فیلم حسابدار خود را پرچمدار بیماری مغزی «اوتیسم» معرفی میکند. به خاطر ابتلا به اوتیسم، این حسابدار ظاهرا معمولی، با بازی بن افلک، قدرتهائی ابرانسانی دارد، از جمله در کتککاری های تن به تن، نشانه گیری دقیق با انواع اسلحه، و بررسی سریع ارقام حسابداری کسب وکارهای بزرگ. فرق فیلمنامه ابتکاری این فیلم از سناریست «بیل دووبیوک» با فیلم های ابرقهرمانی در این است که اصیل است، و از روی کتاب یا داستان مصور، اقتباس نشده است.
کارگردان «گوین اوکانر» میگوید وقتی سناریو به دستش رسید، بن افلک اولین گزینه او برای این نقش بود و جالب است که مدیر برنامه های بن افلک که با مدیر برنامه های خود او در یک شرکت است، گفت افلک برای کار در این فیلم، حاضر است؛ در حالیکه اوکانر میدانست افلک قرار بود بعد از فیلمبرداری «بت من» سر کارگردانی فیلمیاز خودش برود.
حسابدار برای مشاوره به یک شرکت بزرگ سازنده دست و پای مصنوعی برای مصدومان دعوت میشود که منشاء ۶۰ میلیون دلار اختلاف محاسبه را پیدا کند که حسابدار داخلی شرکت، با بازی «انا کندریک» به آن دست یافته است.
انا کندریک، بازیگر میگوید مادرش وقتی حسابدار بود، هیچوقت حوادثی نظیر این فیلم را تجربه نکرده، ولی به یقین خوشحال میشود که ببیند حسابدارها در یک فیلم ژانری هیجانی پرحادثه، شخصیتهائی بزن بهادر و سکسی تصویر شده اند.
بعد از ردیابی منشاء پولها، یکی از شرکای اصلی شرکت سازنده دست و پای مصنوعی، به قتل میرسد و جان حسابدار داخلی هم در خطر قرار میگیرد. نجات این زن جوان و معصوم، از دست آدمکشهای حرفهای، بهانهای برای بیش از یک ساعت تعقیب و گریز و جنگهای تن به تن و بدون وقفه است.
بن افلک، روی فرش قرمز هنگام افتتاح اکران سراسری «حسابدار»، از توانائی «اوکانر» در طراحی و فیلمبرداری صحنههای نبرد تن به تن در فیلم «جنگجو» Warrior ، کار قبلی او، تعریف میکند که نشان دهنده ضابطه بالا در واقعی گرائی و شدت عمل است و نیازمند آموزش و آماده سازی و تمرین زیاد.
به نظر منتقدها، فیلم «حسابدار» فیلم خوش ساختی در محدوده ژانر هیجانی-حادثه ای است. پرداخت هیجانانگیز، فیلم چنان میخکوبکننده است که تماشاگر برای فکرکردن به مبانی دورازذهن قصه، فرصت پیدا نمیکند.
ابرقهرمان بزرگسال
تلاشی برای واقعی جلوه دادن تمهیدهای فیلم به خصوص در شخصیت پردازی وجود ندارد. ترکیب یک نابغه ریاضی و تیرانداز بزن بهادر در یک آدم، طبعا تخیلی، و افسانهای است، و ظاهرا مهم هم نیست واقعی باشد، چون، همانطور که بن افلک اشاره کرد، هنر این کارگردان، واقعی نشان دادن و باورپذیر کردن صحنههای نبرد و کتک کاری، یعنی جنبههای فیزیکی فیلم است.
ولی دور از ذهن بودن این شخصیت، از دید تماشاگر کاستی حساب نمیشود، چون به دیدن ابر قهرمان عادت کرده و از هر جهت که بنگریم، «حسابدار» یک فیلم ابرقهرمانی از جنس «بتمن» و «ایرن من» است، که برای مخاطب بزرگسال تر، برای مخاطب میانسال، و هوادارهای بن افلک ساخته شده است.
آمار فروش سه روز اول فیلم، همین را نشان میدهد.
نزدیک به ۲۵ میلیون دلار درآمد، آن را در مقام اول جدول پرفروشهای سه روز آخر هفته گذشته قرار داد. نزدیک به ۷۰درصد از خریداران بلیت، بالای ۳۵سال داشتند.
نکته مهم و قابل توجه، امتیاز A است که این تماشاگران، در نظرسنجی «سینمااسکور» به فیلم دادهاند، که یعنی رضایت کامل تماشاگر، و تضمین استقبال از فیلم در هفته های آینده.
به این ترتیب، شخصیت نوخاستهای که در هیچ کتاب مصور یا سریال تلویزیونی دیگر، منشاء ندارد، حالا بالقوه میتواند آغازگر سری ابرقهرمانی جدیدی باشد که محورش حسابداری مجرد و تنهایی است، که به خاطر ابتلا به بیماری عارضه اسپرگر، از نارسائی اجتماعی رنج میبرد و دوست و رفیقی نمیتواند داشته باشد، حتی اگر ته دلش بخواهد.
ابرقهرمانی یک «حسابدار» کم رو
شخصیتی که «افلک» بازی میکند، از نظر نیروهای ابرانسانی، و همچنین گوشهگیری ذاتی، بی شباهت به مردخفاشی نیست.
افلک بازی خود را با مطالعه روی بیماران عارضه «اسپرگر» تنظیم کرده، و میشود گفت که تماشای این فیلم، اگر هیچ خاصیتی نداشته باشد، دست کم، شیوهای به شدت سرگرم کننده برای شناختن بعضی از عوارض بیماری اوتیسم است.
اغتشاش اخلاقی
اما منتقدها، اشاره کرده اند که فیلم، مشکل اغتشاش اخلاقی دارد، و دلیل خوبی برای حس نیت سناریو نسبت به شخصیت حسابدار، ارائه نمیدهد، چون او هم ثروت خودش را از همکاری با بدترین نوع تبهکاران، یعنی کارتل های بین المللی موادمخدر، بدست آورده، و در واقع، همدست تبهکاران است، هر چند میبینیم که بعضی از تبهکارها را «لو» میدهد، و بعضی را هم شخصا به آن دنیا میفرستد.
برخلاف تماشاگرها، میبینیم که منتقدها، روی چندان خوشی به این فیلم نشان نداده اند.
مشکل این سناریو، از دید آنها، غیرقابل توجیه بودن چرخش های اصلی داستان است، حتی براساس منطق خود سناریو.
به قول ریچارد برودی، منتقد مجله نیویورکر، حوادث بی ربط، از کتک کاری گرفته تا نبردهای مسلحانه، و همه جور جرم و جنایت، یکی بعد از دیگری، کنار هم چیده شده اند، فقط به این دلیل که میتوانند نوشته و فیلمبرداری بشوند. افلک، شخصا، عامل پیوند حوادث بی ربط است.
نتیجه ای که از خواندن نظر منتقدها، میتوان گرفت این است که قوت و ضعف این فیلم، هر دو در بازی افلک نهفتهاند. ما تماشاگران، با شناختی که از افلک داریم، خیالمان راحت است که سرانجام همه چیز به نتیجه میرسد. به این دلیل که افلک سالهاست دیگر نقش های پیچیده و از نظر اخلاقی مبهم، قبول نمیکند.
ولی به قول «دیوید ادلستین» منتقد هفته نامه «نیویورک»، این کافی نیست. چون بازی افلک در این فیلم، تک رنگ و لحن، و فاقد تخیل است. مثل بیماران «اوتیسمی»، جملات را تخت و بدون احساس، ادا میکند و از نمایش هرگونه احساس و عاطفه، میپرهیزد، و با بازی خود، درها را به درون روان شخصیت می بندد.
«ادلستین» نوشته اگر مثلا بازیگری مثل «کریستین بیل» به جای «افلک» این نقش را بازی کرده بود، راه های غیرمتعارفی پیدا میکرد برای اینکه تماشاگر را به درون ذهن شخصیت بکشاند.
بازی یکرنگ افلک، بار بزرگ تماس عاطفی با تماشاگر در این فیلم را بر دوش «انا کندریک» گذاشته، که مثل همیشه، با ترکیبی از ذکاوت بالا و خجالت حضور، با آن بلوز صورتی رنگ معصوم و دخترانه، خودش را هم برای تماشاگر، وهم برای شخصیت افلک، عزیز میکند و لبخند به لب تماشاگر میآورد.