اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی روز پنجشنبه ۱۷ دیماه، در ۹۶ سالگی در کشور موناکو درگذشت.
رضا پهلوی، پسر ارشد محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران با تایید خبر درگذشت عمهاش پیامی صادر کرد و نوشت که " شاهدخت اشرف پهلوی [...] با قلبی آکنده از مهر به وطن در راستای بهبود زندگی اجتماعی مردم و پیشبرد حقوق زنان، رفاه اجتماعی و مبارزه با بیسوادی در ایران و در عرصه بین المللی تلاشهای چشم گیری کرد."
اشرف پهلوی را یکی از قدرتمندترین چهرههای خاندان پهلوی میدانند که در چشم مخالفان سلطنت و انقلابیون بسیار منفور بود و تبلیغات منفی بسیاری علیه او میکردند.
اشرف و محمدرضا ۶ ساله بودند که پدرشان به سلطنت رسید و او تصمیم داشت تا همانند برادرش در اروپا تحصیل کند اما با مخالفت رضا پهلوی مواجه شد.
اشرف پهلوی موسس بنیاد خدمات اجتماعی بود و سمتهای داخلی و بینالمللی فراوانی را برعهده گرفت. نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد و کمیسیون حقوق بشر از آن جمله بود.
او در آستانه انقلاب سال ۵۷ ایران را ترک کرد و فرزندش شهریار شفیق به دست نیروهای منتسب به انقلابیون در پاریس ترور شد.
با وجود شایعات بسیاری که درباره اشرف پهلوی وجود دارد او در سالهای اخیر از رسانهها دوری کرد و گفته میشد که مبتلا به آلزایمر است. اما کتاب خاطرات او در آمریکا به چاپ رسیده است.
مسعود بهنود، روزنامهنگار و محقق در گفتوگو با صدای آمریکا با اشاره به اختلاط داوریهای تاریخی با توهم و اغراق میگوید: "درباره اشرف پهلوی هم جز این نیست.او مجموعهای از خصلتهای متفاوت بود که بعضیهایش در دید عمومی منفی است مثل نقش داشتن در کودتای ۲۸ مرداد. بعضی مثل ملاقات با استالین در گرفتاری حضور ارتش سرخ در ایران نمیتواند منفی باشد و برخی هم بدون دلیل و مدرک است؛ مثل دست داشتن در ماجرای مواد مخدر و یا عاملیت مستقیم در کشته شدن امیرمختار کریمپور شیرازی[روزنامهنگار طرفدار محمد مصدق که به طرز فجیعی در زندان کشته شد]"
مسعود بهنود که پیشتر در کتابی به نام "این سه زن" به طور مفصل به اشرف پهلوی پرداخته است، عنوان میکند که "او از اولین روزی که تصمیم گرفت در برابر فشار سفارت بریتانیا تمرد کند و از تبعید به ایران برگردد، چون احساس میکرد محمدرضا شاه ضعیف است و سلطنت از دست میرود؛ شخصیتی مبارز بود."
آقای بهنود اشرف پهلوی را شخصیتی "متفاوت" و "بسیار با اعتماد به نفس" توصیف میکند و میگوید: "یکبار به او گفتم شما مبارزید؛ گفت روزگار من را مبارز کرد و ناچار شدم با پدرم و خانواده ام بجنگم تا من را نادیده نگیرند. میگفت پدرم به من سیلی زد اما به هیچ یک از فرزندانش سیلی نزده بود. طبیعی است که جامعه پس از حوادث ملی کردن صنعت نفت، پشت هر حادثهای دست چنین شخصیتی را ببیند."