معلم، نویسنده، مترجم و روزنامه نگار برجسته و زندانی سیاسی روز جمعه در پی حمله قلبی در تهران درگذشت.
پرویز شهریاری درگذشت. بر اثر بیماری قلبی در یبمارستان جم در تهران. تولدش روز دوم آذر ۱۳۰۵ بود و مرگش ۲۲ اردی بهشت ۱۳۹۱. ۸۵ سال زندگی کرد و میراثی نامیرا و گنجینه ای گران بها از خود به جا گذاشت. گنجینه ای از انسان هایی که تربیت کرد. و میراثی از کتاب هایی که تالیف و ترجمه کرد.
زندگی در کرمان
کودکی و نوجوانی اش در کرمان با سختی و فقر گذشت.پدرش را که با کارگری بر زمین های اربابی زندگی شان را می گذراند وقتی کودکی دبستانی بود از دست داد و پسر بچه را با پرسشی که تا آخرین روزهای پیری دست از سرش برنداشت، تنها گذاشت.وقتی پدر به خانه بازمی گردد، درد دارد. دراز می کشد و پرویز را صدا می زند و می گوید می خواهد با او حرفی بزند. اما مادر از پرویز می خواهد اول برود نان بخرد. وقتی پرویز به خانه برمی گردد، پدر فوت کرده است«و من هنوز در این فکرم که پدرم آن روز چه می خواست به من بگوید».
دوران پس از جنگ جهانی اول است و دوره قحطی و دشواری. آنهم برای خانواده ای کارگری و نسبتا پرجمعیت با چهار بچه کوچک. و مرگ پدر زندگی را برای او و خواهر و برادران و خردسال و مادر جوانش سخت تر می کند. مادر با کار در کارخانه پنبه پاک کنی خرج زندگی را در می آورد و پرویز با کارهایی که گاه کار هرکسی نیست، چون باز کردن چاه های آب و نظیر آن کمک خرجی می شود برای مادر. اما در کرمان آن روز اگر فقر حکومت می کرد و چنان از نظر اقتصادی عقب افتاده بود که حتی یک پزشک در آن نبود، اما از نظر فرهنگی چه بسا پیش رفته تر از امروز بود. پرویز که در خانواده ای زرتشتی به دنیا آمده، با کودکان مسلمان و یهودی هم بازی ست و آنچه در بازی هایشان جایی ندارد، مذهب شان است. شاید اولین درس های مروت و مدارا را در همان بازی ها می آموخت.
سال های تهران
دوران مدرسه را تا ۱۸ سالگی در کرمان می گذراند و در سال ۱۳۲۳ به تهران می رود. عشق و استعدادش به ریاضی او را به تحصیل در رشته ریاضی و سپس در دانشکده علوم می کشاند و هم زمان در دانشسرای عالی ثبت نام می کند و هر دو لیسانس را با هم می گیرد. یکی در رشته ریاضی و دیگری برای دبیری.
اما عشق دیگر او معلمی بود. می گوید:«در تمام عمرم معلم بودم. حتی وقتی در زندان بودم.» اما به تصدیق شاگردانش معلمی برای او تنها تدریس نبود: «او در درجه اول معلم انسانیت و تقوا، بود. معلم زیستنی سزاوار انسان بودن بود».
کلاس هایش معمولا به شاگردان خودش محدود نمی شد. شیوه تدریسش که بر اساس انسان سازی بود چنان بود که پس از یک دوهفته از آغاز سال تحصیلی بناگزیر کلاس هایش را در سالن های مدرسه می گذاشتند. شاگردان کلاس ها و رشته های دیگر نیمکت های کلاس را پر می کردند تا آنچه را در کلاس های دیگر نمی آموختند، از او بیاموزند. درس احترام به انسان و تفکر منطقی و روحیه بردباری و مدارا.
شاگردانش می گویند که از همان آغاز کلاس تکلیفشان با نمره معلوم بود. می گفت هر نمره ای که بخواهید به شما می دهم. و مسئله نمره گرفتن را که در نظام آموزش ایران همواره برای محصل ایرانی چه در مدرسه و چه دانشگاه مهم ترین و حیاتی ترین امر و حتی هدف از تحصیل است، برای آنها حل شده می نمایاند تا توجه دانش آموزان را به خود درس بکشاند. با آن که معلم ریاضی بود و انتزاعی ترین علم بشری را تدریس می کرد اما هرگز از آموزش مسائل انسانی و واداشتن شاگردان به تفکر در باره چرایی چیزها غفلت نمی کرد. در درسهایش نیز مانند همه کتاب هایی که تالیف و ترجمه کرده است توجه به تاریخ علم و پیدایش علوم و شیوه کاربرد علوم در راه سعادت انسان جایی مهم داشت.
آرمان خواهی و زندان
در تهران سال های بیست، جوان کرمانی زرتشتی شیفته ریاضی و آموزش که از هجده سالگی در کلاس های شبانه تدریس می کرده و دغدغه سعادت انسان ها و عدالت خواهی دارد به کار سیاسی و فعالیت در حزب توده ایران روی می آورد :«دغدغه من زندگی آدم هاست و هرکاری که می کنم در حول و حوش آن است». مبارزه سیاسی اش با کار فرهنگی هم عنان است. مسئول حزب در کرمان می شود. اما در عین حال در مجلات حزبی قلم میزند. در ۲۰ سالگی( ۱۳۲۵) عضو هیئت تحریریه قیام ایران است. یک سال بعد سردبیر نشریه وهومن است که در ۲۸ مرداد تعطیل می شود. پیش از آن، پس از اعلام انحلال حزب توده و اغاز دستگیری اعضای آن در سال ۱۳۲۸زندانی شده . پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۳ و آغاز دور دوم بگیر و ببند های توده ای ها پرویز مخفی می شود. در مدت زندگی مخفی با نام مستعار به تدریس در دبیرستان و آموزشگاهی شبانه می پردازد. خانواده و بویژه برادرانش برای لودادن محل اختفای او زندانی و شکنجه می شوند. سرانجام در سال ۱۳۳۵ پیدایش می کنند.۴۰ روز با خانواده اش در تهران در خانه ای در بازداشت به سر می برد و پس از آن به زندان قصر و سپس به قزل قلعه می افتد. در ۱۳۳۷ با قید کفالت ازاد می شود و از مهرماه ۱۳۳۸ کار تدریس را به صورت معلم حق التدریسی از سر می گیرد.
هفت بار زندان می رود. مدت بازداشت هایش از سه سال تا سه ماه. و یادگار سال های زندانش درد شانه و دست که از دست بند قپانی برایش مانده. در فواصل زندان با محرومیت های اجتماعی و ممنوعیت از ندریس و تالیف، کاری که عاشق آنست، روبروست.
اما سال های زندان را به بطالت نمی گذراند. با آن که زبان فرانسه می داند و نخستین ترجمه هایش از فرانسه است، اما زبان روسی را زبان علم می داند. پس با استفاده از کتاب های اموزش روسی که برادرش در ملاقات ها می آورد و با استفاده از راهنمایی های زندانیان سیاسی دیگر که اکثرا تحصیل کرده و فرهیخته و زبان دان بودند، روسی می آموزد.
تدریس، تالیف و ترجمه
در زندان در سال ۱۳۲۹ است که دوره کتابهای درسی آموزش ریاضیات را تالیف می کند و در
عین حال کتاب تاریخ حساب را ترجمه می کند.
راه اندازی نخستین کلاس کنکور در ایران، تاسیس گروه فرهنگی خوارزمی، دبیرستان پسرانه خوارزمی، دبیرستان دخترانه مرجان (به نام دخترش مرجان که در تصادف رانندگی کشته شد)، گروه فرهنگی مرجان که به گفته او «وقتی به سود آوری رسید برایش گرفتاری پیدا شد»، انتشارات توکا (هم نام یکی از پسرانش)، تاسیس مدرسه عالی علوم اراک (که بعد از انقلاب به صورت دانشکده دولتی درآمد) بخش دیگری از تلاشهای او در زمینه جاانداختن نهادهای آموزشی بود. فشارهای سال های پس از انقلاب سبب می شود که کار مدرسه داری را رها کند.
او در آموزش صاحب نظر بود. معتقد بود که مدارس باید همه دولتی باشند و از وجود مدارس انتفاعی و مدرسه تیزهوشان و غیره بشدت انتقاد می کرد و درعین حال آن را خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی می دانست. در زمینه آموزش با نظام آموزش یک سره و یک سان برای همه در مدارس مخالف بود. می گفت باید مدارس در دو سطح باشند. یکی در سطح عمومی برای کسانی که طالب تحصیلات عالی نیستند. و دیگر کلاس های خاص در رشته های خاص و در حد لیسانس دانشگاهی. به طوری که دانش آموزانی که خواستار راه یابی به دانشگاه و تحصیلات عالی بالاتر از لیسانس هستند، در آنها شرکت کنند.
از او بیش از ۲۰۰ کتاب تالیف و ترجمه بازمانده است. اما بسیاری از این کتاب ها با خون دل مولفش پدید آمده. برخی در زندان، شماری در سال های محرومیت های اجتماعی و گروهی نیز در دست ناشران دولتی پس از انقلاب مانند امیرکبیر. تا جایی که یا کتاب هایش را چاپ نمی کردند و یا بی خبر از او و بدون دادن حق تالیف منتشر می کردند. تالیفاتش از کتاب های درسی و آموزش ریاضیات تا داستان های علمی و تالیفات تاریخی را در بر می گیرد. همه در زمینه ساختن انسان و ارتقای اخلاق انسانی.
روزنامه نگاری
پرویز شهریاری علاوه بر کار تدریس و تالیف و ترجمه در سطحی عظیم و باورنکردنی که بیرون از عهده یک فرد می نماید، در کار روزنامه نگاری نیز بشدت فعال بود و سردبیری چند ین نشریه وزین علمی و فرهنگی را برعهده داشت. سخن علمی و فنی، وهومن، چیستا، فصلنامه شورای نویسندگان و هنرمندان ایران، آشنایی با دانش، آشتی با ریاضیات – (که در دوران جنگ وزارت ارشاد او را احضار می کند و وادار به تغییر نام مجله می کند. زیرا به عقیده مسئولان، زمان زمان جنگ بود و نباید از «آشتی» سخن به میان می آمد. حتی اگر آن آشتی، آشتی با ریاضیات باشد و پرویز شهریاری بناگزیر نام مجله را به آشنایی با ریاضیات تغییر می دهد)، و مجله دانش و مردم. اما در عرصه روزنامه نگاری نیز به خاطر سوابق و آرمان هایش ناگزیر از تحمل محرومیت ها و دشواری ها بود. با آن که همواره آرزو داشت صاحب امتیاز نشریه ای باشد، اما دولت ها چه پیش و چه پس از انقلاب، به او امتیاز نشریه نمی دادند. پس از آشنایی با پرویز ملک پور، نماینده زرتشتیان در مجلس، از او می خواهد امتیاز نشریه ای را بگیرد و نشریه چیستا، که مجله ای فرهنگی، ادبی و اجتماعی با تاکید بر مقولات ایران شناختی و فرهنگی ایران است، متولد می شود. نشریه ای که از شهریور ۱۳۶۰ تاکنون بی وقفه به زندگی ادامه داده است. هرچند که حدود یک سال و نیم از عمر این نشریه، از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۳ در دوری از سردبیرش گذشت.
پیرانه سر: از زندان تا تجلیل در جمهوری اسلامی
پرویز شهریاری با آن که پس از انقلاب رسما به حزب توده نپیوست، اما در اردیبهشت سال ۱۳۶۲، در آستانه شصت سالگی، همراه با گروهی دیگر از اعضا و هواداران حزب دستگیر و بازداشت شد. مدت یک سال و نیم با تن خسته و قلب بیمار و دردهای ناشی از محبس های پیشین در زندان گذراند بی آن که در پرونده اش اتهامی علیه او باشد. پس از آزادی نیز همه حقوق بازنشستگی اش قطع شد. اما طبع بلندش او را از طلب آن باز می داشت: «خبر ندارم بازنشستگی من چه شد. دنبالش نرفتم چون [این کار] وظیفه دولت است. الان زندگیم را ازراه حق تالیف کتاب هایم می گذرانم».
با این حال آخرین سال های عمر این استاد بی نظیر با رنج کمتری همراه بود. در ۱۳۷۴ در بیست و ششمین کنفرانس ریاضی کشور که در کرمان برگزار شد، برای نخستین بار از استاد پرویز شهریاری به پاس یک عمر تلاش و خدمت علمی و آموزشی اش در مقام پیش کسوت ریاضی تجلیل شد. در سال های ۱۳۷۶ و ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ نیز در کنفرانس ها و مراکز آموزشی ریاضیات از او قدردانی به عمل آمد. در ۱۳۸۱ دکترای افتخاری ریاضی به او تقدیم شد و در آبان ۱۳۸۴ به عنوان چهره ماندگار آموزش ریاضیات مورد سپاس و تقدیر قرار گرفت. در همان سال در پی تاسیس «بنیاد پرویز شهریاری»، استاد همه کتابخانه نفیس خود را به این بنیاد تقدیم کرد.
این تقدیرهای به تأخیر آمده تا چه حد توانست مرهمی بر زخم های دیرین او باشد؟ « در زندگی ام همیشه در بیم و امید به سر برده ام. همیشه حتی حالا نمی توانم خودم را به معنای واقعی آزاد احساس کنم. همیشه (این احساس را دارم که انگار) یک کسی، یک چیزی دارد مرا می پاید.»
و مرگ ...
ریاضیدان ۸۵ ساله ما روز جمعه صبح ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ با هفت هزار سالگان هم سال شد. او دیگر در میان زندگان نیست. اما آیا با مرگ روبرو شده است؟ «به قول فیلسوف آلمانی، من با مرگ هیچوقت روبرو نمی شوم. چون تا وقتی زنده ام مرگ نیست. وقتی مرگ آمد، من نیستم که آن را ببینم.» پرویز شهریاری به مرگ نمی اندیشید. مرگ را چیز لازمی می دانست که همه به آن دچار می شوند. اما آنی از مهلت عمرش از تلاش و تکاپو برای آن که جهان جایی بهتر و شایسته شأن انسان باشد دست نکشید. زیرا برای او: «مرگ یعنی سکون. و من هنوز به مرگ نرسیده ام.». آیا پرویز شهریاری همه حرف هایش را زده بود یا مانند پدرش هنوز حرفی ناگفته داشت؟
پیکر استاد را بعد از ظهر روز جمعه در آرامگاه زرتشتیان تهران در قصر فیروزه به خاک می سپارند.