آنچنان که می گویند، شبحی هولناک یا سرداری مخوف نیست؛ شبکه های اجتماعی و وبسایت های اینترنتی، پر است از تصاویر و ویدئوهایی از او؛ از نوجوانی تا به امروز. در بسیاری از همین ویدئوهای کوتاه و تصاویر اینترنتی، یا سربزیر در گوشه ای ایستاده یا در حال اشک ریختن برای دوستی است که از دنیا رفته.
نام قاسم سلیمانی، فرمانده ۵۷ ساله نیروی قدس سپاه پاسداران ایران، امروز در بیشتر اخبار مربوط خاورمیانه به چشم میخورد. یک هفته پیش داعش در اعلامیه ای، سلیمانی و سپاه قدس را مانع تداوم پیروزیهایش خواند؛ پیش از آن، مخالفان بشار اسد در سوریه، او و نیروهایش را عامل موفقیت دمشق در سرکوب مخالفان دانسته بودند. به نظر بسیاری از ناظران تحولات خاورمیانه، او تصمیم گیرنده اصلی در ایران درباره روابط با کشورهایی نظیر سوریه، عراق، لبنان و افغانستان است.
سرلشگر پاسدار اهل کرمان، فرماندهی سپاهی با حدود ۱۵ هزار نیرو را به عهده دارد. سپاه قدس، که نیروی برون مرزی سپاه پاسداران ایران محسوب می شود، با فعالیتهایی نظیر کمک به چریکهای کرد برای جنگ با صدام و کمک به جنگجویان افغانستان برای مقابله با نیروهای شوروی کار خودش را آغاز کرد، اما به مرور دامنه فعالیتش به تمام منطقه خاورمیانه کشیده شد. این سپاه که از سال ۱۹۹۷ میلادی (۱۳۷۶ خورشیدی) توسط رهبر ایران به قاسم سلیمانی سپرده شد، با اتهامات سنگینی مانند انفجار ساختمان نظامیان آمریکایی در لبنان در دهه ۸۰ میلادی و انفجار الخوبر در عربستان سعودی نیز روبرو بوده است؛ اتهاماتی که ایران همواره آنها را رد کرده است.
سلیمانی یک نظامی عالی رتبه و با سابقه در ایران است؛ وقتی مجلسی برای درگذشت مادرش برگزار میکند، چهره هایی مانند پسر رهبر ایران، اعضای کابینه دولت حاضر و دولت های گذشته، نمایندگان مجلس و روحانیون برجسته، فرماندهان حاضر و پیشین سپاه پاسداران و نیروهای نظامی دیگر، مقامات دستگاه قضایی و حتی بعضی از دیپلمات های خارجی نظیر سفیر سوریه در ایران، برای تسلیت گفتن به او صف میکشند، آن هم در حالیکه پسر عماد مغنیه، فرمانده کشته شده حزب الله لبنان پشت سرش ایستاده است. از این رو میتوان حدس زد که دامنه نفوذ او از ایران گرفته تا لبنان و سوریه تا چه حد وسیع است. اما در واقع فعالیتهای او در عراق بود که نام قاسم سلیمانی را برای نخستین بار بر سر زبانها انداخت.
بازگشت به عراق، از راه کردستان
اگر چه قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران سال ۱۹۹۷ به فرماندهی این نیرو رسید، اما نام او برای نخستین بار پس از حمله آمریکا به عراق در رسانه های غربی به میان آمد. مخالفان شیعه صدام حسین و چریکهای کرد عراق، که از زمان جنگ ایران و عراق مورد حمایت سپاه پاسداران ایران بودند، با سرنگونی صدام به عراق بازگشتند تا در سرنوشت آینده آن کشور نقش داشته باشند. در این بین سلیمانی یک وجه مشترک با این گروهها داشت؛ او هم ۸ سال در جنگ ایران با عراق، با نظامیان صدام جنگیده بود.
چند سال پس از سرنگونی صدام بود که به تدریج مقامهای میانی کردستان عراق و برخی مقامهای حکومت مرکزی در بغداد، از قاسم سلیمانی به عنوان تصمیم گیرنده شماره دو ایران درباره عراق پس از آیت الله علی خامنه ای یاد کردند. به نوشته روزنامه «کریستین ساینس مانیتور»، سال ۲۰۰۸ که نیروهای عراقی از سرکوب شورش شبه نظامیان شیعه طرفدار مقتدی صدر در بصره ناتوان بودند، میانجیگری سلیمانی بود که به مقامهای عراقی کمک کرد تا آرامش را به این شهر برگردانند. خبرگزاری های رویترز و آسوشیتدپرس از میانجیگری مقامهای عالی ایران برای پایان درگیریها خبر دادند و «گروه روزنامه های مک کلاچی» در آمریکا مشخصاً نام قاسم سلیمانی را به میان آورد. گفته میشد مقتدی صدر، روحانی جوان شیعه از حمایت ایران بهره می برد.
سلیمانی بار دیگر در ناآرامی های خونین و طولانی شهرک صدر، منطقه شیعه نشین تحت نفوذ مقتدی صدر در بغداد وارد صحنه شد. سفر هیاتی از عراق به تهران منجر به برقراری یک آتش بس در شهرک صدر شد که نشان از نفوذ ایران در میان گروههای عراقی داشت. به نوشته کریستین ساینس مانیتور، جلال طالبانی، رئیس جمهوری عراق بهار آن سال باز هم با سلیمانی دیدار کرد که حاصل آن دیدار پیامی برای ژنرال دیوید پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق بود. ظاهراً سلیمانی در پیام خود گفته بود: «ما همگی – عراق، ایران و آمریکا – باید همکاری کنیم تا وضعیت را پایدار کنیم.»
اگر چه این دخالت ایران بود که موجب شد درگیری های خونین شهرک صدر پایان بگیرد، اما همین موضوع هم به روشنی ثابت کرد که نیروهای سپاه قدس نقش کلیدی در درگیری های فرقه ای عراق داشته اند.
آمریکا پیش از آن نیز تلاش کرده بود تا نیروهای سپاه قدس را از بی ثبات کردن عراق باز دارد. ژانویه ۲۰۰۷ بود که نیروهای آمریکایی مستقر در عراق به یک ساختمان متعلق به دولت ایران در شهر اربیل، مرکز منطقه کردستان عراق، حمله کرده و ۵ شهروند ایرانی را دستگیر کردند. منابع آمریکایی در عراق اعلام کردند که افراد بازداشت شده اعضای دستگاههای اطلاعاتی و نظامی ایران هستند که برای کمک به شورشیان به این کشور اعزام شده اند، اما مقام های جمهوری اسلامی، ساختمان مورد حمله را کنسولگری این کشور در اربیل و بازداشت شدگان را دیپلمات های ایرانی نامیدند. آنها بعداً با خروج نیروهای آمریکایی از عراق، آزاد شدند.
در همین سالها بود که نام قاسم سلیمانی بارها در میان مذاکرات مقامات عراقی و آمریکایی به میان می آمد. او بوسیله روابط خود با جلال طالبانی و برخی از چهره های برجسته کرد، به مقامهای آمریکایی پیام می فرستاد و حتی گاه خواهان گفتگو با آنها می شد؛ اتفاقی که البته به تایید منابع رسمی، هیچگاه رخ نداد. با این وجود رسانه های اروپایی و آمریکایی تنها پس از اوج گیری درگیرهای نظامی در سوریه بود که به بررسی نقش سلیمانی در منطقه پرداختند.
وال استریت ژورنال در گزارشی که در ماه آوریل ۲۰۱۲ منتشر کرد، نوشت که سردار سلیمانی در سال ۲۰۰۸ پیامی را بوسیله احمد چلبی، سیاستمدار عراقی، برای ژنرال پترائوس، فرمانده نیروهای نظامی آمریکا در عراق فرستاده بود. سلیمانی در آن پیام گفته بود که شخصاً سیاست ایران را در نقاطی مثل عراق، لبنان، نوار غزه، و افغانستان هدایت میکند. وال استریت ژورنال در این گزارش سلیمانی را مسئول اقدامات مقابله جویانه با آمریکا در منطقه معرفی کرد.
اکتبر ۲۰۱۲، در حالیکه سلیمانی به همراه چند تن از مقامهای اطلاعاتی و امنیتی ایران به دلیل دست داشتن در سرکوب مردم سوریه و طراحی ترور سفیر عربستان در آمریکا، از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا تحریم شده بود، سوژه گزارش نیوروک تایمز شد. بنابر این گزارش، ژنرال دیوید پترائوس در نامه ای به رابرت گیتس وزیر دفاع وقت ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ به میزان نفوذ سلیمانی در عراق اشاره کرد و نوشت: «آنچه این هفته بیش از هر چیز ما را غافلگیر کرد، حادثه مربوط به دخالت مستقیم ایران در دسیسههای سیاسی در عراق بود».
نیویورک تایمزنوشت که ژنرال پترائوس از طریق واسطه هایی با سردار سلیمانی تماسهایی داشت، با این حال حتی دیدار محرمانه با او را مردود دانست، زیرا تصور می کرد موقعیت فرمانده نیروی قدس را تقویت می کند.
اگر به این گزارش ها، اسناد وبسایت افشاگر «ویکی لیکس» و اسناد دخالت مستقیم سلیمانی در اوضاع سیاسی کردستان عراق را هم اضافه کنیم، نقش فرمانده نیروی قدس در عراق بیشتر نمایان میشود. روزنامه بریتانیایی گاردین و نشریه فرانسوی لوموند، در ماه ژوئن ۲۰۱۰ اسنادی از ویکی لیکس منتشر کردند که نشان میداد ایران همواره تلاش کرده است به هر نحوی که شده، در امور داخلی عراق دخالت کند.
تصویری که از سفارت ایران در بغداد در این اسناد ارائه میشود مرکزی با «نرمش اعتقادی و لجستیکی» است که میتواند در آن واحد از گروههایی با جهت گیریهای متناقض در عراق پشتیبانی کند؛ به گونهای که این پشتیبانیها تنها به احزاب شیعه منحصر نشده بلکه طرفهای کردی و عربی سنی را نیز دربر گرفته است. در این اسناد همچنین به نقش قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس اشاره شده و او را «مرد شماره دو ایران در مدیریت پرونده عراق پس از آیت الله خامنهای» معرفی میکند.
برپایه این سند، سلیمانی موفق شده است با برخی از سیاستمداران برجسته عراقی، تماسهای نزدیک و شخصی برقرار کند که در این میان نام جلال طالبانی رئیس جمهور عراق، عادل عبدالمهدی معاون او، نوری مالکی نخست وزیر عراق و ابراهیم جعفری نخست وزیر پیشین ذکر شده است.
اگر چه این اسناد از سیاستمداران ایرانی و قاسم سلیمانی به عنوان بازیگری چیره دست در سیاست عراق یاد می کنند، اما نیویورک تایمز به نقل از ژنرال پترائوس، سلیمانی را انسانی «شرور» می نامد. به نوشته نیویورک تایمز پترائوس هیچگاه این حرف سلیمانی را که نیروهای سپاه قدس در عملیات علیه آمریکایی ها نقشی ندارند، باور نکرد. سلیمانی این پیام را پس از دستگیری ۵ شهروند ایرانی در ساختمان کنسولگری ایران در اربیل به پترائوس داده بود. در هر حال اسنادی که گاردین و لوموند از فعالیتهای نیروهای ایرانی در عراق منتشر کرده اند نشان میدهد که آنها با تمام نیروهای عرصه سیاسی عراق، حتی سنی ها، معامله کرده اند و برای تشکیل حکومتی که منافع جمهوری اسلامی را تامین کند، بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار هزینه کرده اند.
کاهش نفوذ در کردستان
گزارشها و اسناد پراکنده نشان میدهد که بخشی از نفوذ قاسم سلیمانی در عراق به پشتوانه نفوذ در میان چهرههای کرد بوده است. ناظم دباغ نماینده حکومت اقلیم کردستان در تهران اخیراً در مصاحبه خود با تلویزیون «رووداو» گفته است از سال ۱۹۹۹ که او نماینده جلال طالبانی و حزب وی در ایران بوده؛ تمامی ارتباطات گروههای کرد از کانال سردار سلیمانی پیش میرفته است.
رسانههای کردستان عراق میگویند سلیمانی نفوذ زیادی بر رهبران کرد دارد. به گفته، دباغ این فرمانده در سفرهای سابق خود به اربیل، مهمان مسعود و نچیروان بارزانی، و در سفرهایش به سلیمانیه مهمان جلال طالبانی بوده است.
به اعتقاد نماینده حکومت اقلیم کردستان در تهران، قاسم سلیمانی نه تنها مسئول ارتباطات اقلیم کردستان و جمهوری اسلامی بلکه مسئول همه ارتباطات ایران در خاورمیانه است. دو سال پیش نچیروان بارزانی، نخست وزیر اقلیم کردستان عراق، نیز به بی بی سی گفت: «واقعیت این است که پرونده عراق در دست قاسم سلیمانی است. اگر آمریکا یا هر کشوری بخواهد بر سر عراق با ایران مذاکره کند به نظرم باید با او صحبت کند».
همین نفوذ سلیمانی بود که باعث شد تا رسانه های کرد به او لقب «ژنرال بی سایه» بدهند؛ کسی که همه جا هست، اما نیست. رویدادهای بعدی کردستان عراق اما نشان داد که وابستگی طالبانی و اتحادیه میهمنی کردستان به فرمانده سپاه قدس ایران، جایگاه آنان را در این سرزمین متزلزل کرده است. در همان روزهایی که رسانه ها مدام از حضور سلیمانی در سوریه برای حمایت از اسد سخن میگفتند، محبوبیت متحدان او در کردستان رو به کاهش بود.
بعد از انتخابات سراسری سپامبر ٢٠١٣، اتحادیه میهنی با شرایط جدیدی روبرو شد. این حزب از مجموع ١٠٠ کرسی پارلمان کردستان، تنها صاحب ١٨ کرسی شد و پس از حدود ۹ ماه اختلاف بر سر تشکیل کابینه، چهار حزب از مجموع پنج حزب برنده انتخابات با تشکیل کابینه جدید که در آن اتحادیه میهنی، دارای کمترین پست از وزرای کلیدی است، توافق کردند.
این موضوع نشان میدهد که سرمایه گذاری سلیمانی روی اتحادیه میهنی دیگر منافع ایران در کردستان عراق را تامین نمی کند، آن هم در شرایطی که منطقه کردستان، چه از نظر امنیتی به خاطر اتصال به سوریه و ترکیه، و چه از نظر اقتصادی، اهمیت بسیار بالایی برای ایران دارد.
به نظر میرسد با تغییرات فضای سیاسی کردستان و رویدادهای عراق، نقش فرمانده سپاه قدس ایران در این کشور در هر مقطع رنگ جدیدی به خود میگیرد. فرمانده کوتاه قد و کم حرف نیروی قدس، که حالا دیگر مشغله کمتری در سوریه دارد، با پیشروی نیروهای داعش در عراق، روزهای پرکاری را در پیش رو دارد.
نام قاسم سلیمانی، فرمانده ۵۷ ساله نیروی قدس سپاه پاسداران ایران، امروز در بیشتر اخبار مربوط خاورمیانه به چشم میخورد. یک هفته پیش داعش در اعلامیه ای، سلیمانی و سپاه قدس را مانع تداوم پیروزیهایش خواند؛ پیش از آن، مخالفان بشار اسد در سوریه، او و نیروهایش را عامل موفقیت دمشق در سرکوب مخالفان دانسته بودند. به نظر بسیاری از ناظران تحولات خاورمیانه، او تصمیم گیرنده اصلی در ایران درباره روابط با کشورهایی نظیر سوریه، عراق، لبنان و افغانستان است.
سرلشگر پاسدار اهل کرمان، فرماندهی سپاهی با حدود ۱۵ هزار نیرو را به عهده دارد. سپاه قدس، که نیروی برون مرزی سپاه پاسداران ایران محسوب می شود، با فعالیتهایی نظیر کمک به چریکهای کرد برای جنگ با صدام و کمک به جنگجویان افغانستان برای مقابله با نیروهای شوروی کار خودش را آغاز کرد، اما به مرور دامنه فعالیتش به تمام منطقه خاورمیانه کشیده شد. این سپاه که از سال ۱۹۹۷ میلادی (۱۳۷۶ خورشیدی) توسط رهبر ایران به قاسم سلیمانی سپرده شد، با اتهامات سنگینی مانند انفجار ساختمان نظامیان آمریکایی در لبنان در دهه ۸۰ میلادی و انفجار الخوبر در عربستان سعودی نیز روبرو بوده است؛ اتهاماتی که ایران همواره آنها را رد کرده است.
سلیمانی یک نظامی عالی رتبه و با سابقه در ایران است؛ وقتی مجلسی برای درگذشت مادرش برگزار میکند، چهره هایی مانند پسر رهبر ایران، اعضای کابینه دولت حاضر و دولت های گذشته، نمایندگان مجلس و روحانیون برجسته، فرماندهان حاضر و پیشین سپاه پاسداران و نیروهای نظامی دیگر، مقامات دستگاه قضایی و حتی بعضی از دیپلمات های خارجی نظیر سفیر سوریه در ایران، برای تسلیت گفتن به او صف میکشند، آن هم در حالیکه پسر عماد مغنیه، فرمانده کشته شده حزب الله لبنان پشت سرش ایستاده است. از این رو میتوان حدس زد که دامنه نفوذ او از ایران گرفته تا لبنان و سوریه تا چه حد وسیع است. اما در واقع فعالیتهای او در عراق بود که نام قاسم سلیمانی را برای نخستین بار بر سر زبانها انداخت.
بازگشت به عراق، از راه کردستان
اگر چه قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران سال ۱۹۹۷ به فرماندهی این نیرو رسید، اما نام او برای نخستین بار پس از حمله آمریکا به عراق در رسانه های غربی به میان آمد. مخالفان شیعه صدام حسین و چریکهای کرد عراق، که از زمان جنگ ایران و عراق مورد حمایت سپاه پاسداران ایران بودند، با سرنگونی صدام به عراق بازگشتند تا در سرنوشت آینده آن کشور نقش داشته باشند. در این بین سلیمانی یک وجه مشترک با این گروهها داشت؛ او هم ۸ سال در جنگ ایران با عراق، با نظامیان صدام جنگیده بود.
چند سال پس از سرنگونی صدام بود که به تدریج مقامهای میانی کردستان عراق و برخی مقامهای حکومت مرکزی در بغداد، از قاسم سلیمانی به عنوان تصمیم گیرنده شماره دو ایران درباره عراق پس از آیت الله علی خامنه ای یاد کردند. به نوشته روزنامه «کریستین ساینس مانیتور»، سال ۲۰۰۸ که نیروهای عراقی از سرکوب شورش شبه نظامیان شیعه طرفدار مقتدی صدر در بصره ناتوان بودند، میانجیگری سلیمانی بود که به مقامهای عراقی کمک کرد تا آرامش را به این شهر برگردانند. خبرگزاری های رویترز و آسوشیتدپرس از میانجیگری مقامهای عالی ایران برای پایان درگیریها خبر دادند و «گروه روزنامه های مک کلاچی» در آمریکا مشخصاً نام قاسم سلیمانی را به میان آورد. گفته میشد مقتدی صدر، روحانی جوان شیعه از حمایت ایران بهره می برد.
سلیمانی بار دیگر در ناآرامی های خونین و طولانی شهرک صدر، منطقه شیعه نشین تحت نفوذ مقتدی صدر در بغداد وارد صحنه شد. سفر هیاتی از عراق به تهران منجر به برقراری یک آتش بس در شهرک صدر شد که نشان از نفوذ ایران در میان گروههای عراقی داشت. به نوشته کریستین ساینس مانیتور، جلال طالبانی، رئیس جمهوری عراق بهار آن سال باز هم با سلیمانی دیدار کرد که حاصل آن دیدار پیامی برای ژنرال دیوید پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق بود. ظاهراً سلیمانی در پیام خود گفته بود: «ما همگی – عراق، ایران و آمریکا – باید همکاری کنیم تا وضعیت را پایدار کنیم.»
اگر چه این دخالت ایران بود که موجب شد درگیری های خونین شهرک صدر پایان بگیرد، اما همین موضوع هم به روشنی ثابت کرد که نیروهای سپاه قدس نقش کلیدی در درگیری های فرقه ای عراق داشته اند.
آمریکا پیش از آن نیز تلاش کرده بود تا نیروهای سپاه قدس را از بی ثبات کردن عراق باز دارد. ژانویه ۲۰۰۷ بود که نیروهای آمریکایی مستقر در عراق به یک ساختمان متعلق به دولت ایران در شهر اربیل، مرکز منطقه کردستان عراق، حمله کرده و ۵ شهروند ایرانی را دستگیر کردند. منابع آمریکایی در عراق اعلام کردند که افراد بازداشت شده اعضای دستگاههای اطلاعاتی و نظامی ایران هستند که برای کمک به شورشیان به این کشور اعزام شده اند، اما مقام های جمهوری اسلامی، ساختمان مورد حمله را کنسولگری این کشور در اربیل و بازداشت شدگان را دیپلمات های ایرانی نامیدند. آنها بعداً با خروج نیروهای آمریکایی از عراق، آزاد شدند.
در همین سالها بود که نام قاسم سلیمانی بارها در میان مذاکرات مقامات عراقی و آمریکایی به میان می آمد. او بوسیله روابط خود با جلال طالبانی و برخی از چهره های برجسته کرد، به مقامهای آمریکایی پیام می فرستاد و حتی گاه خواهان گفتگو با آنها می شد؛ اتفاقی که البته به تایید منابع رسمی، هیچگاه رخ نداد. با این وجود رسانه های اروپایی و آمریکایی تنها پس از اوج گیری درگیرهای نظامی در سوریه بود که به بررسی نقش سلیمانی در منطقه پرداختند.
وال استریت ژورنال در گزارشی که در ماه آوریل ۲۰۱۲ منتشر کرد، نوشت که سردار سلیمانی در سال ۲۰۰۸ پیامی را بوسیله احمد چلبی، سیاستمدار عراقی، برای ژنرال پترائوس، فرمانده نیروهای نظامی آمریکا در عراق فرستاده بود. سلیمانی در آن پیام گفته بود که شخصاً سیاست ایران را در نقاطی مثل عراق، لبنان، نوار غزه، و افغانستان هدایت میکند. وال استریت ژورنال در این گزارش سلیمانی را مسئول اقدامات مقابله جویانه با آمریکا در منطقه معرفی کرد.
اکتبر ۲۰۱۲، در حالیکه سلیمانی به همراه چند تن از مقامهای اطلاعاتی و امنیتی ایران به دلیل دست داشتن در سرکوب مردم سوریه و طراحی ترور سفیر عربستان در آمریکا، از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا تحریم شده بود، سوژه گزارش نیوروک تایمز شد. بنابر این گزارش، ژنرال دیوید پترائوس در نامه ای به رابرت گیتس وزیر دفاع وقت ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ به میزان نفوذ سلیمانی در عراق اشاره کرد و نوشت: «آنچه این هفته بیش از هر چیز ما را غافلگیر کرد، حادثه مربوط به دخالت مستقیم ایران در دسیسههای سیاسی در عراق بود».
نیویورک تایمزنوشت که ژنرال پترائوس از طریق واسطه هایی با سردار سلیمانی تماسهایی داشت، با این حال حتی دیدار محرمانه با او را مردود دانست، زیرا تصور می کرد موقعیت فرمانده نیروی قدس را تقویت می کند.
اگر به این گزارش ها، اسناد وبسایت افشاگر «ویکی لیکس» و اسناد دخالت مستقیم سلیمانی در اوضاع سیاسی کردستان عراق را هم اضافه کنیم، نقش فرمانده نیروی قدس در عراق بیشتر نمایان میشود. روزنامه بریتانیایی گاردین و نشریه فرانسوی لوموند، در ماه ژوئن ۲۰۱۰ اسنادی از ویکی لیکس منتشر کردند که نشان میداد ایران همواره تلاش کرده است به هر نحوی که شده، در امور داخلی عراق دخالت کند.
تصویری که از سفارت ایران در بغداد در این اسناد ارائه میشود مرکزی با «نرمش اعتقادی و لجستیکی» است که میتواند در آن واحد از گروههایی با جهت گیریهای متناقض در عراق پشتیبانی کند؛ به گونهای که این پشتیبانیها تنها به احزاب شیعه منحصر نشده بلکه طرفهای کردی و عربی سنی را نیز دربر گرفته است. در این اسناد همچنین به نقش قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس اشاره شده و او را «مرد شماره دو ایران در مدیریت پرونده عراق پس از آیت الله خامنهای» معرفی میکند.
برپایه این سند، سلیمانی موفق شده است با برخی از سیاستمداران برجسته عراقی، تماسهای نزدیک و شخصی برقرار کند که در این میان نام جلال طالبانی رئیس جمهور عراق، عادل عبدالمهدی معاون او، نوری مالکی نخست وزیر عراق و ابراهیم جعفری نخست وزیر پیشین ذکر شده است.
اگر چه این اسناد از سیاستمداران ایرانی و قاسم سلیمانی به عنوان بازیگری چیره دست در سیاست عراق یاد می کنند، اما نیویورک تایمز به نقل از ژنرال پترائوس، سلیمانی را انسانی «شرور» می نامد. به نوشته نیویورک تایمز پترائوس هیچگاه این حرف سلیمانی را که نیروهای سپاه قدس در عملیات علیه آمریکایی ها نقشی ندارند، باور نکرد. سلیمانی این پیام را پس از دستگیری ۵ شهروند ایرانی در ساختمان کنسولگری ایران در اربیل به پترائوس داده بود. در هر حال اسنادی که گاردین و لوموند از فعالیتهای نیروهای ایرانی در عراق منتشر کرده اند نشان میدهد که آنها با تمام نیروهای عرصه سیاسی عراق، حتی سنی ها، معامله کرده اند و برای تشکیل حکومتی که منافع جمهوری اسلامی را تامین کند، بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار هزینه کرده اند.
کاهش نفوذ در کردستان
گزارشها و اسناد پراکنده نشان میدهد که بخشی از نفوذ قاسم سلیمانی در عراق به پشتوانه نفوذ در میان چهرههای کرد بوده است. ناظم دباغ نماینده حکومت اقلیم کردستان در تهران اخیراً در مصاحبه خود با تلویزیون «رووداو» گفته است از سال ۱۹۹۹ که او نماینده جلال طالبانی و حزب وی در ایران بوده؛ تمامی ارتباطات گروههای کرد از کانال سردار سلیمانی پیش میرفته است.
رسانههای کردستان عراق میگویند سلیمانی نفوذ زیادی بر رهبران کرد دارد. به گفته، دباغ این فرمانده در سفرهای سابق خود به اربیل، مهمان مسعود و نچیروان بارزانی، و در سفرهایش به سلیمانیه مهمان جلال طالبانی بوده است.
به اعتقاد نماینده حکومت اقلیم کردستان در تهران، قاسم سلیمانی نه تنها مسئول ارتباطات اقلیم کردستان و جمهوری اسلامی بلکه مسئول همه ارتباطات ایران در خاورمیانه است. دو سال پیش نچیروان بارزانی، نخست وزیر اقلیم کردستان عراق، نیز به بی بی سی گفت: «واقعیت این است که پرونده عراق در دست قاسم سلیمانی است. اگر آمریکا یا هر کشوری بخواهد بر سر عراق با ایران مذاکره کند به نظرم باید با او صحبت کند».
همین نفوذ سلیمانی بود که باعث شد تا رسانه های کرد به او لقب «ژنرال بی سایه» بدهند؛ کسی که همه جا هست، اما نیست. رویدادهای بعدی کردستان عراق اما نشان داد که وابستگی طالبانی و اتحادیه میهمنی کردستان به فرمانده سپاه قدس ایران، جایگاه آنان را در این سرزمین متزلزل کرده است. در همان روزهایی که رسانه ها مدام از حضور سلیمانی در سوریه برای حمایت از اسد سخن میگفتند، محبوبیت متحدان او در کردستان رو به کاهش بود.
بعد از انتخابات سراسری سپامبر ٢٠١٣، اتحادیه میهنی با شرایط جدیدی روبرو شد. این حزب از مجموع ١٠٠ کرسی پارلمان کردستان، تنها صاحب ١٨ کرسی شد و پس از حدود ۹ ماه اختلاف بر سر تشکیل کابینه، چهار حزب از مجموع پنج حزب برنده انتخابات با تشکیل کابینه جدید که در آن اتحادیه میهنی، دارای کمترین پست از وزرای کلیدی است، توافق کردند.
این موضوع نشان میدهد که سرمایه گذاری سلیمانی روی اتحادیه میهنی دیگر منافع ایران در کردستان عراق را تامین نمی کند، آن هم در شرایطی که منطقه کردستان، چه از نظر امنیتی به خاطر اتصال به سوریه و ترکیه، و چه از نظر اقتصادی، اهمیت بسیار بالایی برای ایران دارد.
به نظر میرسد با تغییرات فضای سیاسی کردستان و رویدادهای عراق، نقش فرمانده سپاه قدس ایران در این کشور در هر مقطع رنگ جدیدی به خود میگیرد. فرمانده کوتاه قد و کم حرف نیروی قدس، که حالا دیگر مشغله کمتری در سوریه دارد، با پیشروی نیروهای داعش در عراق، روزهای پرکاری را در پیش رو دارد.