مرکز مطالعات امنیت نوین آمریکا در گزارشی مفصل به امکان ها و فرصت های همکاری میان آمریکا و ایران پس از رسیدن به توافق جامع هسته ای پرداخته و راه های آسان تر و دشوارتر رسیدن به همکاری پایدار میان ایران و آمریکا را در دراز مدت بررسی کرده و موانع و مشکلات در راه رسیدن به چنین هدفی را سنجیده است.
این گزارش ضمن پرداختن به خطوط نهایی توافق جامع هسته ای، در تحلیلی عمیق تر به مانع ها و فرصت هایی می پردازد که پس از این توافق، در راه تحقق همکاری ایران و آمریکا وجود دارد و در پایان توصیه هایی برای رهیافت صبورانه، محدود و تدریجی آمریکا در برقراری همکاری با ایران پس از رسیدن به توافق هسته ای ارائه می دهد.
این توصیه ها با تاکید بر این که مسئله اتمی در مرکز و پیشاپیش دیگر مسائل باشد، ارائه می شوند. این گزارش با این نتیجه گیری به پایان میرسد که توافق هسته ای می تواند آغازگر«ذوب آرام» یخ سال ها رابطه خصومت آمیز میان دوکشور باشد.
مسئله اتمی و تحریم ها:
افزایش همکاری بین ایران و آمریکا در درجه اول به حل مسئله اتمی ایران بستگی دارد که از سال ۲۰۰۲ و با افشای عملیات اتمی ایران، به مرکزبرخوردهای دوکشور تبدیل شد. فرض این گزارش بر آنست که توافق اتمی، توافقی جامع باشد که محدودیت غنی سازی اورانیوم و تولید پلوتونیم را به طرزی قابل اثبات تضمین کند، اما زیربنای اتمی ایران را به کلی نابود نکند.
این محدودیت ها که دارای محدوده زمانی تا سال ۲۰۳۵ است، از هرگونه عملیات مخفی تولید سلاح هسته ای جلوگیری می کند. درعوض، به محض انجام توافق نهایی، ایران به صورت عضوعادی ان پی تی در می آید و تحریم های انرژی و اقتصادی مربوط به برنامه هسته ای آن به صورت زمان بندی شده لغو می شود.
موانع در راه همکاری ایران و آمریکا:
این گزارش می گوید حتی درصورت رسیدن به توافق نهایی، موانع و مشکلاتی بر سر راه تنش زدایی با ایران وجود دارد که مهم ترین آنها تضاد منافع ایران و آمریکا بر سر:
حمایت ایران از تروریسم و برنامه منطقه ای آن، مقاومت داخلی در نظام سیاسی ایران و نگرانی های متحدان منطقه ای آمریکا، به ویژه اسراییل و عربستان سعودی است.
تروریسم
ایران دارای سابقه طولانی حمایت از تروریسم، حمایت تاریخی از حزب الله لبنان، رژیم اسد در سوریه، شبه نظامیان شیعی و حزب های اسلام گرا درعراق، از ستیزه جویان فلسطینی، و از گروه های شیعی در بحرین و شیعیان حوثی شورشی در یمن است که معلوم نیست پس ازحل مسئله اتمی ایران تا چه حد این سیاست تغییر می دهد و یا با لغو تحریم ها و دستیابی به منابع مالی جدید، چه قدر از این منابع روانه این گروه ها خواهد شد. با این حال تحریم های آمریکا در زمینه حقوق بشر، حمایت از تروریسم، و برنامه موشک های بالیستیکی ایران حتی پس از توافق نهایی هسته ای به جای خود باقی خواهند بود.
برخی تندروها در رهبری سیاسی ایران، به ویژه فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران و نیروی قدس، در حال حاضر در لیست سازمان های تروریستی هستند که ربطی به توافق اتمی ندارد اما می تواند ظرفیت همکاری های آینده را محدود کند.
سیاست داخلی ایران
پس از توافق، آیتاله خامنه ای ممکن است سیاست خارجی را به صورتی ناپیوسته درآورد. توافق نهایی می تواند ایران را وارد جامعه بین المللی کند و اقتصاد کشور را رونق بخشد که این دست روحانی و حامیان مصلحت گرایش را برای اقدام های سیاسی باز می گذارد. در این صورت این آیت اله ممکن است به روحانی در زمینه سیاست خارجی قدرت بیشتری بدهد و در عین حال ناگزیر شود واکنش مخالفان مذاکرات اتمی و نیز بیم خود را از افزایش نفوذ آمریکا در ایران مورد نظر قرار دهد.
نتیجه نهایی به احتمال زیاد سیاست خارجی ناپیوسته و بی ثباتی خواهد بود که بخشی از عرصه ها را دراختیار روحانی و بخش دیگر را در اختیار تندروها قرار می دهد. پیروزی پرونده اتمی ایران می تواند روحانی و ظریف را قادر کند که رهبر جمهوری اسلامی را قانع کنند اختیار بیشتری به آنها بدهد و جنبه های مربوط به سیاست خارجی را از دست سپاه پاسداران خارج کند. البته این امر سبب پایان دادن به رقابت بین ایران با آمریکا (و یا متحدان آمریکا درمنطقه) نمی شود. زیرا به نظر مصلحت گرایان، نرم تر شدن رابطه، نقش ایران به عنوان کشور انقلابی را زایل نمی کند اما بهبود مجراهای ارتباطی با واشنگتن و کشورهای منطقه می تواند به همکاری های تاکتیکی و مصالحه های برد- برد برسد که منافع اصلی ایران را تامین و خصومت های بین المللی را تخفیف دهد.
اما در عرصه های دیگر احتمالا آیت اله خامنه ای همچنان جانب تندروهای سپاهی را خواهد گرفت که در حال حاضر سیاست خارجی ایران را در قبال بحرین، عراق، اسراییل-فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و دیگر نقاط بحرانی منطقه در اختیار دارند.
مخالفت با برنامه ای معتدل در داخل و خارج عمیقا در تاروپودنظام جمهوری اسلامی بافته است و خامنه ای معتقد است که غرب در نهایت می خواهد چه از راه نفوذ سیاسی یا باغرب زده کردن ایران بنیادهای عقیدتی انقلاب را متزلزل کند و رژیم ایران را تغییر دهد. توافق نهایی نمی تواند این نظر را تغییر دهد. حتی ممکن است پس از توافق نهایی، خامنه ای برای رفع نگرانی تندروها از چرخش ایران به غرب، حمایت خود را از سپاه به عنوان نماینده مقاومت در داخل و خارج کشور افزایش دهد.
نگرانی متحدان منطقه ای
هرگونه تلاش برای همکاری با ایران پس از توافق اتمی، بیدرنگ مایه نگرانی متحدان امریکا در منطقه خواهد شد که در مبارزه با تروریسم، انتقال آزاد انرژی، حفظ ثبات، و جلوگیری از گسترش سلاح اتمی، که هدف های مهم آمریکا در منطقه است، نزدیک ترین شریکان آمریکا هستند. بر آمریکا است که در این زمینه، با پیش گرفتن سیاستی متوازن، متحدان سنتی خود را به قبول این همکاری بر انگیزد.
مثلا اسراییل که همواره ایران را خطری برای موجودیت خود می داند و خواهان برچیدن کامل برنامه اتمی ایران است پس از توافق اتمی نهایی که سرانجام به عضویت عادی ایران در ان پی تی و ادامه برنامه اتمی آن می انجامد، نگران خواهد شد که آمریکا درپی حل مسئله اتمی، نیروی نظامی خود را از خاورمیانه بیرون کشد. یا برخی رهبران اسراییل می گویند ایران با رفع تحریم ها و در آمدن از انزوای بین المللی، در حمایت از شبکه های شبه نظامی خود در خاورمیانه گستاخ تر خواهد شد.
عربستان سعودی نیز نگران است که آمریکا پس از توافق اتمی این کشور را رها کند. رقابت بین ایران و سعودی ها در سال های اخیر، به ویژه در چارچوب حمایت دو کشور از نیروهایی که در سوریه، عراق، بحرین، لبنان، و یمن می جنگند، به شدت افزایش یافته است. نگرانی سعودی ها از توافق نهایی حتی از اسراییل هم بیشتر است و از همین رو رهبران سعودی رویکردهای مقدماتی روحانی و ظریف را رد کرده اند. به خصوص که اعتماد حکومت سعودی به تضمین های امنیتی آمریکا نیز متزلزل شده است.
فرصت های بالقوه برای همکاری با ایران:
به رغم موانع یا مشکلاتی که گفته شد، مسائلی در سطح خاورمیانه بزرگ وجود دارد که منافع ایران و آمربکا بر سر آنها در یک بستر حرکت می کند و می تواند عرصه هایی برای افزایش همکاری دو کشور باشد.
امنیت دریایی
ایران و آمریکا هردو در جلوگیری از تصادف های دریایی و افزایش ناخواسته آنها در خلیج فارس و آب های شمال دریای عربی منافع مشترک دارند. علاوه بر نیروی دریایی هردو کشور، گارد ساحلی ایران و نیروی دریایی سپاه پاسداران نیزدر این آب ها حضور دارند.
برای مدیریت بحران های آینده دو کشور می توانند پیمانی نظیر پیمانی که امریکا با شوروی در دوران جنگ سرد برای اجتناب ازتصادف های دریایی ببندد که اگر جامع و فراگیرنده نباشد، دست کم خطی ارتباطی برای موارد بحرانی درنظربگیرد.
تدبیر اندیشی برای دفع تنش و اجتناب از تصادف هایی که سرانجام به تیراندازی و جنگ منتهی شود با منافع آمریکا و کشورهای خلیج فارس نیز هم جهت است.
عرصه بالقوه دیگر در این زمینه همکاری برای مبارزه با راهزنی دریایی است. که هم آمریکا و هم ایران برای برخورداری از جریان آزاد انرژی و بازرگانی از خاورمیانه به آسیا، افریقا و سراسر جهان درآن منافع هم سو دارند. و عملیات ضدراهزنی دریایی ایران در گذشته نه تنها هیچ نگرانی ای را برنینگیخته، برعکس به ایران فرصت داده تا نقشی سازنده در عملیات ائتلافی در اقیانوس هند، شبه جزیره عربی و خلیج عدن برعهده گیرد.
افغانستان
نتیجه بخش ترین همکاری ایران و آمریکا، در افغانستان پس از سال ۲۰۰۱ بود که ایران با آمریکا در سرنگونی حکومت طالبان همکاری کرد و سپس در کنفرانس بن که ریاست جمهوری حامد کرزی را به دنبال آورد، فعالانه شرکت کرد. اما با سخنرانی معروف جورج بوش و اعلام «محور شرارت» و اشغال عراق، این همکاری نتیجه معکوس به بارآورد و مایه نگرانی ایران از حمله آمریکا از مواضعی در افغانستان به ایران گردید. از آن پس ایران کوشیده است همه تخم مرغ ها را دریک سبد نگذارد و با حمایت از گروه های مختلف در افغانستان، که برخی با یکدیگر در تضادند، دامنه نفوذ خود را گسترش بخشد.
در موارد مختلف هم از گروه های مخالف طالبان، و هم از طالبان حمایت کرده، دامنه نفوذ خود را در مناطق شیعه نشین گسترش داده و از رهبران سیاسی و نظامی افغان مرتبط با حکومت مرکزی کابل حمایت کرده است. قوی ترین رابطه تاریخی ایران با اقلیت های تاجیکی و شیعه است که از قدیم با طالبان مخالف بوده اند. ایران پیش از حمله آمریکا، از اتحاد شمال علیه طالبان حمایت می کرد.
یک مانع در این میان پیمان امنیتی ناتو با افغانستان است که ایران همیشه از آن انتقاد کرده زیرا حضور ناتو را خطری برای خود می داند. اما با توجه به برنامه های خروج بخش اعظم نیروهای نظامی، این مسئله نمی تواند تاثیری بر احتمال همکاری ایران و آمریکا بگذارد.
آمریکا و ایران در مورد چند مسئله دیگر که به ثبات درافغانستان می انجامد هم سو و هم سودند. حمایت از ثبات در افغانستان و مهار طالبان، جلوگیری از بروز جنگ داخلی در این کشور، و ابراز حمایت و خوشوقتی ایران از ریاست جمهوری اشرف غنی و نخست وزیری عبدالله عبدالله از آن جمله است. درعین حال برخلاف دوران پیمان امنیتی افغانستان با ناتو، اکنون حضور اندک شمار ناتو در این کشور به نفع ایران هم هست.
جلوگیری از جریان هرویین و دیگر مواد مخدر از افغانستان به ایران و ازآنجا به بازارهای بین المللی عرصه بالقوه دیگری از همکاری دو کشور ایران و آمریکاست. مسئله اعتیاد یکی از ویرانگر ترین مشکلات اجتماعی ایران کنونی است. بیشتر این مواد مخدر از افغانستان وارد می شود. معتدل های ایران نقش اول را در سیاست ضد مواد مخدر کشور داشته اند اما تندروهای نزدیک به رهبری هم از آن حمایت می کنند.
عراق
با آغاز جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ دامنه قدرت ایران در خاورمیانه و به ویژه درعراق گسترش یافت. تا جایی که امروز ایران در حکومت و نیروهای امنیتی عراق نفوذی عمیق و گسترده دارد.
با پیشروی داعش در عراق، منافع آمریکا و ایران در جلوگیری از تجزیه عراق و اجتناب از جنگ داخلی و شکست دادن داعشدر یک بستر قرار گرفته است. رسیدن به این هدف ها مستلزم تلاش های کوتاه و بلند مدت است. در برنامه کوتاه مدت آمریکا و شریکانش در ائتلاف ضد داعش، در عملیاتی جداگانه، که از نظر استراتژیک هم هدف است، با داعش می جنگند. در برخی موارد ارتش عراق عملیات دفع حمله را نیز انجام داده. چنان که در عملیات دسامبر ۲۰۱۴ هنگام حمله هوایی ایران به داعش در مرزهای عراق به این کار دست زد. با آن که هردو کشور هرگونه همکاری را تا پیش ازرسیدن به توافق هسته ای رد کرده اند، اما همان هماهنگی عملیاتی نیروهای نظامی دو کشور در افغانستان که به سقوط طالبان انجامید، پس از توافق نهایی اتمی می تواند امکان پذیر شود.
در درازمدت اختلاف ها ی دو کشور برحسب دیدگاهشان به عراق می تواند تشدید یابد. آمریکا معتقد است که بهترین روش برای دست یابی به ثبات بلندمدت در عراق با روی کارآمدن حکومتی جامع که اقلیت های سنی و کرد درکنار اکثریت شیعه در آن نماینده داشته باشند و در عین حال مناطق خودمختاری برای آنان تعیین شود، امکان پذیر است. اما ایران، برعکس، مدت های طولانی به عراق به چشم نماینده جنگ های فرقه ای منطقه نگریسته است و از همین رو حامی حکومت نوری المالکی بوده که همین دیدگاه فرقه گرایانه را با حذف کردها و سنی ها در حکومت خود گسترش داد و چنان فضای خصمانه ای آفرید که راه را برای گسترش داعش در مناطق غربی و فراتر آن در عراق هموار کرد. در همین حال شاخه قدس از سپاه پاسداران توانسته است با استفاده از درگیری های سوریه شبکه ای از شبه نظامیان با اکثریت شیعی در سوریه بوجود آورد و آن را با جنگ جویان شیعی در عراق پیوند دهد. این شبکه برای کمک به شبه نظامیان محلی مرکب از شیعه و سنی، ازنو در عراق مستقر شده تا با داعش بجنگد. حزب های شیعی وشبه نظامیان زیرمجموعه آن ها در عراق که مورد حمایت سپاه پاسداران هستند، احتمالا بدون فشار شدید رهبری ایران نمی توانند سهمی در فضای سیاسی و اجتماعی عراق داشته باشند.
به هرحال همکاری درمورد عراق به تصمیم ابران بستگی دارد که می خواهد این کشور همسایه وهم مرزش کشوری باثبات، فرگیرنده، و کثرت گرا باشد که نفوذ ایران در آن اگرنه قاطع، اما مهم باشد، یا کشوری تجزیه شده و پایگاهی برای جهادی های قدرتمند سنی باشد، اما به دلیل ضعف و بی ثباتی اش ایران نفوذ بیشتری در آن اعمال کند.
مشکل عملی دیگر در همکاری ایران وآمریکا در عراق، ادامه پیش بینی پذیر حضور نیروی قدس به رهبری قاسم سلیمانی برای سلطه سیاسی ایران بر عراق است. به نظر نمی رسد که حتی پس از توافق نهایی اتمی، ظریف و روحانی بتوانند کنترل این قدرت را از قاسم سلیمانی، که از زمان اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ تاکنون در واقع سیاست خارجی ایران را دراین عرصه رهبری کرده ، بیرون آورند. با آن که سلیمانی ایدئولوگ نیست و عمل گرایی تندروست که به دلیل سال ها شرکت در درگیری های خفیف در منطقه خاورمیانه قوی شده است، اما مشکل بتوان تصور کرد که آمریکا با مردی که حمایتش از گروه های شیعی عراق به قیمت جان بسیاری از آمریکایی ها تمام شده، همکاری محکمی برقرار کند.
سوریه
این گزارش می گوید از میان همه دشواری هایی که بر سر راه همکاری ایران و آمریکا وجود دارد، سوریه مهم ترین معضل است. و باوجود عرصه های هم سود بالقوه، ایران و آمریکا در موارد مختلف سال هاست با یکدیگر اختلاف دارند. تا پیش از ظهور داعش، سوریه نوعی جنگ میان ایران (با حمایت روسیه) در یک سو و کشورهای سنی متحد آمریکا در خلیج فارس در سوی دیگر را نمایندگی می کرد. ظهور داعش که منافع همه این کشورها را تهدید می کند می تواند فرصت مناسبی برای فروکاستن این اختلاف و احتمالا همکاری باشد. دو طرف با هماهنگی نیروهای نظامی درجنگ با داعش می توانند به استقرار آتش بس و پس از آن گذار سیاسی برسند.
این گزارش اشاره دارد، حمایت از اسد برای ایران هزینه سنگینی دارد. هم از نظر اقتصادی (ارسال پول، سرباز، ایجاد شبکه ای از شبه نظامیان دفاع ملی در سوریه نظیر بسیج که توسط قدس در سوریه راه اندازی می شود، و تامین مالی نمایندگان ایران در جنگ سوریه مانند حزب الله و عصایب اهل الحق ) آن هم در وضعیت نابسامانی اقتصادی ناشی از تحریم ها و سقوط قیمت نفت، و هم از نظر نفوذ منطقه ای. تشدید فرقه ای شدن درگیری ها در منطقه به قیمت کاهش دامنه نفوذ ایران به عنوان بلندگوی شعار وحدت اسلامی در خاورمیانه تمامشده است. (تا همین اواخر حماس سنی از اردوگاه ایران بیرون آمده بود). تلفات نظامی ایران نیز بخش دیگری از این هزینه است. نقش آینده حزب الله در سوریه نیز از دیگر نقاط اختلاف است. حزب الله خود را نیرویی می داند که از قدرتی استبدادی حمایت نمی کند بلکه برای مردم سوریه و لبنان مبارزه می کند. حزب الله همچنین داعش را خطری برای موجودیت خود می داند. از همین رو حتی اگر ایران با انتقال قدرت در سوریه توافق کند، اما منافع ایران ایجاب می کند که تا زمانی که مطمئن شود بازیگران جدید سوریه با ایران رفتار خصمانه ندارند، و نیز برای حفظ فشار بر داعش، حزب الله در غرب سوریه حضور نظامی داشته باشد.
بنابراین ظرفیت همکاری ایران و آمریکا در عرصه سوریه به تصمیم ایران برای حفظ اسد در قدرت و ادامه جنگی پرهزینه، یا اتخاذ راه کم هزینه تر توافق با حکومتی انتقالی و پایان دادن به جنگ منوط است. تندروهای ایران و از جمله قاسم سلیمانی حامی شق اول اند. آمریکا و متحدانش در منطقه نیز باید بسنجند که بهتر است به صورت منسجم با داعش مقابله کنند، جنگ را پایان دهند و به ایجاد حکومتی باثبات در سوریه کمک کنند یا صرفا با سرنگون کردن متحد اصلی عرب ایران، به ایران ضربه ای عمده وارد آورند.
توصیه ها:
این گزارش توصیه می کند که برای رفع موانع و تقویت فرصت های ذکر شده، آمریکا، کشورهای ۵+۱ و متحدان منطقه ای آنها درعرصه های دیگر، رویکردی صبورانه، محدود و تدریجی درپیش گیرند.
این گزارش می گوید توصیه هایش- با درنظرگرفتن تاریخ طولانی تیرگی روابط دو کشور، واقعیت های سیاست داخلی ایران، و نگرانی های احتمالی متحدان منطقه- بر زمینه انتظارهای واقعی امکان همکاری با ایران قرار دارد.زمان بندی نیز معضلی دشوار است. سیاست گذاران باید در رسیدن به توافق هسته ای شتاب کنند اما نه چندان که بدگمانی رهبر جمهوری اسلامی و نگرانی متحدان آمریکا در منطقه را، برانگیزند که اولی این توافق را راهی به غربزده شدن ایران تلقی می کند و دومی همکاری جدید میان ایران و آمریکا را در جهت بی ثباتی منافع خود درمنطقه می داند.
این توصیه ها عبارتند از:
۱-مسئله اتمی باید در مرکز و پیشاپیش همه مسائل قرار گیرد.
۲-حفظ و گسترش مجراهای ارتباطی که در جریان مذاکرات اتمی به وجود آمده است. مانند حفظ رابطه در سطح وزیران خارجه به جای بازی «گفت و گوی تلفنی» که قدرت تفاهم دو طرف را کاهش می دهد یا پیام رسانی از طریق واسطه ها که می تواند بر حسب منافع و موضع کشور واسطه یا چگونگی انتقال پیام، آن را دستخوش انحراف یا اشتباه کند.
این گزارش توصیه می کند که پس از توافق اتمی رابطه دوکشور در سطح وزیر ادامه یابد و آمریکا در گسترش آن مجراها در سطحی حرفه ای با ایران کارکند. این گزارش توصیه می کند که آمریکا سیاست «عدم ارتباط مطلق» خود را کنار بگذارد. این سیاست که در مذاکرات اتمی نیز برقرار بود، به این معنی ست که دیپلمات های آمریکایی و ایرانی که وظیفه شان ایجاد رابطه با طرف های خارجی و یافتن عرصه های مشترک همکاری است، در کنفرانس ها و رویدادهای بین المللی حتی اجازه حرف زدن با هم را نداشته باشند. آمریکا باید رفته رفته، و در نهایت به طور کامل، این سیاست «عدم ارتباط مطلق» را کنار بگذارد. ایران و آمریکا همچنین باید در سطح نظامی نیز با یکدیگر ارتباط برقرار کنند تا توان دفع درگیری ها و رفع برخوردهای ناخواسته را بالابرند. که به ویژه در مورد عملیات نیروی دریایی دوکشور در خلیج فارس و نیروی هوایی در عراق صدق می کند.
توافق اتمی، مطلوب ترین موقع برای استفاده از فرصت های مثبت و برداشتن گام مهم همکاری است. در اینجا توصیه می شود که سیاست آمریکا عاقلانه و ملایم باشد تا به برانگیختن بدگمانی تندروهای ایران و درنهایت مخالفت آنان با اقدام های دوجانبه منجر نشود.
۳-همکاری دوکشور با مسائلی کم دامنه تر که بارسیاسی کمتری دارند و منافع دوکشور را نیز دربردارند آغاز شود. مانند امنیت دریایی وافغانستان. حفظ امنیت دریایی با همکاری دوکشور هم برای جلوگیری از گسترش برخورد ها در خلیج فارس است که می تواند به زیان دوکشور تمام شود. و هم در زمینه مبارزه با دزدان دریایی، که در سطح بین المللی صورت میگیرد.
در زمینه افغانستان نیز گذشته از همکاری برای دفع طالبان، به ویژه در زمینه جلوگیری یا ریشه کنی جریان تریاک و مواد مخدر از افغانستان به ایران است که از آنجا راهی اروپا و خاورمینه می شود. و از آنجا که امری کاملاً غیر سیاسی و فنی ست، همه طرف ها می توانند در آن همکاری کنند. فایده مهم دیگر این دو عرصه همکاری آن است که نه برای عربستان سعودی و نه برای اسرائیل نمی تواند نگرانی آفرین باشد.
۴-تاکید و تمرکز برمسئله هایی که بیشتر در میدان عمل اعتدال گراها و تکنوکرات های هردو کشور قرار دارد. پس از توافق نهایی اتمی تعیین عرصه های خاص سیاست داخلی که روحانی و ظریف در آنها شانس برد بیشتری دارند، بسیار مهم است.آمریکا باید این عرصه ها را جست وجو کند. افغانستان و امنیت دریایی دو عرصه مهم است. بهبود رابطه با ترکیه و عربستان سعودی نیز در دایره مسئولیت روحانی و ظریف قرار دارد و آمریکا می تواند نقش مشوق را در این میان بازی کند. هرچند که تندروها احتمالا کنترل بر سوریه و عراق را برای خود حفظ خواهند کرد و انتظار همکاری در این دو عرصه کمتر است.
۵-در قبال داعش باید برای شروع، همکاری به صورت محدود و تاکتیکی و در حد عملیاتی باشد و از هرگونه تلاش برای همکاری استراتژیک خودداری شود. در بلند مدت می توان امکان افزایش همکاری دو کشور را، به ویژه در عراق، به محک زد. با توجه به حضور سپاه قدس و بی علاقه بودن آن به برچیدن نفوذ خود در عراق و سوریه، تلاش زودرس و مصرانه برای همکاری با ایران علیه داعش در این دوکشور، به جایی نخواهد رسید. این اقدام ممکن است توسط عربستان سعودی و امارات متحد عربی نیز پس زده شود. زیرا این دوکشور درگیری های عراق و سوریه را بخشی از رقابت های منطقه ای خود با ایران ارزیابی می کنند. بهترین راه آن است که آمریکا و یاران پس از به محک زدن توان همکاری خود در دفع داعش درباره سرنوشت عراق به مذاکره بپردازند. در این مذاکرات اگر ایرانیان بپذیرند که بهتر است عراق حکومتی همه جانبه و فراگیر داشته باشد، همکاری می تواند عمیق تر شود. اما اگر همچنان بر موضع حکومتی صرفا شیعه در عراق پابفشارند، منافع ایران و آمریکا از هم جدا خواهد شد. تازمانی که قاسنم سلیمانی و تندروهای سپاهی به اقدام های خود درسوریه ادامه می دهند احتمال توافق ایران با انتقال قدرت در سوریه بعید به نظر می رسد
۶-آمریکا باید در توسعه همکاری با ایران با متحدان منطقه ای خود شفاف عمل کند. تلاش برای گسترش همکاری با ایران نباید و نیازی هم ندارد که به قیمت از دست دادن اعتماد متحدانش باشد.هرگونه همکاری با ایران باید همراه با رایزنی های گسترده با متحدان منطقه ای و نیز مخالفت با فعالیت های ثبات زدایانه ایران در نقاط دیگر جهان باشد. نباید متحدان منطقه ای مانند اسراییل و کشورهای خلیج فارس نگران شوند که آمریکا درپی برتری دادن به سلطه ایران است و یا در موضع گیری ژئوپولیتیک خود تغییری بنیادین داده است.
۷-آمریکا باید با تدارک حمایت های نظامی بیشتر، متحدان منطقه ای را از تامین منافع آنها مطمئن کند. پس از توافق نهایی، آمریکا باید همکاری امنیتی خود را با متحدان سنتی خود یعنی اسراییل و کشورهای خلیج فارس و شورای همکاری خلیج فارس تعمیق کند و آنها را از پای بندی به تعهدهایش مطمئن کند. هرگونه تغییر جهت فوری آمریکا برای کاستن از حضورش در منطقه پس از توافق نهایی در متحدانش احساس رهاشدگی به وجود می آورد و چه بسا آنها را به سوی اقدام های یک جانبه برای تامین امنیت خود براند که می تواند بر آشفتگی منطقه بیفزاید و برخلاف منافع آمریکا عمل کند. آمریکا باید متحدانش را از حمایت بلندمدت خود مطمئن کند و از جمله برای تحقق این امر، حتی پس از خارج کردن نیروهای جنگی اش از عراق و افغانستان، حضور خود را به صورت پایگاه های نظامی گسترش بخشد.
نتیجه گیری:
خصومت سی و پنج ساله میان آمریکا و ایران، حتی با رسیدن به توافق اتمی ، ازمیان نمی رود. تنها با حل مسئله اتمی ایران نمی توان کلاف خشن سیاست در خاورمیانه را گشود. مقاومت دربرابر گسترش همکاری با آمریکا همچنان عنصر مرکزی سیاست ایران باقی خواهد ماند. متحدان منطقه ای نیز چه در صورت همکاری ایران و آمریکا و چه در غیر آن صورت نگران و بیمناک خواهند ماند. بااین حال توافقی که مسئله اتمی ایران را براستی حل کند می تواند پایه ای برای گسترش همکاری ها باشد.
رویکرد آمریکا بیدرنگ پس از توافق نهایی باید صبورانه، محدود و تدریجی باشد و در طی زمان گسترش یابد تا سرانجام دوکشور را به سوی رابطه ای عادی رهنمون شود که بر اساس آن ایران وآمریکا، حتی اگر در عرصه هایی که منافعشان هم جهت نیست با هم رقابت داشته باشند، بتوانند در زمینه های برخوردار از منافع مشترک باهم همکاری کنند. چنین فرجامی می تواند به راستی فضای امنیت خاورمیانه را بهبود بخشد. عزم ایران برای رفع نگرانی های بین المللی از برنامه اتمی اش گام اول در این راه است.