لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳ ایران ۰۷:۵۴

اشپیگل: اسناد محرمانه، ساختار دولت اسلامی را فاش کرد


از زمانی که گروه موسوم به دولت اسلامی - داعش – در سوریه و عراق به تاخت و تاز پرداخت و بخش های بزرگی از دو کشور را متصرف شد و خلافت اسلامی اعلام کرد، همیشه پرسش هایی درباره ساختارهای سازمانی و عملیاتی آن مطرح بوده است.

هفته نامه آلمانی اشپیگل در گزارش بلندی بر اساس اوراق و یادداشت های محرمانه یک افسر عراقی که استیلای دولت اسلامی بر سوریه را طرح ریزی کرد، پاسخ هایی فراهم آورده است.

افسر، سمیر عبد محمد الخلیفاوی نام داشت که در نبرد کوتاهی در بامداد روزی در ژانویه ۲۰۱۴ در شهر «تل رفعت»، در شمال حلب،کشته شد. در آن زمان، حتی کسانی که گلوله ای به او شلیک کردند، نمی دانستند او کیست، و مدیر استراتژیک گروهی که خود را «دولت اسلامی» می نامد، کشته اند.

افسر عراقی که نزدیک ۶۰ سال داشت، با نام مستعار حاجی بکر شناخته می شد. سرهنگ سابق در سرویس اطلاعات نیروی پدافند هوایی صدام حسین بود و سال ها پنهانی سر نخ های دولت اسلامی را در دست داشت. اعضای سابق گروه بارها از او بعنوان یکی از چهره های اصلی آن نام می بردند. با این حال، معلوم نبود دقیقا چه نقشی بازی می کند.

اما وقتی کشته شد، آنچه را قرار بود کاملا محرمانه نگاهداشته شود به جا گذاشت: طرح و ساختار دولت اسلامی. پوشه ای است پر از نمودارها و نقَشه های سازمانی، فهرست ها و برنامه های دست نوشته که شرح می دهد یک کشور چگونه می تواند بتدریج شکست بخورد و تحت استیلا قرار گیرد.

اشپیگل می نویسد تاکنون بیشتر اطلاعات درباره دولت اسلامی از نیروهایی که فرار کرده بودند و داده های تشکیلات داخلی دولت که در بغداد ضبط شد، به دست آمده است. اما هیچکدام از آنها توضیح نمی دهد گروه چگونه توانست پیش از آن که حملات هوایی در تابستان ۲۰۱۴ حرکت پیروزمندانه آن را متوقف کند، چنین اهمیت و قدرتی پیدا کند.

اینک برای نخستین بار، اسناد حاج بکر نشان می دهد رهبری دولت اسلامی چگونه سازمان داده می شود و مقامات سابق دولت صدام حسین چه نقشی در آن بازی می کنند. از همه مهمتر این اسناد شرح می دهد استیلا بر شمال سوریه چگونه طرح ریزی شد و پیشروی های بعدی گروه در عراق را امکان پذیر ساخت.

اشپیگل می نویسد داستان این مجموعه اسناد زمانی آغاز می شود که کمتر کسی از «دولت اسلامی» حرفی شنیده بود.حاج بکر در اواخر ۲۰۱۲ وقتی بعنوان بخشی از یک دسته کوچک به سوریه سفر کرد، ظاهرا نقشه ای داشت: دولت اسلامی تا آنجا که امکان دارد سرزمین هایی را در سوریه تصرف خواهد کرد، سپس با استفاده از سوریه بعنوان یک سکو، به عراق حمله ور خواهد شد.

بکر در تل رفعت ، در شمال حلب ساکن شد. گزینش خوبی بود. در دهه ۱۹۸۰، بسیاری از ساکنان آن برای کار به کشورهای حاشیه خلیج فارس، بویژه عربستان سعودی رفته بودند، برخی با باورهای رادیکال و تماس هایی بازگشتند. در ۲۰۱۳، تل رفعت به قرارگاه دولت اسلامی در استان حلب تبدیل شد، و صدها نیروی گروه در آنجا استقرار یافتند.

در آنجا بود که حاجی بکر ساختار دولت اسلامی را طرح کرد، تا سطح محلی، با فهرست های مرتبط با رخنه تدریجی به روستاها، رنجیره های فرماندهی در تشکیلات امنیتی و جزئیات کارهایی که می بایست انجام شود.آنچه او روی کاعذ آورد، چیزی کمتر از برنامه ای برای استیلا نبود. به مذهب ارتباط نداشت، یک برنامه تکنیکی دقیق برای یک «حکومت اطلاعاتی اسلامی » بود – خلافتی که سازمانی شبیه آژانس اطلاعاتی و امنیتی استاسی آلمان شرقی آنرا اداره می کرد.

اشپیگل می نویسد برنامه در ماه های بعد با دقتی شگفت انگیز اجرا شد. کوشش برای توضیح دولت اسلامی و قدرت گرفتن شتابان آن، بستگی زیادی به کسانی که چنین کاری انجام دهند دارد. کارشناسان تروریسم آن را بر آمده ای از القاعده می بینند و نبود حملات مهم تا امروز را ناشی از فقدان توانایی سازمانی می دانند. جرم شناسان، دولت اسلامی را تشکیلاتی مافیائی تلقی می کنند. برخی به بیانیه های آخر زمانی اداره رسانه های دولت اسلامی، شکوهمند سازی مرگ و این باور که دولت اسلامی ماموریتی مقدس دارد، اشاره می کنند.

اما گزارشگر اشپیگل نگرش های آخر زمانی برای تصرف شهرها و استیلا بر کشورها را کافی نمی داند و می گوید تروریست ها کشور تاسیس نمی کنند. و احتمال نمی رود یک کارتل بزهکار شوقی در میان طرفدارانش در سراسر جهان بوجود آورد، کسانی که حاضر باشند زندگی خود را برای سفر به «خلافت» رها کنند، و بالقوه به پیشباز مرگ بروند.

اشپیگل می نویسد گروه دولت اسلامی جز برچسب جهادی، وجه مشترک زیادی با پیشینیان خود مانند القاعده ندارد. در اقدامات، برنامه ریزی استراتژیک، تغییر اتحادیه ها و قرائت های تبلیغاتی آن علامتی که مذهبی باشد دیده نمی شود. مذهب، حتی در افراطی ترین شکل، فقط یکی از ابزار رسیدن به هدف است. گسترش قدرت به هرقیمتی، تنها هدف دولت اسلامی است.

اشپیگل می نویسد شکست هایی که دولت اسلامی در ماه های تاخیر تحمل کرده، این تصور را بوجود آورده است که پایان کار دولت اسلامی نزدیک است و بزودی ناپدید خواهد شد. اما این خوش بینی احتمالا ناپخته است. دولت اسلامی ممکن است نیروهای زیادی را از دست داده باشد، اما گسترش آن در سوریه ادامه یافته است.

حملات هوایی ممکن است چاه های نفت و پالایشگاه را ویران کرده باشد. ولی هیچکس نمی تواند مسئولان مالی خلافت را از گرفتن پول از میلیون ها نفر که در مناطق زیر کنترل دولت اسلامی زندگی می کنند، به شکل مالیات ها و عوارض جدید و یا مصادره اموال و املاک، بازدارد.

در این میان، در حالی که توجه غرب بیشتر بر امکان حملات تروریستی متمرکز است، سناریوی متفاوتی دست کم گرفته شده است: نزدیک شدن جنگ داخلی مسلمانان، بین شیعیان و سنی ها. چنین مناقشه ای به دولت اسلامی اجازه می دهد بتدریج از یک سازمان تروریسنی منفور به یک مرکز قدرت تبدیل شود.

اشپیگل می نویسد هم اینک خطوط جبهه در سوریه، عراق و یمن این خط عقیدتی را دنبال می کند، افغان های شیعه با افغان های سنی در سوریه می جنگند و دولت اسلامی در عراق از وحشیگری میلیشاهای بی رحم شیعه سود می برد. این مناقشه دیرینه اگر ادامه پیدا کند، می تواند به کشورهایی مانند عربستان سعودی، کویت، بحرین و لبنان، سرایت کند.

در چنین حالتی، تبلیغات دولت اسلامی در باره نزدیک شدن آخر الزمان می تواند واقعیت پیدا کند. و در این روند، امکان دارد یک دیکتاتوری مطلق گرا به نام خدا تاسیس شود.

XS
SM
MD
LG