خلاصهای از گزارش شاشنک بنگالی از تهران برای روزنامه لس آنجلس تایمز
هشت ماه پس از لغو تحریم های اقتصادی، وعده های حسن روحانی رییس جمهوری ایران برای ایجاد کار و افزایش درآمدها تحقق نیافته است. سرمایه گذاری خارجی کند است. بهای کالاهای اساسی همچنان در مسیر افزایش قرار دارد.
مردم در کوچه و بازار تهران در این باره حرف می زنند.
بهناز عباسی، حسابدار ۲۶ ساله، می گوید: "از زمان برداشته شدن تحریم ها اوضاع بدتر شده است." او و نامزدش که برقکار است می گویند بهای گوشت و سبزیجات طی دو سال گذشته دو برابر شده است و آن ها به سختی می توانند اجاره آپارتمان کوچک شان در شرق تهران را بپردازند.
بسیاری آمریکا را مقصر می دانند که بعضی تحریمهای غیرهسته ای را نگاه داشته است. مقامات ایران هم روشن نکرده اند که میلیاردها دلار پول های دریافتی را صرف چه کارهایی کرده اند.
بعضی تحلیلگران معتقدند دولت بخش عمده ای از این پول ها را برای پرداخت بدهی هایش خصوصا در بخش ساخت و ساز خرج کرده است.
بعضی ایرانیان حسن روحانی را برای بالا بردن غیر واقعی انتظارات مردم مقصر می دانند و دیگران تندروها را که صنایع بزرگ را در دست دارند و خواهان سقوط توافق هستند عامل مشکلات می بینند.
امیر خالدی، فروشنده کفش های ساخت ایران، می گوید برای پرهیز از جنگ با آمریکا و پایان یافتن تنش دیرین با غرب از دیپلماسی هسته ای روحانی حمایت کرد.
اما امیدها به ورود کالاهای آمریکایی و اروپایی به بازار ایران با گذشت زمان کمرنگ می شود.
رهبر جمهوری اسلامی که بر توافق هسته ای صحه گذاشته بود کم کم مسولیت آن را از سر خود باز می کند.
شایعه ها از حضور محمود احمدی نژاد یا یک کاندیدای اصولگرای مخالف دوستی با آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده برای به چالش کشیدن روحانی حکایت دارد.
هادی پناهیان، معلم ۲۹ ساله که برادرش از روحانیون بانفوذ است، می گوید: "انتخاب مجدد روحانی غیرممکن است."
گزارش ها از حقوق های نجومی مقام های ارشد دولتی موجب خشم عمومی شده است.
نرخ بیکاری اعلام شده توسط دولت ۱۱ درصد است، اما به باور کارشناسان نیمی از فارغ التحصیلان دانشگاه بیکار هستند.
مریم شیخا، معلم ۷۲ ساله بازنشسته، می گوید: "ما شاهد خروج جوانان از کشور هستیم... یک توافق نمی تواند مشکلات ما را حل کند."
تبعات این وضع بر طبقه متوسط به روشنی دیده می شود. مردم برای پرهیز از پرداختن پول رفتن به باشگاههای ورزشی شب ها به پارک ها می روند. با توجه به گرانی مرغ و گوشت، فلافل فروشی ها از همه جا سر درآورده اند.
حمید کاووسی، صاحب ۵۶ ساله یک جواهر فروشی کوچک، نگران آینده دختر ۲۷ ساله اش است که شیمی خوانده ولی کار پیدا نمی کند.
او می گوید: "اگر به اقتصاد بین المللی پیوسته بودیم برای جوانان مان کار پیدا می شد. من نمی توانم هزینه های زندگی دخترم را تامین کنم ولی او سزاوار یک زندگی آبرومندانه است. من از مذاکرات هسته ای حمایت کردم و همچنان از روحانی حمایت می کنم. صلح با آمریکا بهتر از جنگ است."
* برگردان فارسی این مقاله تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.