وزیر امور خارجه ایران در یادداشتی در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، با اشاره به تفاهم سیاسی اخیر ایران و غرب برای دستیابی به توافقی جامع بر سر برنامه هستهای کشورش و رفع نگرانیهای بينالمللی در این زمینه، گفت اکنون وقت آن است که به مسائل مهمتری مانند ناآرامیهای اخیر در خاور میانه پرداخته شود.
محمدجواد ظریف در این یادداشت، که روز دوشنبه بیستم آوریل ۲۰۱۵ (۳۱ فروردین ماه ۱۳۹۴) با عنوان «پیامی از جانب ایران» در بخش نظرات این روزنامه منتشر شده است، به تفاهم هستهای تهران و قدرتهای جهانی که اواسط فروردین ماه بدست آمد، اشاره کرده و میگوید در شهر لوزان سوئیس به پيشرفتهای مهمی دست يافتيم.
وی در ادامه مینویسد، ما به همراه پنج عضو دائم شورای امنيت و آلمان به راه حلهایی رسیدیم كه میتوانند هرگونه ترديدی را درباره ماهيت صلحآميز برنامه هستهای ايران رفع کند و در عین حال به لغو تحريمهای بينالمللی علیه ايران منجر شوند.
با اين حال، برای نهایی کردن توافق جامع هستهای مورد انتظار، اراده سياسی بيشتری مورد نياز است. مردم ايران پیشتر انتخاب خود برای تعاملی عزتمند با جهان را نشان دادهاند؛ اكنون نوبت آمريكا و متحدان غربی آن است كه میان تعامل و تقابل، مذاكره و شعار، و بين توافق و اعمال فشار، يکی را انتخاب كنند.
به گفته وزیر خارجه ایران، با شجاعت در مدیریت و جسارت در اتخاذ تصميمهای درست، ما میتوانیم، و باید، به «بحران ساختگی» کنونی پايان دهيم تا بتوانیم به «مسائل مهمتری» بپردازيم. «منطقه وسیعتر خليج فارس» در ناآرامی به سر میبرد. مساله اینجا، ظهور و سقوط دولتها نيست؛ بلكه موضوع اصلی بافت اجتماعی، فرهنگی و مذهبی در تمامی كشورهای این منطقه است که در معرض خطر قرار گرفته است.
ايران با برخورداری از جمعيتی مقاوم، كه همواره در مقابل زورگويی محکم ايستاده و همزمان با بزرگ منشی افقهای جديدی از تعامل سازنده را بر اساس احترام متقابل به نمايش گذاشته است، همواره با موفقیت و سربلندی در مقابل توفان ناآرامیها، باثبات باقی مانده است. با اين حال نمیتوانيم درباره ويرانیهای عمیقی که در اطرافمان صورت میگیرد، بیتفاوت باشيم؛ چرا كه هرج و مرج و آشوب مرز نمیشناسد.
آقای ظریف در ادامه این یادداشت میافزاید، ایران همواره در مواضع خود شفاف بوده است: تعامل سازنده ايران، در واقع گسترهای بسيار فراتر از گفتگوهای هستهای را فرا میگيرد. روابط خوب با همسايگان ایران مهمترین اولويتهای تهران است. اعتقاد اساسی ما اين است كه مساله هستهای تنها يک «عارضه جانبی» بوده، و نه عاملی برای بیاعتمادی و درگیری. با توجه به پيشرفتهای اخير در پيشگيری از اینگونه عوارض جانبی، اکنون زمان آن است كه ايران و ديگر كشورهای منطقه به عوامل اصلی تنش در «منطقه وسیعتر خليج فارس» بپردازند.
سياست خارجی ايران ماهيتی جامع و فراگير دارد. اين تنها به دلیل انتخاب یا ترجیح ما نیست، بلكه به دلیل این واقعیت است كه پدیده «جهانی شدن» تمامی گزينههای جايگزين را از کار انداخته و منسوخ كرده است. هيچ چيز در عرصه سياست بينالملل در خلا عمل نمیكند. امنيت نمیتواند با ناامن كردن ديگران حاصل شود. هيچ ملتی نمیتواند بدون در نظر گرفتن منافع ديگران، به منافع مورد نظر خود دست يابد.
اهميت اين ساز و كارها در هیچ جایی از این دنیا، به اندازه منطقه خليج فارس مشهود نيست. ما به يك ارزيابی هوشمندانه از پيچيدگیها و واقعيتهای درهم تنيده این منطقه، و اتخاذ سياستهايی پايدار برای مواجهه با آنها نياز داريم. بحث مبارزه با ترور، يکی از این موارد است.
هيچ كس نمیتواند با القاعده و نزدیکان فكری آن نظير گروه به اصطلاح «دولت اسلامی» كه نه دولت است و نه اسلامی، در عراق مبارزه كند، در حالی كه در يمن و سوريه به شكل مؤثری گسترش مییابند.
عرصههای متعددی وجود دارد که ايران و ديگر كشورهای منطقه در آن منافع مشتركی دارند. تأسيس يك مجمع گفتگوی منطقهای در منطقه خليج فارس به منظور تسهيل تعاملات فیمابین، موضوعی است كه باید مدتها پیش راهاندازی میشد.
اگر کسی بخواهد چنین گفتگوهای جدی از مصیبتهایی که منطقه با آنها روبرو است را آغاز کند، موضوع یمن، يكی از موضوعهای مناسب برای این کار است.
به گفته وزیر امور خارجه ایران، ايران يك رهیافت معقول و عملی برای حل اين بحران «دردناك و غيرضروری» در یمن را ارائه داده است. در این طرح چهار مادهای، ما خواستار آتش بس فوری، كمكهای انساندوستانه برای غيرنظاميان در يمن، تسهيل گفتگو میان گروههای يمنی و تشكيل يك دولت فراگير وحدت ملی که همه طرفها را شامل شود، هستیم.
در سطحی گستردهتر، گفتگوهای منطقهای باید بر اساس اصول مشترك پذيرفته شده جهانی و اهداف مشترك صورت گيرند، که عمده آنها عبارتند از احترام به حاكميت، تماميت ارضی و استقلال سياسی همه كشورها؛ تغییرناپذیری مرزهای بینالمللی؛ عدم دخالت در امور داخلی ساير كشورها؛ حل و فصل مسالمتآميز اختلافها؛ ممنوعيت تهديد يا استفاده از زور و همچنین ترویج صلح، ثبات، پيشرفت و سعادت در منطقه.
يك گفتگوی منطقهای میتواند به اشاعه درک مشترک و ارتباطات متقابل در سطوح مختلف دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی کمک کند و به یک توافق در طيف وسيعی از موضوعات شامل این موارد منجر شود: اقدامات اعتمادساز و امنيتساز؛ مبارزه با تروريسم، افراط گرايی و فرقهگرايی؛ تضمين آزادی كشتيرانی و جريان آزاد نفت و ديگر منابع موجود در حوزه خليج فارس؛ و محافظت از محيط زيست منطقه. یک گفتگوی منطقهای میتواند در نهایت شامل ايجاد سازوكارهای رسمیتری در زمینههای عدم تجاوز و همكاریهای امنيتی منطقهای شود.
در حالی كه اين همكاریها بايد به كشورهای ذیربط منطقه محدود شود، میتوان چارچوبهای نهادینه شده موجود، و بويژه سازمان ملل متحد، را در این گفتگوها بکار گرفت. دبيركل سازمان ملل متحد میتواند حمایت بين المللی لازم را برای انجام اين گفتگوها فراهم کند.
نقش منطقهای سازمان ملل قبلا هم در چارچوب قطعنامه شورای امنيت آن سازمان که به پايان جنگ ايران و عراق در سال ١٩٨٨ میلادی کمک کرد (قطعنامه ۵۹۸) لحاظ شده است، و میتواند به روند كاهش نگرانی و اضطراب بويژه در كشورهای كوچكتر؛ تأمين سازوکاری برای امنيت جامعه جهانی و رعایت منافع مشروع آن؛ و ايجاد ارتباط بين گفتگوهای منطقهای با مسائلی كه بطور ذاتی از مرزهای منطقهای فراتر میروند، كمك کند.
محمدجواد ظریف در پایان مینویسد، جهان نمیتواند بيش از اين از پرداختن به ريشههای ناآرامی در «منطقه وسیعتر خليج فارس» خودداری کند. اين فرصتی يگانه برای تعامل است، كه نبايد هدر برود.