روزنامه شهروند در گزارشی از یک کسب و کار عجیب و دلخراش پرده برداشته است. در این گزارش آمده که افرادی در ایران «پیمانکار تصادفهای ساختگی» هستند و با وارد کردن آسیب به افراد داوطلب و مدیریت کردن تصادفهای ساختگی، مقدمات دریافت پول از بیمه را فراهم میکنند.
در گزارش روزنامه شهروند، حسین جوان ۲۴سالهای که کار پیمانکاری را انجام میدهد، جزئیات این شغل عجیب را افشا کرده است. حسین خودش وقتی ۱۹ ساله بوده به یک پیمانکار دیگر مراجعه کرده تا دست و پایش را بشکند و حالا خودش به اصطلاح «دکتر» شده و سعی میکند پیمانکار منصفتر و دقیقتری باشد.
ماجرایی که برای حسین اتفاق افتاده به طور خلاصه از این قرار است: قرار بود او دست و پایش بشکند و نفر دوم دست و بینیاش. مطابق نقشه پیمانکار قرار بود با موتور به یک ماشین بکوبند و به همین دلیل یک موتورسیکلت دست دوم خریدند.
عصر به خانه پیمانکار رفتند که به آنها ترامادول خورانده و بعد با چکش، شکستگی دست و پا را ایجاد کرده و با قفل شکستگی بینی را. ماجرا آن طوری که حسین تعریف کرده جزئیات بسیاری دارد از جمله این که چشمهای فرد داوطلب را میبندند تا جاخالی ندهد و یا این که شدت ضربه باید در حدی باشد که استخوان را بشکند اما نباید آن را خرد کند.
تصادفهای ساختگی را هم صبح زود ترتیب میدهند تا کسی قبل از تصادف، مصدومان را نبیند. ساعتی قبل از تصادف هم با سنباده زخمهایی را روی بدن و سر و صورت مصدومان ایجاد میکنند تا تصادف «تازه» به نظر برسد و ماموران اورژانس مشکوک نشوند.
حسین که حالا خودش پیمانکار است میگوید پیمانکار مدیریت تصادف و مسائل اداری را پیگیری میکند و گاهی تا ۷۰ درصد پول بیمه را هم خودش برمیدارد اما او خودش ۵۰ درصد پول را به مصدوم داوطلب میدهد.
این پیمانکار تصادف ساختگی درباره دلیل روی آوردن افراد به این شیوه و تحمل درد و رنج فراوان برای دریافت پول از بیمه توضیح میدهد: «تمام کسانی که من میشناسم، نانآور یک خانواده هستند؛ طرف پدرش را از دست داده یا اینکه دیگر نمیتواند کار کند و سرپرست چندین نفر درخانواده است و مجبور میشود به سمت این کار بیاید که پولی را به دست آورد که با آن کار دیگری را شروع کند. خیلیها برای اینکه شروع به کشاورزی کنند، مجبور شدند که به سمت این کار بیایند. درشهر ما اینقدر پول کم است و اینقدر پول درآوردن سخت است و ازطرفی کارهایی که درشهر بزرگ وجود دارد، آنجا وجود ندارد، بنابراین طرف مجبور میشود که به خلاف روی بیاورد و یکی از معدود خلافهایی که هنوز میتوان از آن پول درآورد، همین صحنهسازی است.»
حسین میگوید که به فکر ترک شغل پیمانکاری تصادف است چرا که دیگر تحمل «استرس و فشار» آن را ندارد و این که «الان دیگر استخوان نازکنی جواب نمیدهد و قاضی میفهمد. باید گردن یا استخوانهای اصلی را بشکنی که کار بسیار سختی است.»