سياتل تايمز زير عنوان «زندانی سابق می گويد خبرنگار ناپديد آمريکائی اگر در ايران باشد با مصيبتی ترسناک روبروست» می نويسد رکسانا صابری می تواند آنچه را که دوروتی پَروَز (Dorothy Parvaz)، جرناليست ناپديد، ممکن است در ايران به سرش بيايد مجسم کند.
صابری، جرناليستی از شهر فارگو در ايالت داکوتای شمالی آمريکاست، که در سال ۲۰۰۹ در ايران ۱۰۰ روز را در زندان گذراند زيرا به جاسوسی برای آمريکا متهم شده بود. صابری تا چندين هفته مجاز به ملاقاتی با وکيل مدافع و يا تماسی با خانواده اش نبود.
صابری می گويد اگر پرَوَز، ۳۹ ساله، واقعا در ايران باشد و او را بازداشت و يا زندانی کرده باشند، ممکن است مجبور شود به ارتکاب جرائمی اعتراف کند که مرتکب نشده است، و پيش از آنکه آزاد شود او را برای چندين هفته در سلول انفرادی حبس کنندو نگذارند با خانواده اش تماس بگيرد.
صابری، ۳۴ ساله، می گويد «شيوه ای که مقام های ايرانی با من رفتار کردند از بسياری جهات الگوئی است که در مورد بسياری از زندانيان سياسی در ايران اجرا می شود - از بازداشت گرفته تا حبس انفرادی وقطع ارتباط با دنيای خارج».
صابری، که تابعيت مضاعف ايرانی و آمريکائی دارد، شش سال بود که در تهران سکونت داشت و در مورد کتابی راجع به جامعه ايرانی کار می کرد. روزی درب خانه اش را به روی مامورانی از تشکيلات اطلاعاتی ايران گشود که سراغش آمده بودند و به جاسوسی متهمش کردند. به گفته وی، آنان وی را به ساختمانی بی نام و نشان می برند و پيش از آنکه به زندان اوين در شمال غربی تهران منتقل شود ساعت ها از او استنطاق و بازجوئی می کنند.
پَروَز برای آژانس خبری الجزيره مستقر در قطر کار می کند و دارای تابعيت های کانادائی، ايرانی و آمريکائی است. او که برای ورود به سوريه از گذرنامه ايرانی اش استفاده کرده بود در فرودگاه دمشق بازداشت می شود و از روز ۲۹ آوريل به بعد با هيچ کس تماس نداشته است.
مقام های سفارت سوريه در اين هفته پس از سکوتی چند روزه گفتند پَروَز سعی کرده بود غيرقانونی و با يک گذرنامه منقضی شده ايرانی وارد سوريه شود و به همين جهت به ايران فرستاده شده است. مقام های سفارت سوريه می گويند پرَوَز دليل سفرش را به سوريه «گردش» ذکر کره بود حال آنکه قصدش تهيه گزارش از نا آرامی های سوريه برای شبکه الجزيره بوده است. ايران تائيد نکرده است که پرَوَز در آن کشور است.
صابری می گويد مقام های ايرانی پس از گذشت ۱۰ روز از بازداشتش به وی اجازه دادند به پدرش تلفن کند، به اين شرط که بگويد برای خريد مشروب الکلی بازداشت شده است - که طبق قوانين اسلامی کشورممنوع است - و محل بازداشتش را هم فاش نکند.
صابری روز جمعه در مصاحبه ای تلفنی گفت در ايامی که در زندان بود مقام های ايرانی وی را وادار به گفتن چندين دروغ کردند. به او گفته بودند آزاد می شود به شرط آنکه اعتراف کند.
صابری ناچار به اعترافی شد که بعدا پس گرفت، اما به هرحال به هشت سال حبس در زندان محکومش کردند. به فاصله يک ماه بعد، دادگاه استيناف رای به تعليق اين حکم داد و صابری در ماه مه ۲۰۰۹ آزاد شد.
صابری می گويد «اگر مقام های ايرانی بخواهند پرونده ای سياسی برايتان درست کنند، اين کار را به هرصورت انجام می دهند. مهم نيست که واقعيت چيست. آنها می توانند مدرک جعل کنند و شما را به ارتکاب جرائمی متهم کنند که مرتکب نشده ايد. اين موضوعی است که اغلب در مورد زندانيان سياسی در ايران رخ می دهد و من اميدوارم شامل حال دروتی نشود.»
واشنگتن پست زير عنوان «عزم و اراده وجه مشخصه دورتی پرَوزَ خبرنگار ناپديد شبکه الجزيره» می نويسد اگر خانم پرَوَز به ايران فرستاده شده باشد چنين اقدامی می تواند مويد اتهامات حاکی از همکاری نزديک مقام های ايرانی با دولت اسد برای سرکوبی معترضان و سانسور گزارش های مستقل باشد.
شبکه الجزيره با انتشار بيانيه ای از مقام های ايرانی خواستار اطلاعات درباره پرَوَز شده است، که برای اين شبکه انگليسی زبان کار می کرد. شبکه الجزيره می گويد عميقا نگران وضعيت پرَوَز است.
وزارت امورخارجه آمريکا نيز ضمن ابراز نگرانی گفته است سخت در تلاش کسب جزئياتی بيشتراست. مارک تونر، سخنگوی اين وزاتخانه گفت مقام های آمريکائی از ديپلمات های سويسی حافظ منافع آمريکا در ايران درخواست کمک کرده اند.
حرفه شغلی پرَوَز در شبکه الجزاير وی را به قطر، ايران، و اين اواخر به ژاپن برای تهيه گزارش از پيامدهای زلزله و سونامی کشانده بود.
پرَوَز درسال ۲۰۰۹ جايزه بنياد Nieman را کسب کرد که با همکاری دانشگاه هاروارد برای ارتقای حرفه جرناليستی پايه گذاری شده است. او پس از گذراندن دوره ای يکساله در هاروارد برای استفاده از يک بورس تحصيلی ديگر از دانشگاه کمبريج به بريتانيا رفت، که تحقيق درباره وسائل ارتباط جمعی در ايران در کانون آن بود.
مادر آمريکائی و پدر ايرانی او هنگامی که وی ۵ سال داشت از يکديگر جدا شدند و او در سال ۱۹۸۱ هنگامی که ۱۰ سال داشت و دو سال از انقلاب اسلامی در ايران می گذشت کشورش را ترک کرد. وی مدتی را در سان ديه گو، نزد مادرش گذراند، و بعد سراغ پدرش، فرد پرَوَز و مادر خوانده اش رفت، که به بريتيش کلمبيا در کانادا مهاجرت کرده بودند.