گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی برنده جایزه نوبل پس از ١٧ سال ، درجنگ قانونی علیه مردی که ادعا داشت داستان کتاب «وقایع نگاری یک قتل از پیش اعلام شده» از روی زندگی او اقتباس شده برنده شد.
بنا برگزارش نشریه گاردین چاپ انگلستان، این منازعه قانونی که از سال ١٩٩٤ تا کنون ادامه داشته است در نهایت به نفع «مارکز» تمام شد.
«کیتانو جنتایل چیمنتو، در صبح روزی که قراربود او را به قتل برسانند، بی هیچ توجهی به مرگی که در انتظار او بود از خواب بیدار شد. درمدتی کم تر از چند ساعت، این جوان برومند و خوشقیافه و این دانشجوی رشته دکترا مرده بود. او را بخاطربرداشتن باکرگی یک نوعروس با ضربه چاقو کشته بودند.»
اگر به خاطر نوولی که «گابریل گارسیا مارکز»، یکی از محبوب ترین نویسندگان آمریکای جنوبی درباره این واقعه نوشته است نبود، شاید کمتر کسانی امروز خاطره این قتل مهیب را که در سال ١٩٥١ بوقوع پیوست به یاد داشته باشند. این ماجرا انگیزه ای شد برای نوشتن کتاب کلاسیک «وقایع نگاری یک قتل از پیش اعلام شده» که در سال ١٩٨١ نهایتا نام «مارکز» را به عنوان یکی از استادان ادبیات جهان به ثبت رساند.
اما این اثر که معجونی از واقعیت و تخیل بود در نهایت موجب شد تا «میگوئل ریس پالنسیا» که مدعی است شخصیت «بایاردو دو سن رومان» (شخصیت اصلی کتاب) از روی زندگی واقعی او برداشته شده، گابریل گارسیا مارکز را به استفاده غیرمجاز و غیرقانونی از داستان زندگی او متهم کند.
این هفته بالاخره این اتهامات در یک دادگاه عالی در شهر «بارانکیلا» در کلمبیا رد شد و اعلام شد که «پالنسیا» هیچگونه حق قانونی در ارتباط با این اثر «مارکز» ندارد. پالنسیا با تشکیل پرونده و شکایت از «مارکز» از دادگاه خواسته بود تا ٥٠ درصد از کل فروش کتاب «وقایع نگاری یک قتل از پیش اعلام شده» به عنوان غرامت به او پرداخته شود.
کتاب «مارکز» داستان «بایاردو سن رامون» یک مرد ثروتمند را بازگو می کند که «پالنسیا» مدعی است از روی شخصیت او برداشت شده است.
در این کتاب، «سن رامون» با «آنجلا ویکاریو» یک دختر زیبای محلی ازدواج می کند اما پس از آن که متوجه می شود او باکره نیست،دختر را به خانه پدری اش پس می فرستد.
خانواده «ویکاریو» که از این آبروریزی به شدت ناراحت شده اند به زور از تازه عروس می خواهند تا فرد مسئول را به آن ها معرفی کند و دختر هم مردی به نام «سانتیاگو ناسار» را متهم می کند. «ناسار» نهایتا با ضربات چاقوی قصابی برادران مست «آنجلا» کشته می شود.
«مارکز» بارها براین مسئله تاکید کرده است که در نوشتن کتاب «وقایع نگاری یک قتل از پیش اعلام شده » از ماجرای واقعی قتلی که در خانواده «پالنسیا» بوقوع پیوسته الهام گرفته است اما وقایع دیگری که درکتاب در اطراف این قتل روی می دهد همگی ساخته و پرداخته ذهن اوست.
درنتیجه رای دادگاه که هفته گذشته اعلام شد«صدها اثر ادبی، هنری و سینمایی ماجرای داستان های خود را از روی حوادث و وقایعی که در زندگی واقعی روی داده است برداشت کرده اند. داستان های واقعی که از دیدگاه هنرمند و خالق اثر به آن نگاه شده است و هیچ فردی به جز نویسنده و خالق این آثار حق مالکیت و بهره برداری از عواید آن را ندارد.»
همین دادگاه تقاضای «پالنسیا» مبنی بر درج نام او بر روی کتاب به عنوان همکار نویسنده، گابریل گارسیا مارکز را هم رد کرد. چرا که «پالنسیا هرگز نمی توانسته است با زبان ادبی شاخصی که «مارکز» درنوشتن این کتاب به کار گرفته داستان خود را بازگو کند.» بنا بر رای دادگاه، «کتاب مورد بحث به خاطرسبک وسیاقی که در نوشتن آن به کار گرفته شده یک اثرمنحصر به فرد و اصیل به شمار می رود.»
«آلفردو گومز» وکیل مدافع «گابریل گارسیا مارکز» در گفتگویی با روزنامه کلمبیائی «ال تیمپو» درباره اهمیت این رای دادگاه گفت:«نتیجه این محاکمات از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که با رای این دادگاه مسئله مهمی در رابطه با هنر و ادبیات برای همیشه حل می شود. آنچه که اهمیت دارد فرم و شکلی است که هنر از طریق آن ارائه می شود و نه واقعیت آن. انگار که زنی به عنوان مدل نقاشی برای هنرمندی بنشیند و سپس نیمی از حقوق آن اثرهنری را از آن خود بداند. او صاحب اندام خود هست اما نقاشی به نقاش آن تعلق دارد.»