جمعیت، تعداد دانش آموزان از امروز بیشتر خواهد بود. بنا بر برنامه تربیت معلم تا سه سال دیگر حدود ۳۰ هزار معلم تازه کار وارد آموزش و پرورش خواهند شد.

بی‌سوادی دانش آموختگان، یا کیفیت سواد

در اندازه گیری سواد نباید تنها آن را از جنبه کمّی مورد بررسی قرار داد. کاهش سطح کیفیتی آنچه دانش آموزان در مدارس و دانشجویان در دانشگاه ها می آموزند اکنون در جمهوری اسلامی به وضعیت انفجار رسیده است.

سیاسی و جنسیتی و ایدئولوژیک کردن درس ها و مدارس و محتوای کتاب های درسی، با تاکید بر اسلام و تاریخ و فقه و دین وسیره امامان و پیامبر، در کنار تقلیل میزان آموزش علوم، و به ویژه علوم انسانی و ادبیات فارسی، در عین دستکاری در واقعیت های تاریخی و اجتماعی، سبب شده است که سطح دانش در میان دانش آموختگان به نحو تاسف باری پایین باشد.

حذف علوم انسانی

پس از اجرای سیاست حذف علوم انسانی در دانشگاه ها و جایگزین کردن آن با علوم انسانی اسلامی، اکنون نوبت به مدارس رسیده است و زمزمه حذف علوم انسانی و ادبیات از مدارس معمولی و تدریس آن در مدارسی تحت نام فرهنگ، که گویا تحت نظر غلامعلی حداد عادل اداره می شوند، از تازه ترین دستاوردهای این سیاست است که باز هم به بیسوادی کیفی جوانان دامن می زند.

اسلامی کردن دانشگاه ها

فکر سیاسی – اسلامی شدن دانشگاه ها با نام وحدت حوزه و دانشگاه از زمان تاسیس ستاد انقلاب فرهنگی آغاز شد و کسانی چون عبدالکریم سروش مبدع و مبلغ آن بودند. به رغم این سیاست، شکاف میان حوزه با دانشگاه، یا به عبارت دیگر اسلامیزه کردن دانشگاه ها، به جایی نرسیده و برعکس، مخالفت جوانان با سیاست های سانسور مابانه نظام را افزایش یافته است. رویدادهای چند سال گذشته خود مثال بارزی از ناموفق بودن این گونه طرح ها بوده است. امری که باعث شد آیت الله مصباح یزدی، که او را به دلیل فتواهایش در مورد قتل های سیاسی تئوریسین خشونت مذهبی می نامند، به ترور علوم انسانی فتوا دهد و خواستار حذف آن از دانشگاه ها شود.

او چنین فتوا داد: "این مفاسد سیاسی اخیر که در کشور ما ایجاد شد منشاء آن به بیست سال پیش برمی گردد (=دهه هفتاد، یا دوران حکومت اصلاح طلبان). برخی اساتید دانشگاه، افکار انحرافی را به این افراد تزریق کردند و درس آن اساتید، این کارگزاران را به بار آورد. و آن ها این حرکت را به وجود آوردند و به فکر براندازی نظام افتادند و اگر بخواهیم تغییر کند از همان جا باید تغییر کند. استاد باید عوض شود. تغییر استاد و تغییر کتاب باید توام باشد و این وظیفه جهادی است که به عهده ماست."

درپی این سخنان بود که آیت الله خامنه ای نیز به عنوان رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی بر آن صحه گذاشت و خواستار حذف علوم انسانی غربی از دانشگاه ها شد که: "مبنای آنها مبتنی بر مادی گری و حیوان انگاری انسان و عدم مسئولیت به خدا و به دین است و ترجمه این علوم و دادن آن به جوان خودمان باعث ایجاد شکاکیت و تردید و بی اعتقادی به اسلام و ارزش های اسلامی خودمان می شود...."

ترس دین از علوم انسانی: انسان و تغییر جهان

اسماعیل خویی، دکترای فلسفه ساکن لندن، که استاد روش شناسی علم در دانشگاه تربیت معلم بوده است، درباره علت این دشمنی دین با علوم انسانی می گوید:

نظریه پردازی در علوم انسانی با ساختار جهان و چیزها ارتباطی ندارد، بلکه موضوع آن انسان است. از همین رو جمهوری اسلامی با علوم دقیق ( مانند ریاضیات و فیزیک و شیمی و زیست شناسی و پزشکی و مهندسی و نجوم و غیره) مشکلی ندارد بلکه مشکل آن با علوم نادقیق مانند روانشناسی و تاریخ و جامعه شناسی و فلسفه و ادبیات و .. است که در کل علوم انسانی خوانده می شوند. هرچند که نظریه هایی که پایه های دین را متزلزل کرده است همه از علوم دقبق برآمده. مانند نظریه گالیله در نجوم، که انسان را از مرکز کائنات به فضای بی نهایت پرتاب کرد؛ و نظریه داروین در زیست شناسی که انسان را از اشرف مخلوقات و برخوردار از روح خدا، به حلقه ای از تکامل زیستی در میان حیوان های دیگر تبدیل کرد.

با این حال به نظر آقای خویی علت مخالفت روحانیت با علوم انسانی آن است که این علوم در باره کیستی و چیستی هستی انسان بر زمین و بهبود وضعیت افراد و جوامع انسانی است. امری که می تواند به تغییر وضعیت ها و نظام های صلبی موجود و جهان منجر شود.

XS
SM
MD
LG