مقالهای از فرزان ثابت برای وبسایت «وار آن دِ راکز»
حال که بر سر توافق هستهای چهاردهم ژوئیه بین جامعه جهانی و ایران مذاکره شد و احتمالا به اجرا هم گذاشته میشود، اقدام بعدی حسن روحانی رییس جمهوری ایران، در حوزه سیاست خارجی چیست؟ طرح ابتکاری او موسوم به «جهان علیه خشونت و افراط گری» ممکن است نکاتی را در این باره در بر داشته باشد.
از یک سو، تلاش این طرح ابتکاری بر این است که ایران را به عنوان قربانی و شریکی جهانی علیه تروریسم باز تعریف کند. از سوی دیگر، این طرح امکان همکاری آمریکا و ایران را در مسائل مشخص منطقهای چون جنگ علیه داعش و پایان دادن به جنگ داخلی در سوریه باز می گذارد.
توافق هستهای مسیر این همکاری را هموار کرده و حرکت از محدوده تنش زدایی بین واشنگتن و تهران، به سوی روابط حسنه امکان پذیر میشود. اینک احتمالا پنجره فرصتی برای پیگیری این هدف گشوده شده، اما نگرانی آمریکا از گسترش و تکثیر جنگ افزار هستهای توسط ایران، تنها یکی از منابع تنش بین آمریکا و ایران بوده است.
همان طور که باراک اوباما رییس جمهوری ایالات متحده، اخیرا تاکید کرد واشنگتن مخالفت عمیق و گستردهای با سیاست های منطقهای تهران از کوههای هندوکش تا دریای مدیترانه دارد. امروز، این تنش خود را در نگرش متفاوت به آینده خاورمیانه و ترکیب آن با واقعیتهای سیاست داخلی ایران و منطقه نشان میدهد؛ امری که میتواند ایجاد روابط حسنه را پیچیده کند.
پنجره فرصت
آمریکا و ایران هر دو احتمال دیالوگ بر سر مسائل منطقهای را پس از توافق وین باز گذاشتهاند. باراک اوباما در نخستین نشست خبری پس از توافق هستهای با ایران، تصریح کرد که چشم اندازی برای یک توافق رسمی با ایران بر سر مسائلی چون جنگ با داعش متصور نیست.
رییس جمهوری آمریکا با این وجود اذعان کرد که ایران بازیگر عمدهای در عراق و سوریه است و لازمه حل این بحرانها ممکن است همکاری ایران باشد. دولت اوباما کماکان دریچه کاهش مناقشه با ایران و متحدانش در جنگ با داعش را باز نگاه داشته است.
اکنون این احتمال وجود دارد که آمریکا و ایران با هدف مشارکت در پایان بخشیدن به جنگ داخلی سوریه درگیر دیالوگ شوند. آیت الله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، اخیرا به وجود فضایی برای دیالوگ بر سر مسائل منطقهای اشاره کرد و گفت «البته مذاکرات در خصوص موضوع هستهای یک تجربه است. اگر طرف مقابل از کج تابیهای خود دست بردارد، این تجربه را میتوان در مسائل دیگر ادامه داد.»
به گفته جان کری وزیر خارجه آمریکا، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران به او قول داده که اگر توافق هستهای با موفقیت اجرا شود، جایگاه او (ظریف) «تقویت خواهد شد» تا با آمریکا بر سر مسائل منطقهای «صحبت و کار کند.»
ظریف نوع مسائل منطقهای که دو طرف میتوانند بر سر آن بحث و کار کنند را اخیرا در مقالهای، در تشریح طرح جهان علیه خشونت و افراط گری، تشریح کرد. وزیر امور خارجه ایران در این مقاله افراط گرایی خشونت بار گروههای تکفیری سنی چون داعش و جبهه النصرت را به عنوان بزرگترین چالش بالقوه برای جهان برجسته میکند.
نکته مهم این است که در تعریف او از افراط گرایی خشونت بار گروههای مورد حمایت ایران، چون حزب الله لبنان و حماس در غزه، جای نمیگیرند.
ظریف یک ائتلاف جهانی را برای رسیدگی به ریشه های اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی افراط گرایی خشونت بار تبلیغ میکند. او خواهان ائتلافی در راستای برخورد مستقیم با افراط گرایی خشن از طریق تحریمهایی است که مانع دسترسی آنها به پول نقد، سلاح، و نیروی انسانی میشود و همچنین از تلاشهای نظامی برای شکست آنها در میدان نبرد سخن میگوید.
تاریخ دیپلماسی ناامید کننده
تلاش برای بهبود روابط در یک زمینه تاریخی از دیپلماسی ناامید کننده قرار میگیرد. سیاستهای منطقهای ایران همواره موانعی برای همکاری عمیق تر و آب شدن یخ روابط دو کشور در دولتهای پیاپی آمریکا بوده است، که تقریبا موضعی پیوسته در ارتباط با تغییر رفتار حکومت ایران داشتهاند.
در عین حال، رؤسای جمهوری آمریکا همه امکان بهبود روابط را آزمودهاند، اما این تلاشها یا به خاطر اقدامات آمریکا، یا اقدامات ایران، ناکام ماندند.
جرج هربرت واکر بوش در سخنرانی مراسم سوگند ریاست جمهوری اش اشاره کرد که کمک ایرانیها در آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان مورد بیتوجهی قرار نخواهد گرفت: «حسن نیت با حسن نیت پاسخ داده خواهد شد. نیکی میتواند تا ابد ادامه پیدا کند». اما حتی پس از آزادی گروگانها، ادامه نگرانیهای آمریکا نسبت به فعالیتهای بیثبات کننده ایران، مانع آب شدن یخ روابط دو کشور شد.
تمایل به تعامل در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون هم تا حدودی به خاطر حمایت ایران از گروه های شبه نظامی در خاورمیانه بی نتیجه ماند. حوادثی چون بمبگذاری برج های «خبار» که تصور میشود توسط حزب الله در عربستان و با حمایت ایران انجام گرفت، مانع بهبود معنی دار روابط، حتی با وجود میانجیگریهای پشت پرده سلطان قابوس، شد.
فرصت دیگری برای بهبود روابط ایران و آمریکا زمانی پدید آمد که ایران در سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی همکاری کرد. اما سال بعد، جرج بوش رییس جمهوری وقت آمریکا، ایران را به عنوان بخشی از محور شرارت معرفی کرد؛ اقدامی که مبنای آن رفتار ایران از جمله انتقال سلاح به شبه نظامیان فلسطینی در عملیات موسوم به «کشتی نوح» بود.
سال بعد، وقتی ایران ظاهرا سیاست های منطقهای اش را برای عادی سازی روابط با آمریکا به عنوان بخشی از «نقشه راه» قابل مذاکره عنوان کرد، گفته شده که دولت بوش بی درنگ آن را مردود دانست. با بی اعتبار شدن میانه روهای ایرانی، تندروهای ایرانی سکان سیاست خارجی را در دست گرفتند. تنش با آمریکا تشدید شد و نیروهای آمریکایی و منافع آمریکا در افغانستان و آمریکا هدف گرفته شد.
راهی سخت به سوی روابط حسنه
آمریکا با وجود توافق هستهای، کماکان بسیاری از سیاست های ایران در خاورمیانه را در جهت تضعیف منافعش می بیند و از این رو راه اندازی هر گونه همکاری، فارغ از ایجاد روابط حسنه، دردسر آفرین است. این دینامیک، با تجزیه و تحلیل تنها نمونه مهم همکاری بین دو طرف از سال ۱۳۵۷ قابل درک است: همکاری بر سر سرنگونی طالبان در سال ۱۳۸۰.
تلاقی استراتژیک منافع و اهداف دو کشور برای ایجاد ثبات در افغانستان در کنفرانس بن آلمان خود را به نمایش گذاشت. در حالی که هر دو طرف در نهایت منافعی در جهت شکست دادن گروه های جهادی سنی دارند، اما در هیچ کجا شاهد نمونهای چون افغانستان نیستیم. آن طور که آیت الله خامنهای اظهار کرد: «سیاست های ما و آمریکا در منطقه ۱۸۰ درجه اختلاف دارد».
سیاست خاورمیانه ای تهران زیر شست سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، که در پی حفظ نفوذ ایران در عراق، سوریه تحت کنترل رژیم بشار اسد، و در میان گروههای وابسته در سراسر منطقه است.
واشنگتن هیچ تمایلی به مذاکره با سلیمانی و سپاه پاسداران ندارد، زیرا آنها را ریشه شماری از مناقشات منطقه، و نه راه حل آنها میداند.
آنچه که هر گونه تلاش برای توسعه یا حتی حفظ تنش زدایی کنونی میان آمریکا و ایران را بیش از پیش پیچیده میکند، واقعیتهای سیاسی در منطقه و ایران است.
طرح ابتکاری «جهان علیه خشونت و افراط گری» راه حلی جهانی برای بحران های خاورمیانه پیشنهاد میکند که پویایی اساسی منطقه را مورد بی توجهی قرار داده است. یافتن یک راه حل جهانی برای بحران هستهای ایران به این خاطر ممکن شد که مساله در قالب نظام منع گسترش جنگ افزار هستهای زیر نظر قدرتهای جهانی پیگیری شد.
این مدل برای خاورمیانه، با وجود بازیگران منطقهای چون عربستان سعودی و ترکیه، کاربرد کمتری دارد. هر چند این بازیگران ممکن است بر سر برچیده شدن جنگ افزار هستهای از معادله ژئوپولتیک منطقه اتفاق نظر داشته باشند، اما خود را به مقابله با طغیان دوباره جمهوری اسلامی پس از لغو تحریمها متعهد میدانند.
فراتر از این، این کشورها میتوانند همکاری واشنگتن با تهران در طیفی از مسائل را با اتخاذ رویکردی تشویقی یا تخریبی تغییر داده یا حفظ کنند. تدوام غفلت یا حمایت آشکار ریاض و آنکارا از گروههای افراطی سنی چون جبهه نصرت یا احرار شام، مانعی برای حمایت جدی تر آمریکا از متحدان سنی خود در سوریه است و فضایی برای مانور ایران فراهم میکند. در مقابل، تغییر سیاستهایی چون تصمیم ترکیه به پیوستن به بمباران مواضع داعش، میتواند اثرات معکوس داشته باشد.
در نهایت، در حال حاضر شواهد اندکی از تغییر در سیاست خاورمیانه ای جمهوری اسلامی در جهت آب شدن یخ روابط آمریکا و ایران دیده میشود.
همان طور که در جاهای دیگر گفتهام مذاکرات هستهای در نتیجه تغییر در اجماع نظر نخبگان در ایران در حمایت از مذاکرات رخ داد. تقویت موقعیت دولت روحانی در اثر توافق هستهای به علاوه هزینه فزاینده رویکرد خاورمیانهای ایران ممکن است به اجماع جدیدی منجر شود، که به رییس جمهوری ایران اجازه دهد پرونده منطقهای رژیم را در دست بگیرد. البته سپاه پاسداران به این سادگی مهمترین پرونده سیاست خارجی اش را تسلیم دولت نخواهد کرد.
به سوی آیندهای نامعلوم
توافق هستهای ممکن است بزرگترین منشاء تنش در روابط آمریکا و ایران را از میان بردارد. بیش از این، کانالهای دیپلماتیک و ارتباطی ایجاد شده طی مذاکرات هستهای میتواند فرصتهایی را برای همکاری محدود بیآفریند.
باراک اوباما و حسن روحانی، رؤسای جمهوری ایالات متحده و ایران، مذاکرات هستهای را اولویت سیاست خارجی خود قرار دادند، تا روابط دو کشور در مسیری جدید گام بگذارد. اما این دریچه فرصت، ممکن است تنها تا زمانی که آنها در قدرت هستند باز بماند.
حتی در این فرصت کوتاه، نزاع آمریکا و ایران بر سر مسائل منطقهای که پیش از توافق هستهای ۲۳ تیر ماه هم وجود داشت، کماکان برقرار خواهد بود.
واقعیتهای سیاسی آمریکا، خاورمیانه، و ایران ممکن است تشدید تنش و مناقشه در بعضی جبههها را دیکته کند. در حال حاضر، ما میتوانیم به جای ایجاد روابط حسنه بین ایران و ایالات متحده، انتظار ادامه تنش زدایی را داشته باشیم.