چهارم ژوئیه در آمریکا فقط یک تاریخ نیست؛ یک روایت است. روایتی که هر سال بازنویسی میشود. این روز، روز استقلال است، اما در بطن آن، پرسشی عمیق نهفته است: آزادی برای ما چه معنا و کاربردی دارد؟
سینما، یکی از مهمترین بسترهایی است که این پرسش را، نه با یک جواب واحد، بلکه با هزار تصویر، صدا، نبرد و گاهی تنها با یک نگاه، تکرار کرده است.
صدای آمریکا در گزارش پیش رو نگاهی دارد به روز استقلال و مفهوم آزادی در سینمای آمریکا؛ از اسطورهسازی تا تردید، از همبستگی تا اعتراض.
چهارم ژوئیه بیش از آن که فقط یک سالگرد باشد، آیینی است برای بازخوانی دوباره دو مفهوم استقلال و آزادی. اما این آیین، یک شکل ندارد. برای برخی، روزِ پرچم و آتشبازی و غرور است، و برای برخی دیگر، یادآور وعدههایی است که باید محقق شوند.
و درست در همین کشمکش، سینمای آمریکا نه با یک صدا، بلکه با هزار زبان درباره چهارم ژوئیه سخن گفته است؛ گاه آن را جشن گرفته و گاه با خیالپردازی آن را به مفهومی جهانی تبدیل کرده است.
فیلم موزیکال «هزار و هفتصد و هفتاد و شش» با لحنی نمایشی و پرانرژی، امضای اعلامیه استقلال را بازآفرینی میکند؛ لحظهای پر از تنش، درگیری، و حتی شوخطبعی. فیلم نشان میدهد که بنیانگذاران آمریکا پیش از آنکه اسطوره باشند، انسانند؛ و آزادی، پیش از آنکه پرچم باشد، جدال است.
در فیلم «میهنپرست»، اسطوره به خانه میآید. داستانِ یک پدر که از جنگ میگریزد اما جنگ او را فرامیخواند. فیلم استقلال را از مدار سیاست بیرون میکشد و به میدان احساسات شخصی و انسانی میبرد؛ جایی که آزادی هزینه دارد، و هر آنکه خواهان آن باشد، باید بهایش را بپردازد.
فیلم «لینکلن» ما را به میانه جنگ داخلی میبرد؛ رئیسجمهوری که بهجای جشن، درگیر یک جنگ اخلاقی است. فیلم این پرسش ساده را مطرح میکند: آیا ملتی که دم از آزادی میزند، میتواند بردهداری را ادامه دهد؟ فیلم تأکید میکند که استقلال سیاسی بدون عدالت انسانی، ناقص است.
در «گتیزبرگ» همین پرسش در خاک و خون حل میشود. دوربین، نبردی واقعی را به تصویر میکشد؛ نبردی میان دو حقیقت. آزادی، گاه بهجای پیروزی، با مرگ همراه است؛ و سینما این را بیپرده نشان میدهد.
فیلم «متولد چهارم ژوئیه» روایت تلخ مردی است که نماد وطنپرستی است و حالا در صندلی چرخدار، فریاد میزند. ران کوویک، یک قهرمان جنگ، به معترضی جدی بدل میشود.
در فیلم «روز استقلال» زمین مورد حمله بیگانگان فضایی قرار میگیرد و رئیسجمهوری آمریکا اعلام میکند که چهارم ژوئیه دیگر فقط متعلق به آمریکا نیست، بلکه از آن تمام بشریت است. این فیلم به اتحاد در برابر دشمن میپردازد و پیام آن واضح است: آزادی، زمانی معنا دارد که همگان از آن بهرهمند شوند.
سینمای آمریکا از چهارم ژوئیه فقط یک روایت تاریخی نساخته است؛ بلکه آیینهای ساخته برای دیدن خود، با افتخار، با زخم، و گاه با شک.
سینمای آمریکا در مواجهه با روز استقلال، به مخاطبش میآموزد که کسب آزادی در یک لحظه رخ نمیدهد. یک فرایند است؛ فرایندی که هر نسل باید آن را دوباره تجربه کند، دوباره بپرسد و گاه دوباره برایش مبارزه کند.
شاید بزرگترین نشانهی آزادی، توان پرسیدن باشد؛ پرسیدن از خویش که آیا مستقل و آزادم؟