فیلم «پرده بسته» از جعفر پناهی که اکران سراسری آن در ایالات متحده آمریکا از هفته گذشته در چهار شهر بزرگ شروع شده و از جمعه این هفته در چهار شهر دیگر، از جمله واشنگتن پایتخت آمریکا اکران آن شروع میشود، از سوی منتقدان در رسانههای آمریکا با استقبال نسبتاً پرسروصدایی همراه شد، شبیه واکنشی که نمایش آن در سال گذشته در جشنواره برلین به همراه داشت.
برلیناله، برای برای کامبوزیا پرتوی، همکار پناهی در فیلمنامهنویسی و بازیگر فیلم و همچنین برای مریم مقدم، بازیگر دیگر فیلم، که مقیم سوئد است، فرش قرمز پهن کرد و جایزه خرس نقرهای بهترین سناریو را به «پرده بسته» داد. دو ماه بعد از آن، در جشنواره کن برای پناهی یک صندلی خالی در هیات داوران قرار دادند به عنوان داور غایب، به نشانه اعتراض به حکم ۶ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی، که یک دادگاه قوه قضائیه جمهوری اسلامی برای پناهی صادر کرده بود.
فیلم «پرده بسته» دومین فیلمی است که پناهی بعد از صدور حکم دادگاه ساخته است. نخستین فیلم او که مخفیانه از ایران به جشنواره کن سال ۲۰۱۰ راه یافت، «این فیلم نیست» نام دارد که اعتراضی بود هنرمندانه به محدودیت هائی که به این فیلمساز تحمیل شده.
منتقدهای آمریکایی با «پرده بسته» آنطور که واقعاً هست، برخورد کردهاند، یعنی فیلم تمثیلی و سربستهای که ضمناً یک بیانیه هم هست در باره شرایط زندگی یک هنرمند مجبور به سکوت و انزوا. از دید خانم «دبرا یانگ» منتقد «هالیوود ریپورتر»، پرده، فیلمی است در تاکید بر نیاز به بازگوکردن واقعیت.
کامبوزیا پرتوی و مریم مقدم، در مصاحبه مطبوعاتی هنگام نمایش فیلم در جشنواره برلین، شرایط خاص ساخته شدن فیلم را تشریح کردند.
آقای پرتوی گفت «همانقدر که کار کردن سخت است، کار نکردن سخت تر است. وقتی به آدم میگویند کار نکن، خوب خیلی سخت است؛ آن هم زمانی که آدم در اوج است. خوب آدم افسردگی میگیرد، که امیدوارم در فیلم به این اشاره شده باشد و این را دیده باشید و این را دریافت کرده باشید. خوب برای ایشان هم سخت بود که فقط بنشینند توی خانه.»
پرتوی افزود «در این مدت صحبتهایی با هم داشتیم. گفتیم میتوانی برای خودت بنویسی، و نشست و نوشت و وقتی آدم مینویسد، هیجان این را دارد که ببیند در تصویر چه میشود. این بود که گفتم باز کاری ندارد. این (فیلم) که توی ویلا میگذرد. پس بهتر است که خودت هم کار کنی، تا ببینیم چی میشود. نه برای ارائه، بلکه فعلا برای نفس کارکردن، که سرگرم باشد و بتواند این روزها را، این دوران را تحمل کند. وقتی تمام شد، ایشان گفت نوشتن تمام شد. گفتیم چه بهتر، حالا آیا میتوانیم اجرایش کنیم؟ خوب، میدانیم اجرای سناریو سخت است، ولی در یک ویلا با یک دوربین و دو تا آدم، سه تا آدم شروع کردیم و تمام شد و بعد هیجان دیدنش را داشتیم و دلمان میخواست ببینند و رسید به اینجا و بازهم نمیدانیم چه خواهد شد. ولی خوشحالیم که جعفر توانست یک کار تمام کند. آقای پناهی توانست یک کار انجام بدهد در این روزها.
زمستان سال گذشته در برلیناله، نمایش فیلم «پرده» با تظاهراتی همراه شد در حمایت از پناهی. کارگردانان سینما و مسئولان جشنواره خواستار لغو حکم دادگاه علیه او شدند. صندلی خالی در هیات داوران جشنواره کن نیز، نشان اعتراض دیگری بود به حکم عجیبی که در ایران صادر شده بود.
کامبوزیا پرتوی گفت: به خاطر همین حکم، وقتی آقای پناهی درگیر انتخاب بازیگر بود و هیچ کس نمیآمد چون ریسک داشت، من گفتم من که بازیگر نیستم، من بازی میکنم.»
حکم علیه پناهی بعد از آن صادر شده بود که او یک سال بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸، ساختن فیلمی را با شرکت گروهی بازیگر در منزل شخصیاش در تهران شروع کرده بود؛ فیلمی که اجازه اتمام نیافت.
تمام صحنههای فیلم «پرده بسته» در درون ویلای پناهی در شمال فیلمبرداری شده. فیلم با یک فیلمنامهنویس آغاز میشود با بازی پرتوی، که به ویلای خود در شمال میآید و پرده سیاه جلوی پردهها میکشد که سگ کوچکش را از دست ماموران که سگها را شکار میکنند، حراست کند.
ورود زن و مردی به ویلا، خلوت فیلمنامهنویس را بر هم میزند. بعد از دستبردی به ویلا، خود پناهی جلوی دوربین حاضر میشود. معلوم نیست که صحنههایی که دیدهایم و زن و مردی که آمدهاند، واقعی بود یا در رویای فیلمنامهنویس. تصویری میبینیم از پناهی در حال فیلمبرداری زنی که در دریا دور میشود، با دوربین «آیفون.»
بازیگر فیلم، خانم مریم مقدم میگوید فیلمبرداری خیلی سریع در ده دوازده روز انجام شد و تمام مدت داخل آنها ویلا بودند و هر گز بیرون نرفتند. پرده ها مدام کشیده بود، چون نمیخواستند مردم بیرون بدانند که آنها در داخل ویلا چه میکنند.
«پرده بسته» در اسم فیلم، اشاره به پردههای ویلا دارد که خانم مقدم گفت همیشه بسته بود. ولی اشاره به خیلی چیزهای دیگر هم میتواند باشد، از جمله پردههای سیاهی که در اتاقهای ویلا هست.
در خود فیلم، سئوال میشود پشت پردهها چیست، این سئوال کمی غلط انداز است، چون پشت پردههای سیاه، پوسترهای بزرگ فیلمهای قبلی جعفر پناهی است، فیلمهایی مثل «آفساید» و «طلای سرخ» و «دایره» که نمایش جهانی داشتهاند.
از دید «دبرا یانگ»، منتقد هالیوود ریپورتر که این فیلم را در برلیناله دیده، پرده بسته، تمثیل سینمای ایران است، زیر سانسور.
در مقالاتی که در باره پرده این روزها در روزنامه های آمریکا منتشر میشود هم شاهد اظهار تعجب منتقدها هستیم، هم از حکم دادگاه، و هم این که در میان فیلمسازان مستقل ایرانی، چنین حکمی فقط برای پناهی صادر شده، در حالی که خیلیهای دیگر از همکاران او در سینمای مستقل ایران، به هرحال به کارشان مشغول هستند. البته سینمای مستقل در کشوری که همه وسائل تولید فیلم در دست دولت است، خودش یک عنوان نسبی است.
نقدهای خیلی زیادی در باره فیلم پرده بسته منتشر شد، هم بعد از جشنواره برلین، و هم حالا که فیلم در آمریکا اکران میشود.
نکته مهم در باره پرده بسته این است که یک اثر سینمایی است که در آن عناصری از سینمای هیجانی، با کمدی خانوادگی و واقعگرایی مستندگونه در آمیخته و تصویری است از جامعه عادی ایران، جامعهای که علیرغم محدودیتها، دارد به زندگی شبیه معمولی ادامه میدهد.
منتقد هالیوود ریپورتر از زاویه های سنجیده و نورپردازی حرفهای فیلم تعریف کرده. جی وایزبرگ، در هفته نامه تخصصی «ورایتی» آن را به اندازه فیلمهای دیگر پناهی راضیکننده نمیداند، اما در هرحال فیلمی میداند جسورانه و اندوهگین.
پال جانسون در «سنفرنسیسکو کرانیکل» هم این فیلم را مثل «این فیلم نیست» یک «نافیلم» میداند، موشکافی هنرمندانه در باره خلاقیت و فقدان آزادی و اسارت روانی.
مارک جنکینز در شبکه رادیوئی «ان پی آر» میگوید این ویلا تمثیل کل جامعه ایران است در تناسخ روحی.
نکتهای که اندرو اوهیر، نویسنده مجله وزین سالون، در مقاله اش به آن اشاره کرده، این است که این فیلم اساسا ساخته شده برای این که هنرمندی خواسته علیرغم حاشیهها، به کار اصلیاش باز گردد. چون حاشیههای این فیلم و موضوع حکم دادگاه و ممنوعیت کار کردن پناهی خود فیلم را تحت الشعاع قرار داده.
این را در باره سایر هنرمندان و نویسندگانی که دادگاهی میشوند یا به زندان میافتند و آثارشان سانسور میشود هم میبینیم. گزارشها معمولا میرود به طرف ماجراهای دستگیری و حبس و شکنجه و حکم دادگاه، و حاشیه ها اجازه نمیدهند که کار هنرمند بررسی شود و مورد نقد قرار بگیرد.
«اندرو اوهیر» مینویسد جایزه ساخاروف پارلمان اروپا به پناهی، قرار گرفتن نام او و صندلی خالیاش در کنار داوران جشنواره کن، و حتی تبدیل شدن پناهی به موضوعی در یکی از سخنرانیهای باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، البته تعجبی ندارد که به تغییر ذهنیت مقامات نظام ایران در باره پناهی کمکی نکرده، اما باعث شده که پناهی و کار او، به جای هنرمند و اثر هنری، تبدیل به سوژه شوند.
اوهیر معتقد است که فیلم «پرده بسته» اصلا تلاشی است از سوی هنرمند برای بازگرفتن این قلمرو، و تغییر این گفتمان.
فیلمی است هر چند بدون بودجه و با فقط یک بازیگر حرفهای، ولی به مراتب «واقعی»تر است از فیلم قبلی پناهی، یعنی «این فیلم نیست» که حکم مقالهای اعتراضآمیز داشت در باره شرایطی که به این هنرمند تحمیل شده.
وقتی در میانههای فیلم، خود پناهی جلوی دوربین قرار میگیرد، تماشاگر متوجه شده که در این فیلم با یک رویا روبروست، رویایی که اوهیر آن را به کشتی فضایی فیلم «سولاریس» از «آندره ئی تارکوفسکی» تشبیه کرده. اما این منتقد به تماشاگرهای آمریکایی هشدار داده که «پرده بسته» فیلمی با قصه و شخصیتپردازی متعارف نیست، بلکه فیلمی است برای آنها که اهل تماشای تنهایی، اندوه عظیم و ابهامی باشند که در این حکایت ظریف در باره زندگی و هنر در محدودیتهای غریب مطرح میشود.