مقاله زیر ترجمه یادداشت دیوید ایگناتیوس است که در شماره ١٢ دسامبر روزنامه واشنگتن پست منتشر شد:
مارک بوآل، فیلمنامه نویس فیلم «Zero Dark Thirty» می گوید هدف او روایت داستانی است که بر پیچیدگی های اخلاقی تعقیب و به دام انداختن اسامه بن لادن نور می تاباند. بحث و گفتگوهایی که تاکنون درباره این فیلم مطرح شده حاکی از آن است که آقای بوآل و کاترین بیگلو، کارگردان فیلم، در این مسیر موفق عمل کرده اند.
این فیلم روایت تعقیب و تلاش بی وقفه برای یافتن بن لادن است. فیلم از منظر شخصیتی به نام «مایا» روایت می شود که در واقعیت، مامور سازمان سیا و مسئول تعقیب و یافتن رهبر القاعده بود. ماموران سیا با اتکا به حدس درست مایا بر شخصی به نام ابواحمد الکویتی متمرکز شدند که در نهایت سبب شد ماموران محل اختفای بن لادن را بیابند.
اما این جنبه از پیروزی و نقش مایا از نظرها غافل ماند: در آخرین صحنه فراموش نشدنی فیلم، مایا پس از شناسایی پیکر بن لادن، در هواپیمای باری «سی ١٣٠» در پایگاه هوایی بگرام نشسته است. یکی از خدمه هواپیما از او می پرسد قصد دارد کجا سفر کند. اما او نمی داند چه پاسخی به این پرسش بدهد و این صحنه از فیلم انعکاس دهنده تردید و عدم اطمینان آمریکا نیز هست: ما با کشتن بن لادن چه دستاوردی کسب کردیم؟ با چه هزینه ای؟ هدف و مقصد بعدی کجاست؟
موضوع فیلم بر نقش شکنجه در تعقیب، پیگیری و یافتن الکویتی و بعدها خود بن لادن متمرکز شده است. مسئله ای که در این فیلم مطرح می شود این است که مقامات بدون بهره گیری از «تکنیک های بازجویی پیشرفته و جدی» و کسب اطلاعات ارزشمند در مورد الکویتی ، نمی توانستند در این مسیر موفق عمل کنند. فیلم از استفاده از شکنجه «حمایت» نمی کند و با وجودی که فیلم موارد شکنجه را در صحنه هایی با جزییات قابل باور و وحشتناک به تصویر می کشد، اما به نوعی ثابت می کند چگونه شواهدی که بر اثر شکنجه گردآوری شده اند، در نهایت ماموران را به پشت در مخفیگاه بن لادن رهنمون می کند. آیا ممکن است که مایا به شیوه دیگری (به جز شکنجه) این مسیر را طی کرده باشد؟ این فیلم در این زمینه به حدس و گمان نمی پردازد.
برخی از منتقدان بر این باورند به دلیل اینکه شکنجه بی تاثیر است و بن لادن را احتمالاً می توانستند با تاکتیک های دیگری نیز بیابند، بنابراین نظریه فیلم نیز اشتباه است. اما نگرانی من از این نظر است که مطرح کردن چنین مسئله ای جنبه اخلاقی چنین معمای غیرقابل حل را به نوعی کمرنگ کند و بخشی از تاریخچه واقعی و حقیقی این معضل را نادیده بگیرد. من از مقامات اطلاعاتی و امنیتی خواستم تا بعضی از جزییات (این ادعا) را روشن کنند و آن ها هم پاسخی دادند که ممکن است به بینندگان کمک کند تا فیلم «Zero Dark Thirty» را ، ارزیابی کنند. این فیلم روز ١٩ دسامبر برای اولین بار اکران می شود.
برای شروع، به اظهارات لئون پانه تا، رئیس پیشین سیا اشاره می کنم. آقای پانه تا سال گذشته با ارسال نامه ای به سناتور جان مک کین که خود قربانی شکنجه و یکی از منتقدان سرسخت او است، در این مورد اظهارنظر کرده بود. او در چکیده ای از نامه چنین گفته بود:
«تقریباً ده سال تلاش جدی و بی وقفه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی سبب شد سیا به این نتیجه دست یابد که بن لادن به احتمال بسیار در مجموعه آبوت آباد در پاکستان مخفی شده است ... بعضی از زندانیانی که اطلاعات مفیدی در مورد نقش پیک/ واسطه ارائه کرده بودند در معرض بازجویی هایی با تکنیک های پیشرفته و جدی قرار گرفته بودند. این که این تکنیک ها فقط برای یک بار مورد استفاده قرار گرفتند و این که آیا شیوه موثری برای اخذ چنین اطلاعاتی بوده اند جای بحث و گفتگو دارد و نمی توان حکم قطعی برای آن صادر کرد. آن چه که به طور قطع به آن اطمینان داریم این است که این اطلاعات فقط بخشی از مجموعه اطلاعات چندگانه ای بود که ما را به (مخفیگاه) بن لادن رهنمون شد.»
بنابراین، ابتدا این نوعی موضع احتیاطی است مبنی بر این که نقش بازجویی شدید را «نمی توان قطعی و تثبیت شده ارزیابی کرد».
بیایید به طور خاص به اطلاعات مربوط به الکویتی، چهره اسرارآمیز این ماجرا نگاهی بیندازیم. بنا به گفته مقامات اطلاعاتی و امنیتی، ده ها زندانی از اوایل سال ٢٠٠٢ به بعد در مورد او اطلاعاتی ارائه کرده بودند. از هشت زندانی اول، هفت تن اسرای سازمان های اطلاعاتی و امنیتی خارجی بودند و سازمان سیا نمی تواند در مورد شکنجه آن ها اظهارنظر کند. (زندانی هشتم در بازداشت ارتش ایالات متحده بود.)
یکی از زندانیانی که در اختیار سیا بود و با تکنیک های بسیار خشن بازجویی شده بود، برای اولین بار در سال ٢٠٠٣ نام الکویتی و نقش او در مقام پیک بن لادن را مطرح کرد. مخالفان بهره گیری از شکنجه در بازجویی در برابر ادعای موثر بودن آن می گویند خالد شیخ محمد که ١٨٣ بار به شیوه «waterboarding» (قرار دادن زندانی در حالتی که احساس غرق شدن زیر آب را دارد) شکنجه شده بود، در مورد الکویتی دروغ گفته بود. آن ها معتقدند که استفاده از شکنجه برای دستیابی به اطلاعات کارساز نیست. اما کارشناسان مبارزه با تروریسم ادعا می کنند این واقعیت که محمد، حتی تحت فشار شکنجه نیز نقش پیک بن لادن را مخفی کرد، خود پرچم قرمزی بوده که تحلیلگران دریابند که این پیک نقش مهمی در ماجرا داشته است.
پافشاری یکی از مقامات اطلاعاتی امنیتی بر این است که حتی بدون اطلاعاتی که با استفاده از شکنجه به دست آمده اند ما «هنوز همچون اشعه لیزر روی (الکویتی) تمرکز می کردیم».
فیلم «Zero Dark Thirty» موفقیت و در نهایت پیروزی تحلیلگران (اطلاعاتی) برای پیگیری و پافشاری بر اطلاعات و سرنخ های موجود در مورد پیک را تشریح می کند. اما مقامات اطلاعاتی امنیتی می گویند که به دست آوردن نام واقعی پیک که ابراهیم سعید بود، پیروزی نهایی را رقم زد. نام واقعی او از طریق «فعالیت جاسوسی سنتی» در کویت افشا شد. احتمالاً مقامات منبعی را به استخدام سیا درآورند که به شبکه القاعده دسترسی داشته است. مقامات بلندپایه (اطلاعاتی) در این زمینه سکوت اختیار کرده اند.
برای من کل قضیه در این واقعیت خلاصه می شود: ما باید با استفاده از شکنجه مخالفت کنیم، چون کار اشتباهی است و نه به این دلیل که موثر نیست. شاید می شد از راه های دیگری در مورد پیک سرنخ به دست بیاوریم. اما با اطمینان نمی توانیم چنین حکمی صادر کنیم. پرزیدنت اوباما با ممنوع کردن استفاده از شکنجه تصمیم درستی اتخاذ کرد، اما عموم مردم نیز باید درک کنند که هزینه احتمالی چنین تصمیمی از دست دادن اطلاعات است. به همین دلیل است که (استفاده یا عدم استفاده از شکنجه) یک گزینه اخلاقی است.
مارک بوآل، فیلمنامه نویس فیلم «Zero Dark Thirty» می گوید هدف او روایت داستانی است که بر پیچیدگی های اخلاقی تعقیب و به دام انداختن اسامه بن لادن نور می تاباند. بحث و گفتگوهایی که تاکنون درباره این فیلم مطرح شده حاکی از آن است که آقای بوآل و کاترین بیگلو، کارگردان فیلم، در این مسیر موفق عمل کرده اند.
این فیلم روایت تعقیب و تلاش بی وقفه برای یافتن بن لادن است. فیلم از منظر شخصیتی به نام «مایا» روایت می شود که در واقعیت، مامور سازمان سیا و مسئول تعقیب و یافتن رهبر القاعده بود. ماموران سیا با اتکا به حدس درست مایا بر شخصی به نام ابواحمد الکویتی متمرکز شدند که در نهایت سبب شد ماموران محل اختفای بن لادن را بیابند.
اما این جنبه از پیروزی و نقش مایا از نظرها غافل ماند: در آخرین صحنه فراموش نشدنی فیلم، مایا پس از شناسایی پیکر بن لادن، در هواپیمای باری «سی ١٣٠» در پایگاه هوایی بگرام نشسته است. یکی از خدمه هواپیما از او می پرسد قصد دارد کجا سفر کند. اما او نمی داند چه پاسخی به این پرسش بدهد و این صحنه از فیلم انعکاس دهنده تردید و عدم اطمینان آمریکا نیز هست: ما با کشتن بن لادن چه دستاوردی کسب کردیم؟ با چه هزینه ای؟ هدف و مقصد بعدی کجاست؟
موضوع فیلم بر نقش شکنجه در تعقیب، پیگیری و یافتن الکویتی و بعدها خود بن لادن متمرکز شده است. مسئله ای که در این فیلم مطرح می شود این است که مقامات بدون بهره گیری از «تکنیک های بازجویی پیشرفته و جدی» و کسب اطلاعات ارزشمند در مورد الکویتی ، نمی توانستند در این مسیر موفق عمل کنند. فیلم از استفاده از شکنجه «حمایت» نمی کند و با وجودی که فیلم موارد شکنجه را در صحنه هایی با جزییات قابل باور و وحشتناک به تصویر می کشد، اما به نوعی ثابت می کند چگونه شواهدی که بر اثر شکنجه گردآوری شده اند، در نهایت ماموران را به پشت در مخفیگاه بن لادن رهنمون می کند. آیا ممکن است که مایا به شیوه دیگری (به جز شکنجه) این مسیر را طی کرده باشد؟ این فیلم در این زمینه به حدس و گمان نمی پردازد.
برخی از منتقدان بر این باورند به دلیل اینکه شکنجه بی تاثیر است و بن لادن را احتمالاً می توانستند با تاکتیک های دیگری نیز بیابند، بنابراین نظریه فیلم نیز اشتباه است. اما نگرانی من از این نظر است که مطرح کردن چنین مسئله ای جنبه اخلاقی چنین معمای غیرقابل حل را به نوعی کمرنگ کند و بخشی از تاریخچه واقعی و حقیقی این معضل را نادیده بگیرد. من از مقامات اطلاعاتی و امنیتی خواستم تا بعضی از جزییات (این ادعا) را روشن کنند و آن ها هم پاسخی دادند که ممکن است به بینندگان کمک کند تا فیلم «Zero Dark Thirty» را ، ارزیابی کنند. این فیلم روز ١٩ دسامبر برای اولین بار اکران می شود.
برای شروع، به اظهارات لئون پانه تا، رئیس پیشین سیا اشاره می کنم. آقای پانه تا سال گذشته با ارسال نامه ای به سناتور جان مک کین که خود قربانی شکنجه و یکی از منتقدان سرسخت او است، در این مورد اظهارنظر کرده بود. او در چکیده ای از نامه چنین گفته بود:
«تقریباً ده سال تلاش جدی و بی وقفه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی سبب شد سیا به این نتیجه دست یابد که بن لادن به احتمال بسیار در مجموعه آبوت آباد در پاکستان مخفی شده است ... بعضی از زندانیانی که اطلاعات مفیدی در مورد نقش پیک/ واسطه ارائه کرده بودند در معرض بازجویی هایی با تکنیک های پیشرفته و جدی قرار گرفته بودند. این که این تکنیک ها فقط برای یک بار مورد استفاده قرار گرفتند و این که آیا شیوه موثری برای اخذ چنین اطلاعاتی بوده اند جای بحث و گفتگو دارد و نمی توان حکم قطعی برای آن صادر کرد. آن چه که به طور قطع به آن اطمینان داریم این است که این اطلاعات فقط بخشی از مجموعه اطلاعات چندگانه ای بود که ما را به (مخفیگاه) بن لادن رهنمون شد.»
بنابراین، ابتدا این نوعی موضع احتیاطی است مبنی بر این که نقش بازجویی شدید را «نمی توان قطعی و تثبیت شده ارزیابی کرد».
بیایید به طور خاص به اطلاعات مربوط به الکویتی، چهره اسرارآمیز این ماجرا نگاهی بیندازیم. بنا به گفته مقامات اطلاعاتی و امنیتی، ده ها زندانی از اوایل سال ٢٠٠٢ به بعد در مورد او اطلاعاتی ارائه کرده بودند. از هشت زندانی اول، هفت تن اسرای سازمان های اطلاعاتی و امنیتی خارجی بودند و سازمان سیا نمی تواند در مورد شکنجه آن ها اظهارنظر کند. (زندانی هشتم در بازداشت ارتش ایالات متحده بود.)
یکی از زندانیانی که در اختیار سیا بود و با تکنیک های بسیار خشن بازجویی شده بود، برای اولین بار در سال ٢٠٠٣ نام الکویتی و نقش او در مقام پیک بن لادن را مطرح کرد. مخالفان بهره گیری از شکنجه در بازجویی در برابر ادعای موثر بودن آن می گویند خالد شیخ محمد که ١٨٣ بار به شیوه «waterboarding» (قرار دادن زندانی در حالتی که احساس غرق شدن زیر آب را دارد) شکنجه شده بود، در مورد الکویتی دروغ گفته بود. آن ها معتقدند که استفاده از شکنجه برای دستیابی به اطلاعات کارساز نیست. اما کارشناسان مبارزه با تروریسم ادعا می کنند این واقعیت که محمد، حتی تحت فشار شکنجه نیز نقش پیک بن لادن را مخفی کرد، خود پرچم قرمزی بوده که تحلیلگران دریابند که این پیک نقش مهمی در ماجرا داشته است.
پافشاری یکی از مقامات اطلاعاتی امنیتی بر این است که حتی بدون اطلاعاتی که با استفاده از شکنجه به دست آمده اند ما «هنوز همچون اشعه لیزر روی (الکویتی) تمرکز می کردیم».
فیلم «Zero Dark Thirty» موفقیت و در نهایت پیروزی تحلیلگران (اطلاعاتی) برای پیگیری و پافشاری بر اطلاعات و سرنخ های موجود در مورد پیک را تشریح می کند. اما مقامات اطلاعاتی امنیتی می گویند که به دست آوردن نام واقعی پیک که ابراهیم سعید بود، پیروزی نهایی را رقم زد. نام واقعی او از طریق «فعالیت جاسوسی سنتی» در کویت افشا شد. احتمالاً مقامات منبعی را به استخدام سیا درآورند که به شبکه القاعده دسترسی داشته است. مقامات بلندپایه (اطلاعاتی) در این زمینه سکوت اختیار کرده اند.
برای من کل قضیه در این واقعیت خلاصه می شود: ما باید با استفاده از شکنجه مخالفت کنیم، چون کار اشتباهی است و نه به این دلیل که موثر نیست. شاید می شد از راه های دیگری در مورد پیک سرنخ به دست بیاوریم. اما با اطمینان نمی توانیم چنین حکمی صادر کنیم. پرزیدنت اوباما با ممنوع کردن استفاده از شکنجه تصمیم درستی اتخاذ کرد، اما عموم مردم نیز باید درک کنند که هزینه احتمالی چنین تصمیمی از دست دادن اطلاعات است. به همین دلیل است که (استفاده یا عدم استفاده از شکنجه) یک گزینه اخلاقی است.