جرالد صیب و بیل اسپیندل در مقالهای در وبسایت روزنامه وال استریت ژورنال، با اشاره به ظهور گروه افراطی سنی «دولت اسلامی» در خاور میانه – که تا پیش از برپایی یک خلافت خودخوانده اسلامی در اوایل تیر ماه خود را دولت اسلامی عراق و شام (داعش) مینامید – به تحلیل پیامدهای ناشی از آن در منطقه میپردازند:
در محاسبات بیرحمانه سیاسی در خاورمیانه، اساس دوستی همیشه ساده بوده است: دشمن دشمن من، دوست من است.
با این معیار، گروه افراطی «دولت اسلامی» سبب ایجاد روابط دوستانه متعددی می شود. مجموعه غریبی از دوستان گرمابه و گلستان، یا ياران بالقوه نوظهور، و مرزبندیهای جغرافیايی، ایدئولوژیکی و اتحادهای جدید، از میان آنان که در معرض تهدید این گروه قرار دارند، سر برآورده است -گروهی که بسیاری آن را خطرناکترین جنبش مسلحانه نسل اخیر مینامند.
مثلاً ایران مسلمان شیعه و عربستان سعودی سنی – که دست کم از سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۷ خورشیدی) و زمانی که دولت انقلابی آیتالله روحالله خمینی در ایران امیدوار بود بتواند انقلابهای مشابهی را در جهان سنی ایجاد کند، دشمن خونی یکدیگر بودند – از بیم جنبش افراطی اسلامگرا و مسلح «دولت اسلامی»، که در صدد برپایی رهبری مورد ادعای خود در جهان اسلام است، هماکنون به هم نزدیک شدهاند.
این نزدیکی موجب شد ایران و عربستان، جداگانه، در تلاش تازهای برای تشکیل دولتی جدید در عراق، از یک نامزد واحد برای رهبری عراق حمایت کنند؛ به این امید که شاید دولت جدید بتواند شیعیان و سنیان را برای مقابله با دولت اسلامی متحد کند. هفته گذشته در اتفاقی نادر، دیپلماتهای ایرانی و سعودی با یکدیگر دیدار و رایزنی کردند.
ترکیه از دیرباز به کردها، به ویژه به یک گروه خشن انشعابی به نام «پ کا کا» که از کوههای مناطق شمالی عراق دست به عملیات میزند، بیاعتماد بوده است. اما هنگامی که گروههای شبهنظامی کرد سوریه با «پ کا کا» متحد شدند و نقش مهمی در نجات هزاران نفر از اقلیت ایزدی (یزیدی) سرگردان در کوهستان ایفا کردند، ترکها روی خود را به نشانه بیاعتنایی برگرداندند.
روسها و آمریکاییها در اوکراین و جاهای دیگر، از جمله در خاورمیانه، با هم درگیرند. اما در مورد نوع خشونتی که گروه دولت اسلامی به کار میگیرد و سرزمینهای وسیعی از عراق و سوریه را در سلطه خود گرفته و نظم جهانی که روسیه و آمریکا بر سر نفوذ در آن با هم رقابت میکنند را بر هم زده، با یکدیگر توافق دارند.
دولت اسلامی حتی با القاعده، که از دل آن زاده شده، به خصومت برخاسته. جبهه نصرت، شاخه رسمی القاعده در سوریه، اغلب مورد حمله و تمسخر گروه دولت اسلامی قرار میگیرد. در نتیجه جبهه نصرت هم به نبرد علیه گروه دولت اسلامی پیوسته و در آوردگاههای سوریه با پیکارجویان داعش برخوردهای خونباری هم داشته است.
این کشورها و قدرت ها ممکن است بر سر تقریباً هر چیز دیگر با هم اختلاف داشته باشند،اما چنان که برخی از تحلیلگران و مقام های امنیتی پیشین میگویند، هیچ چیز مانند یک تهدید مرگبار نمیتواند حواس را جمع کند. نه تنها با توجه به وحشیگری گروه افراطی دولت اسلامی، بلکه با نظر به توانایی بالقوه آن در برانداختن رژیمها و زیر پا گذاشتن مرزها، ظاهراً همه آنها فقط با یک چیز موافقند: باید جلوی آنها گرفته شود.
این تحلیلگران میگویند دولت باراک اوباما در نبود ائتلافی از همراهان، باید گونهای ائتلاف با «ناهمراهان» را سرهم بندی کند. این که آیا آمریکا ذکاوت و ابزار لازم برای متحد کردن چنین نیروهای نامتناسبی را دارد یا خیر، پرسش خوبی است.
زبیگنیو برژینسکی، رئیس پیشین شورای امنیت ملی آمریکا میگوید «باید اینها سرهم بندی شوند، به طرزی موقتی، یا به احتمال بیشتر غیررسمی و حتی پنهانی – توافق کنند که چه کس باید چه کاری بکند.» وی همچنین استدلال میکند در منطقهای که در آن کشورهایی چون عراق و سوریه عملاً چندپاره هستند، این فرایند باید بر چند کشور «قابل دوام» – ترکیه، ایران، مصر، اسرائیل و عربستان سعودی – متمرکز باشد، که با گروه دولت اسلامی، که داعش هم خوانده میشود، مبارزه کنند.
مقامهای آمریکایی که میپذیرند هیچ گزینه خوبی برای به زانو درآوردن دولت اسلامی ندارند، این را هم میپذیرند که چنین ائتلاف جدیدی، جالب توجه است. پرزیدنت اوباما هفته گذشته چند بار به طور غیرمستقیم به این امکان در سخنرانیهای عمومی خود اشاره کرده، و مقامات دولت آمریکا در محافل خصوصی میگویند در پی یافتن راههایی برای شکل دادن به یک ائتلاف کاری هستند.
اما مقامات آمریکائی اعتراف میکنند که کنار هم آوردن چنین همراهانی، که اغلب هم با یکدیگر خصومت دارند، آسان نیست. هنگامی که هفته گذشته از «جنیفر ساکی» سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا پرسیده شد آیا ممکن است هواپیماهای جنگی آمریکا در کنار ارتش بشار اسد رئیس حکومت سوریه، (که سرنگون کردن اوهدف مهم سیاست ایالات متحده است)، به نیروهای گروه دولت اسلامی حمله کنند، او هشدار داد «فقط به این دلیل که رژیم سوریه ممکن است با دولت اسلامی مبارزه کند، یا آشکارا از آن سخن بگوید، که دولت آمریکا هم میگوید، مسلماً بدان معنا نیست که ما با آنها در یک اردوگاه هستیم.»
اما چالشها فراتر از راضی کردن دشمنان خونی به همکاری است. حتی اگر چنین توافقی عملی شود، ذاتاً توافقها شکننده و پر از تضادهای درونی ودستاندازهای عملی خواهد بود. از آنجا که توافقها اغلب مخفیانه است، همه طرفها تمایل دارند که خودسری کنند، منافع را از دست دیگری بقاپند و در نهایت چندان هم همکاری نکنند. مثلاً دولت اوباما بیم دارد که رژیم اسد از حملات هوایی آمریکا علیه گروه دولت اسلامی سوء استفاده کند و عملیات نیروهای زمینی ارتش خود را بر مبارزه با گروههای طغیانگر سوری مورد حمایت آمریکا متمرکز کند.
وهر بار که آمریکا به یکی از دشمنانش نزدیکتر میشود، به احتمال زیاد یکی از دوستان دیرینش دلگیر میشود. مثلاً نزدیک شدن زیاد به ایران، به نگه داشتن اسرائیل و عربستان سعودی در اتئلاف صدمه میزند. عکس قضیه هم صادق است.
«امیل حُکیٍم»، تحلیلگر امور امنیتی خاورمیانه در انستیتوی بینالمللی مطالعات استراتژیک می گوید «اگر با یک گروه همکاری کنید، همکاری گروه دیگر را از دست میدهید. این طرح روی کاغذ خوب است، اما عملاً ممکن نیست.»
با این حال رویدادهای اخیر منطقه نشان داد که کشورهایی که بطور طبیعی و علنی با هم دشمن هستند، هنگامی که منافع متفاوتشان با هم منطبق میشود، چگونه میتوانند پشت صحنه با یکدیگر همکاری کنند. روابط میان مصر و اسرائیل اخیراً بطور فزایندهای رو به تیرگی گذاشته است؛ اما آنها بطور منظم برای فشار آوردن به گروه فلسطینی حماس، که هر دو تهدیدی برای خود میانگارند، همکاری کردند.
و حتی در عین حال که آمریکا و ایران بر سر قدرت و نفوذ در عراق رقابت میکردند، یاد گرفتند که هنگامی که در پی منافع مشترک هستند، با هم هماهنگی کنند. «حسین شیخالاسلام» نماینده پیشین مجلس ایران و مشاور کنونی رئیس تندروی مجلس ایران، می گوید «ما شما را زیر نظر داریم و شما هم ما را می پائید. اگر شما دنبال همکاری میدانی هستید ما هستیم. و وقتی به شما گفتیم ما هستیم با اجازه رهبری است."
به باور نویسندگان این مقاله در وال استریت ژورنال، جالبترین حقیقت در ماجرای مقابله با گروه دولت اسلامی آن است که آمریکا میبیند دارد به همان سمتی کشیده میشود که ایران، مهمترین حامی منطقهای رژیم اسد در سوریه، حرکت میکند. پیکارجویان سنی مذهب داعش اکنون بخش بزرگی از خاک سوریه را تسخیر کردهاند و به دنبال شبهنظامیان شیعه و دولت شیعه عراق، که ایران از آنها حمایت میکند، هستند.
هم آمریکا و هم ایران هرگونه همکاری آشکار یا پنهان را تکذیب میکنند. با این حال ایران در فشار آوردن به نوری المالکی نخستوزیر تفرقهافکن عراق، به آمریکا پیوست تا او را وادار به استعفا کند؛ در عین حال هم آمریکا و هم ایران، به رزمندگان کرد عراقی کمک مستقیم نظامی میکنند تا با گروه دولت اسلامی مبارزه کنند.
هر دو طرف فوراً خاطر نشان میکنند که با هم اختلافات زیادی دارند، و مواظب هستند که بین این مسائل و مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران، تمایز قائل شوند. در عین حال برخی ناظران در هر دو طرف اعتقاد دارند که رسیدن به موافقت هستهای میتواند همکاریهای آمریکا و ایران را در دیگر زمینهها، همچون مبارزه با دولت اسلامی، افزایش دهد.
برنت اسکوکرافت یکی دیگر از رؤسای پیشین شورای امنیت ملی آمریکا نیز میگوید «من محتاطانه به این که ما بتوانیم با با ایران کار کنیم امیدوارم. در حقیقت اگر ما بتوانیم مسأله هستهای را به شکلی حل کنیم، به گمانم راه به احتمال این که بتوانیم با ایران به گونه بسیار متفاوتی رفتار کنیم باز خواهد شد، و رویکرد آنها هم ممکن است بسیار دگرگون شود.»
اسکوکرافت که مشاور امنیتی پرزیدنت جرالد فورد و جورج دابلیو بوش بوده است، در عین حال میافزاید «من نمیخواهم در مورد امکان همکاری با ایران مبالغه کنم. در اشاره به موانع، میتوان ازتحریمهای اقتصادی دیگری که آمریکا هفته گذشته علیه ایران اعلام کرد، نام برد. دیگران به روابط کارساز آمریکا با ایران، و بخصوص با سوریه بدبینتر هستند. این بدبینی بخشی از آن روست که تلاش به اعمال نفوذ از طریق واسطهها یک ایراد بزرگ دارد – هیچوقت معلوم نیست واسطهها خودشان واقعاً چقدر نفوذ دارند. »
به عقیده بسیاری از تحلیلگران ایرانی و آمریکایی، با آن که ایران بزرگترین حامی بشار اسد بوده، رژیم سوریه همه دستورات ایران را اجرا نمیکند. کسانی که با شرایط سوریه آشنایی دارند میگویند رژیم اسد چندین بار از اجرای ابتکارهای ایران برای کاستن از خشونتها در سوریه سرباز زده، یا در آنها کارشکنی کرده است.
رایان کراکر سفیر پیشین ایالات متحده آمریکا در سوریه و بعد در عراق میگوید «میتوانم به شما بگویم که ایران و رژیم سوریه رفیق گرمابه و گلستان هم نیستند.» با این حال آقای کراکر امکان تحریکآمیزتری را پیشنهاد میکند: ائتلاف (آمریکا) با «جبهه نصرت»، شاخه القاعده در سوریه – که آمریکا آن را سازمانی تروریستی اعلام کرده – و یکی از گروههایی که مستقیماً با دولت اسلامی میجنگد.
جبهه نصرت هم اکنون نیز آشکارا با گروههای یاغی مورد حمایت آمریکا در سوریه همکاری میکند، و با قطر متحد آمریکا – که هفته گذشته آزادی یک روزنامهنگار آمریکایی اسیر آن گروه را طرحریزی و اجرا کرد – ارتباط دارد.
بسیاری بر این باورند که این اقدام نشانهای است که جبهه نصرت مایل است از طریق قطریها خود را بازیگری در هر ترکیب مخالفان دولت اسلامی وانمود کند. آقای کراکر میگوید «اگر دولت آمریکا تصمیم به اجرای نظر پرزیدنت اوباما به حمله هوایی به دولت اسلامی در داخل سوریه بگیرد، و جبهه نصرت هم به نبرد با دولت اسلامی بپردازد، دولت آمریکا با تصمیم بسیار جالبی روبرو خواهد شد که آیا جبهه نصرت را علناً به عنوان بخشی از گروه بزرگتری که مایل به کمک بر علیه گروه دولت اسلامی است، اعلام کند یا خیر.
یک متحد بسیار مهم دیگر آمریکا برای پیروزی در این نبرد، ترکیه است. کشور مسلمانی که مرزش با سوریه شامل مناطق تحت اشغال دولت اسلامی است.
آمریکا و کشورهای دیگر نگران حمایت ترکیه از برخی گروههای تندرو اسلامی هستند، گرچه گروه دولت اسلامی در میان آنها نیست. این کشورها امیدوارند اکنون ترکیه بیستر بکوشد جلوی تردد پیکارجویان خارجی دولت اسلامی را از مرز ترکیه به سوریه بگیرد.
ترکیه از هماکنون چشم بر مسلح کردن گروههای کرد عراقی توسط آمریکا و ایران بسته است.
گروههای کرد عراقی، پس از سالها خصومت، اکنون روابط نزدیکی با ترکیه برقرار کردهاند. بعضی تحلیلگران میگویند ترکیه همچون آمریکا ممکن است ناگزیر شود نقش فعالتری را برای گروههای شبهنظامی کرد سوریه، که اکنون مستقیماً رو در روی دولت اسلامی ایستادهاند، بپذیرد. گرچه این گروهها با نیروهای کردی که در گذشته به ترکیه حمله میکردند، ارتباط دارند.
آقای کراکر پیشنهاد میکند یک پیمان تعاونی بینالمللی ایجاد شود، و کشوری ثروتمند مانند عربستان سعودی را قانع کند که به ترکیه در مقابل کمک بیشتر در مقابله با گروه دولت اسلامی، وام کم بهره بپردازد.
سعودیها به سهم خود داروهای تلخی را سر کشیدهاند؛ از جمله برای نخستین بار یک دولت شیعه را در عراق پذیرفتهاند اما حالا به عقیده بسیاری تحلیلگران باید شربت تلختری را سر بکشند و قبایل سنی عراق را ترغیب کنند که با دولت اسلامی مقابله کنند.
اما سعودیها نیز به شدت به بازیگران دیگر ائتلاف احتمالی، و بیشتر به آمریکا مشکوک هستند. آنها به دولت آمریکا اعتماد ندارند زیرا حاضر نشد از گروههای مخالف کمتر افراطی رژیم سوریه، هنگامی که دولت اسلامی در حال برآمدن بود، با قاطعیت حمایت کند. آنان از ترکیه و قطر هم به خاطر پشتیبانی از گروههایی که سعودیها آنها بسیار تندرو میدانند، خشمگین هستند؛ و سعودیها ایران را نیز دست کم تهدیدی به بزرگی دولت اسلامی، برای منافع خود میدانند.
اما به نشانه این که دشمن مشترک حتی ممکن است ایرانیها و سعودیها را هم اندکی به هم نزدیکتر کند، هفته گذشته وزیر امور خارجه عربستان، با یک معاون وزیر امور خارجه ایران – بالاترین مقام ایرانی که پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری در سال گذشته به آن کشور سفر کرده است – ملاقات کرد.
تهدید دولت اسلامی، همچنین دست کم یک زمینه مشترک میان آمریکا با روسیه و چین، همتایانش در باشگاه قدرتهای بزرگ جهان بوجود آورده است. آمریکا گروه دولت اسلامی را نه تنها تهدیدی برای منافع خود در خاورمیانه میبینید، بلکه آن را منبع بالقوه حملات تروریستی میداند. روسیه آنها را نیرویی میبیند که بیم آن میرود بستگیهایی با اسلامگرایان در چچن – که ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه کشمکشی خونین با آنان داشته – ایجاد کند و موجب فعالیت بیشتر آنها شود. چین نیز این گروه را محرکی برای اسلامگرایان بیقرار در ایالت شمال غربی سینجیانگ مییابد.
با این وجود تنشهای واشنگتن با چین و روسیه در جبهههای دیگر، این روزها مانعی بر سر راه همکاری شده است. به ویژه از هنگام الحاق (شبه جزیره) کریمه به خاک روسیه و و دخالت نظامی آن کشور در شرق اوکراین.
سطح همکاری بینالمللی علیه گروه دولت اسلامی هرچه باشد، پرسشی که مطرح هست این است که این همکاری چه صورتی به خود خواهد گرفت. چندان ارتباط متقابلی میان بعضی از نامزدهای ائتلاف وجود ندارد، و ائتلافهای معدودی در جایی دیگر در دنیا باقی مانده که در شرایط کنونی به کار آید.
این بدان معناست که هر همکاری، موقتی یا محرمانه خواهد بود، مگر آن که ساختار جدیدی ابداع شود.
زلمای خلیل زاد سفیر پیشین آمریکا در عراق و سازمان ملل متحد پیشنهاد کرده که یک «گروه تماس» بوجود آید که در آن بازیگران منطقهای بتوانند استراتژی خود را هماهنگ کنند و یک نماینده ریاست جمهوری هم بر اجرای اقدامات مشترک در مناطق عملیاتی نظارت کند.