نشریه هافینگتون پست در مقاله ای به قلم جاناتان ادلمن، استاد مطالعات بین المللی در دانشگاه دنور آمریکا، این پرسش را طرح کرده است که چرا آمریکا با ایران به عنوان قدرتی بزرگ رفتار می کند؟
در این مقاله آمده است:
هرچه به مهلت تعیین شده برای پایان مذاکرات اتمی ایران و رسیدن به توافق نزدیک می شویم، تمرکز مذاکرات بر معضلترین مسائل مانند لغو تحریمها، بازرسی از تاسیسات نظامی، سابقه اتمی، تعداد سانتریفوژها، کاهش سوخت اتمی و حفظ تاسیسات اتمی، افزایش می یابد.
اما مشکلی که بسیاری از تحلیلگران به آن توجه نمیکنند، یا از آن غافلند، این است که این رفتار قدرت های بزرگ جهان با جمهوری اسلامی، که گویی ایران یک قدرت عمده جهان است-که نیست- در بلندمدت چه عواقبی خواهد داشت؟
نویسنده ادامه می دهد، اگر به تاریخ مذاکرات بین المللی مهم و جدی جهان در دوران اخیر نگاهی بیندازیم می بینیم که این مذاکرات به طور عمده میان قدرتهای بزرگ جهان صورت گرفته است.
به مذاکرات اتمی آمریکا با ابرقدرت اتحاد شوروی (پیمان معروف به سالت)در دهه ۱۹۷۰ بیندیشیم. یا کنفرانس سال ۱۹۳۸ مونیخ با حضور بریتانیا، فرانسه، آلمان و ایتالیا را به یاد آوریم که چکسلواکی در این کنفرانس غایب بود و قدرت های بزرگ آینده جهان – یعنی آمریکا و شوروی- حتی به آن دعوت نشده بودند. همچنین از کنگره ورسای ۱۹۱۹ یاد کنیم که ایالات متحد، فرانسه، و بریتانیا در آن حضور داشتند و آلمان در آن نقشی جزئی داشت.
به ندرت مذاکرات مهمی دیده ایم که در یک سوی آن بزرگ ترین قدرت های جهان (در این مورد ایالات متحد، بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین) و در سوی دیگر یک قدرت جهان سومی چون ایران، به گونهای برابر، شرکت کرده باشند.
فاصله قدرت میان ۱+۵ و ایران عظیم است. در حالی که تولید ناخالص داخلی کشورهای ۱+۵ از ۳۰ هزار میلیارد دلار فراتر می رود، میزان تولید داخلی ایران تنها ۴۰۰ میلیارد دلار است. یعنی تولید ناخالص داخلی در ۱+۵ حدود ۷۰ برابر بیشتر از ایران است.
سرانه تولید داخلی آمریکا ۵۶ هزار دلار است که این رقم برای ایران ۵ هزار دلار است. از نظر فن آوری های پیش رفته، آمریکا برترین رتبه را دارد و ظرفیت ایران ناچیز است. آمریکا قدرت اتمی بزرگی است که بیش از یک هزار و ۹۰۰ سلاح استراتژیک هسته ای دارد، حال آن که ایران حتی پس از سی سال کار برای این طرح، هنوز تا جایی که می دانیم، هیچ سلاح اتمی ندارد. بیش از ۴ تا ۵ میلیون ایرانی از کشورشان فرار کرده اند و جای خالی آنان پر نشده است. در عوض ایالات متحده سالانه میزبان بیش از یک میلیون مهاجر است و کمتر کسی از این کشور به جای دیگری مهاجرت میکند.
در جنگل بی سروسامان سیاست بین المللی، چنین امری خطرناک است. خود را ضعیف نشان دادن تنها زمانی جایز است که در مذاکرات سروکارمان با کشورهای دموکراتیک و دوست باشد که قواعد بازی شان همان قواعدی است که ما قبول داریم و رعایت می کنیم. اما تنها نتیجه ضعیف نمایی در برابر رژیمی جهان سومی، و سخت تمام خواه و ایدئولوژیک، که در حال برآمدن است، تشویق آن به تلاش بیشتر برای دست یابی به هدفهایش در منطقه، یعنی استیلا برخاورمیانه و بر بسیاری از متحدان آمریکا در منطقه است.
تمدید مکرر مهلت ها، موضع تندروهای اسلام گرا را، که ما خواستار سقوط قدرت آنانیم، تقویت کرده است. حدود ۸۰ درصد ایرانیان از دستیابی به سلاح اتمی حمایت می کنند. توافقی که با لغو تحریم ها بین ۵۰ تا ۱۵۰ میلیارد دلار پول در اختیار ایران بگذارد، قدرت این رژیم بنیادگرا را افزایش میدهد و موضع مخالفان میانه روی آن را ضعیف می کند. رهبری بنیادگرایان ایرانی می تواند این پول را برای بازسازی اقتصاد بی رونق، ساختن زیربنای هسته ای و حمایت از عوامل نظامی هوادار ایران در سوریه، عراق، لبنان، یمن، و لیبی به کار برد.
و همه این ها در پس زمینه صحنه بین المللی ای روی خواهد داد که درآن، در اروپا، با بالاگرفتن قدرت روسیه مهاجم و ملی گرای پوتین روبروییم و در آسیا با افزایش بس سریعتر قدرت چین کمونیست تحت رهبری ژی جین پینگ. و این ایران راتشویق می کند که خواب روزگارانی را ببیند که تقلیدی از «رویاهای چین» در پکن و احیای اتحاد شوروی پیشین در مسکو باشد. مشاور اصلی آیت الله خامنه ای اخیرا گفته است که هدف نهایی ایران باید بازآفرینی امپراتوری پارس باشد با پایتخت جدید آن در بغداد.
باید امیدمان به آیت الله باشد که یا دست را ببازد یا به توافقی محکم با غرب،که بتواند مارا به خاورمیانهای آرام تر برساند، تن دهد. در غیر این صورت – که این البته محتمل تر است-- آرزوهای آمریکا و اروپا برای دست یابی خاورمیانه به صلح و آرامش تا حدودی از طریق همین مذاکرات صلح نقش بر آب خواهد شد.
* برگردان فارسی این مقاله تنها برای آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.