مقاله ای از اسکات پیترسن برای کریستین ساینس مانیتور
مهندسین کره شمالی بیش از ۲۰ سال پیش حدود ۸ هزار میله سوخت هسته ای مصرف شده را از رآکتور هسته ای یونگ بیون خارج کردند. این میزان در صورت بازفرآوری به پلوتونیوم با درجه خلوص بالا برای تولید پنج تا شش بمب اتم کافی بود.
این اقدام کره شمالی حرکتی حساب شده برای تحریک طرف مقابل در واشنگتن بود: پنتاگون طرحی برای یک حمله نظامی تهیه کرد که هدف از آن نابودی و مدفون کردن پلوتونیوم ها بود؛ در حالی که امید می رفت از چیزی شبیه انفجار ابر رادیواکتیو در چرنوبیل پرهیز شود. این دقیقا زمانی بود که دیپلماسی شروع شد و چارچوب توافق آمریکا و کره شمالی در سال ۱۹۹۴ به دست آمد.
کره شمالی بحران هسته ای ایران زمان خودش بود و امکان شکست و احتمال جنگ به همان میزان امروز بالا بود. درست چون الان که قدرت های جهانی می کوشند تا پیش از ضرب الاجل نهم تیر به توافقی برسند که مانع از دسترسی ایران به بمب اتمی شود.
توافق با پیونگ یانگ با هدف جلوگیری از انحراف پنهانی برنامه هسته ای اش به سمت نظامی شکست خورد و کره شمالی نخستین بمب اتم اش را در سال ۲۰۰۶ آزمایش کرد. هر چند منتقدان مذاکرات هسته ای با ایران کره شمالی را نمونه بی نتیجه بودن دیپلماسی عنوان می کنند و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل، هم نسبت به تکرار این اشتباهات هشدار می دهد اما بعضی تحلیلگران می گویند پرونده های ایران و کره شمالی بسیار متفاوتند و این بار بخت موفقیت بسیار بالا است.
جول ویت، کارشناس ارشد انستیتو آمریکا-کره در دانشگاه جانزهاپکینز در واشنگتن که طی سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ هماهنگ کننده چارچوب توافق کره شمالی بود، می گوید: «ابتدا اتحاد جماهیر شوروی بود که کشور سرکش اصلی بود و همه می گفتند شما نمی توانید با آنها به توافقی برسید. ما به توافق هایی دست یافتیم، ریگان دست به توافق زد و بعضی کسانی که این توافق را مورد انتقاد قرار می دادند از ریگان برای رسیدن به توافق با گورباچف انتقاد می کردند و این ماجرا همیشه ادامه داشته است.»
به گفته ی جول ویت «واقعیت این است که شما می توانید با کشورهای سرکش به توافق برسید... اگر توافق در جهت منافع کشور سرکش باشد... اما، یقینا شما نیاز به اطمینان هایی دارید و اینجاست که روند تائید به میان می آید.»
کره شمالی در سال ۱۹۹۴ موافقت کرد که برنامه جنگ افزار هسته ای اش را متوقف کرده و به بازرسان اجازه فعالیت دهد. در مقابل دو راکتور هسته ای جدید آب سبک برای تولید برق دریافت کرده و تا آماده شدن آن ها برای تامین نیازهای انرژی اش نفت سنگین دریافت کند. همچنین قرار شد تحریم های آمریکا برداشته شود و کره شمالی از بعضی مزایای سیاسی برخوردار شود.
با وجود این چارچوب توافق دو جانبه ای که به دست آمد چهار صفحه بیشتر نبود و بسیاری مفادش مبهم بود. در سند ذکر شده بود که جمهوری دموکراتیک خلق کره «موظف به اجرای» تعهداتش بر مبنای اقدامات تامینی خواهد بود و اجازه می دهد «بازرسی های لازم» توسط بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی سازمان ملل متحد انجام گیرد. اما، هیچ مکانیزمی برای اجرای آن در صورت کوتاهی در عمل وجود نداشت.
برخلاف توافق با کره شمالی توافق با ایران و ضمیمه هایش احتمالا تا ۱۵۰ صفحه خواهد بود و حاوی جزییات بسیار بیشتری است که از اقداماتی سخت تر در راستای تایید تا گام های فنی برای محدود کردن فعالیت های هسته ای ایران و رفع قدم به قدم تحریم در ازای اقدامات ایران را در بر می گیرد.
پس درس های واقعی توافق آمریکا و کره شمالی چیست؟ چرا ایران کره شمالی نیست؟ چقدر توافق کره شمالی موثر بود؟
امروز چنین تصور می شود که کره شمالی بیش از ده جنگ افزار هسته ای دارد و چند روز پیش برای قدرتنمایی دست به پرتاب آزمایشی موشک بالستیکش از یک زیردریایی زد. مذاکره کنندگان می گویند بدون توافق تعداد تجهیزات جنگ افزار هسته ای کره بسیار بیش از این بود. اگر تخمین جامعه اطلاعاتی در دهه های گذشته درست بوده باشد کره شمالی می توانست تا پایان دهه ۹۰ هر سال تا سی بمب اتم مشابه نمونه ناگازاکی بسازد.
رابرت گالوچی، مذاکره کننده ارشد آمریکا در چارچوب توافق با کره شمالی، و جول ویت، اخیرا در مقاله ای در نیویورک تایمز نوشتند که «پس از بیست سال هنوز پیش بینی گسترش ابعاد برنامه جنگ افزار هسته ای پیونگ یانگ به واقعیت نپیوسته است.»
مکس بوت و سومی تری در مقاله ای انتقادی در نشریه «امور خارجی» نوشتند: «اگر ایران هر گونه شباهتی به کره شمالی داشته باشد در پی گرفتن مزایای برداشتن تحریم ها خواهد بود بدون اینکه واقعا به برنامه هسته ای اش پایان دهد.»
بوت و تری در مقاله شان ادعا می کنند اگر کره شمالی امروز جنگ افزار هسته ای کمتری دارد علتش ناکارآمدی رژیم است تا اینکه آنها علاقه ای به داشتن جنگ افزار بیشتر نداشته باشند.
در پاسخ به آنها، گالوچی و ویت می گویند آن قرائت از «تاریخ به تاریخ بی اعتناست. زیرا نتیجه مستقیم توافق این بود که کره شمالی یک برنامه چند میلیارد دلاری تولید پلوتونیوم را تعطیل کرد.»
توافق مساوی دوستی نیست
چارچوب توافق شامل عادی سازی کامل روابط آمریکا و کره شمالی بود. این برای پیونگ یانگ درخواستی با اولویت بالا بود اما، برای واشنگتن ماموریتی غیر ممکن به نظر می رسید؛ این که بتوان با رژیمی بسیار بدنام که در آمریکا در فهرست کشورهای حامی تروریسم قرار دارد همه چیز را درست کرد.
کندی عمل سیاسی آمریکا در این باره موجب خشم کره شمالی و اقدام تحریک آمیزش در سال ۱۹۹۸ شد؛ زمانی که دست به پرتاب آزمایشی یک موشک بالستیک بر فراز جزیره هونشو ژاپن زد.
در توافق با ایران با محدود کردن مذاکرات به مساله هسته ای تلاشی در جریان است که همین مشکل کنار گذاشته شود. آنها تشخیص می دهند که ۳۶ سال خصومت متقابل میان آمریکا و ایران - که هنوز مبنای اعتقادی تندروها در هر دو سو است- به زودی از بین نخواهد رفت.
جرج پرکوویچ، کارشناس هسته ای در بنیاد کارنگی برای صلح بین الملل در واشنگتن، می گوید: «این نقطه قوت مذاکرات است؛ زیرا هیچ یک از دو سیستم را تا بیش از ظرفیت آمادگی شان تحت فشار نمی گذارد. طرف ایرانی می داند شما همچنان درباره حقوق بشر صحبت خواهید کرد و تحریم های مرتبط با تروریسم بر سر جای خود خواهد ماند. ما می دانیم افرادی در نماز جمعه هنوز شعار مرگ بر آمریکا سر خواهند داد و آنها کماکان از حزب الله حمایت خواهند کرد.»
پیگیری لازم است
یک درس مهم از تجربه کره شمالی نیاز به ادامه تماس ها در سطح عالی برای پرهیز از شکست است. بیل کلینتون، رییس جمهوری وقت آمریکا، وقتی توافق ۱۹۹۴ امضا شد، در نامه ای به کیم جونگ ایل، رهبر وقت کره شمالی، عهد کرد «از تمام قدرت ریاست جمهوری اش» برای پایبندی آمریکا به تعهداتش استفاده کند.
اما، مجموعه ای از مسائل جهانی از جمله سومالی، نسل کشی در روندا، جنگ بوسنی، و کارزار نظامی در عراق و کوزوو در اواخر دهه نود مساله کره شمالی ها را به حاشیه برد.
اگر چه کار ساخت دو رآکتور آب سبک با نقش آمریکا به عنوان کشور ثالث در کنار کره جنوبی و ژاپن با هزینه ای ۶ میلیارد دلاری آغاز شده بود اما سرانجام کوتاهی آمریکا در بهبود روابط سیاسی و رفع وعده داده شده ی تحریم ها زنجیره ای از حوادث منفی را از سوی کره شمالی در پی داشت.
جرج بوش، رییس جمهوری پیشین آمریکا، در ژانویه ۲۰۰۲، کره شمالی را در «محور شرارت» قرار داد و رهبر مستبدش را «کوتوله» خواند. وقتی مچ پیونگ یانگ در برنامه پنهانی نظامی غنی سازی اورانیوم برای تولید بمب باز شد آمریکا ارسال نفت سنگین را متوقف کرد و توافق سقوط کرد.
پیونگ یانگ سایت های هسته ای متوقف شده اش را دوباره فعال کرد، بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را از کشور اخراج کرد، عهد کرد برنامه بازفرآوری پلوتونیوم اش را که راه اصلی تولید بمب بود از سر بگیرد، و از پیمان منع گسترش جنگ افزار هسته ای خارج شد.
یک توضیح واکنش توام با سکوت آمریکا این بود که تمرکز جرج بوش، رییس جمهوری وقت آمریکا، بر اتفاقات پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر و سقوط طالبان و شکار القاعده در افغانستان بود و اقدامات کره شمالی را در چارچوب بحران تلقی نمی کرد.
به گفته ی ویت کلید یک توافق اجراست: «همه تصور می کنند که وقتی به توافق می رسید جنگ را برده اید. اما، اجرا اگر سخت تر نباشد به همان سختی رسیدن به توافق است. شما باید قادر باشید به آنچه وعده داده اید عمل کنید.»
حفظ اهرم فشار برای هر دو طرف
ایران هم از نمونه کره شمالی درس هایی آموخته است؛ درس هایی مبنی بر این که آیا آمریکا از ابتدا در مورد تعهدات خودش جدی است. دو دهه پیش، یک هفته پس از توافق هسته ای با کره شمالی، واشنگتن پست در گزارشی به نقل از دو مقام ارشد آمریکایی نوشت توافق «با این ذهنیت تنظیم شد که رژیم فعلی کره شمالی سرانجام مضمحل خواهد شد.»
هاکسون پایک، مدیر مرکز مطالعات کره شمالی در انستیتو سجونگ سئول، با اشاره به یک دلیل عدم تمایل پیونگ یانگ به پایبندی به توافق می گوید: «اگر شما جای کره شمالی بودید و این را می شنیدید در باره آینده چارچوب توافق چه فکر می کردید؟»
گالوچی، مذاکره کننده ارشد، سال ها بعد گفت دولت کلینتون با توجه به هزینه سیاسی اش «اشتیاق چندانی به همه آنچه کره شمالی می خواست نداشت.»
درسی که ایران می تواند بیاموزد یا آموخته باشد روشن است.
جرج پرکوویچ که یک مقایسه تطبیقی ۲۶ صفحه ای در مورد دو توافق ایران و کره شمالی نوشته است می گوید: «این یکی از دلایلی است که ایرانی ها می خواهند رفع تحریم ها در همان آغاز رخ دهد؛ آنها اصلا به ما اعتماد ندارند.»
همین وضعیت در مورد درخواست ایران برای باز نگاه داشتن تاسیسات فردو با سانتریفیوژهایش در اعماق کوه صدق می کند زیرا به گفته پرکوویچ «این اهرم فشاری است که می توانیم از دست بدهیم. شما به توافق با ایران که نگاه کنید تا کنون دست کم در چند حوزه ایران از اهرم فشار برخوردار است.»
پرکوویچ در گزارشش برای کارنگی می نویسد چارچوب توافق کره شمالی آن کشور را «بدون هیچ قابلیت نهفته هسته ای برای بازداشتن دشمنان... و اهرم فشاری اندک برای مجبور کردن دیگر بازیگران به تامین نیازهای اقتصادی و استراتژیک اش» رها کرده بود.
توافق پیشنهادی با ایران «با وجود این امکان برخورداری ایران از یک گزینه نهفته هسته ای بازدارنده در برابر کشورهایی که ممکن است بطور استراتژیک تهدیدش کنند را فراهم کرده است.»
هر چند این اهرم فشاری است که منتقدان توافق با ایران در اسراییل و کنگره از آن می ترسند و می گویند ایران نباید هرگز از چنین اهرم فشاری برخوردار باشد. استدلال نتانیاهو این است که هر گونه قابلیت غنی سازی در ایران تهدیدی برای موجودیت اسراییل است.
هنر مذاکره کنندگان توافق با ایران ایجاد تعادل میان نیازهای دو طرف و حفظ اهرم فشار علیه یکدیگر است در حالی که تدابیر کافی برای اطمینان متقابل به همدیگر و مشوق های متقابل را به دو طرف می دهد؛ ترکیبی که توافق کره شمالی نتوانست به آن دست یابد.