مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ در ۲۳ مه ۲۰۱۲ در بغداد هم امیدهایی را برای حل دیپلماتیک مناقشه بر سر جاه طلبیهای هستهای جمهوری اسلامی و هم نگرانیهایی را برای عدم موفقیت آن مثل دفعات گذشته بر انگیخته است. دولتهای غربی در پی آنند که با پیشبرد مذاکرات از رویارویی نظامی پرهیز شود و مقامات جمهوری اسلامی نیز با ارسال سیگنالهای دوگانه (اعلام موفقیت مذاکرات استانبول ۲ و شکایت از تلاش صهیونیستها برای تخریب مذاکرات) طرف مقابل را هم امیدوار و هم مایوس می سازد. مفروضات این مذاکرات برای دو طرف کدامند و هر طرف چه انتظاراتی می تواند از این مذاکرات داشته باشد؟
آنچه ۵+۱ می داند
۱. طرف ایرانی غنی سازی در داخل کشور و در اختیار گرفتن اورانیم غنی شده را پایان نخواهد داد. این نکته توسط همۀ مقامات کشور اعلام شده است. این موضوع برگ برندهی جمهوری اسلامی در مذاکرات و وسیلۀ مانور دادن در حوزۀ سیاست داخلی و خارجی است و آن را وانمی گذارد.
۲. مدل مذاکره و قطع مذاکره برای همیشه (مثلا در مناقشۀ اتمی کرۀ شمالی) با جمهوری اسلامی نیز امکان تکرار دارد. اما آگاهی بدان می تواند موجب اجتناب از آن شود. تاکتیک طرف ایرانی تداوم مذاکره و توقف مذاکره و فاصله انداختن میان آنها برای به تعویق انداختن فشار تحریمها و کاهش تهدیدهای نظامی است.
۳. اختلاف اندازی میان ۵+۱ راهبرد اصلی مذاکره کنندگان ایرانی است. اولاند به سرسختی سارکوزی نیست و چینیها نقش سازندهای ندارند اما روسها در عدم تمایل به دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی جدی هستند. بنابراین همکاری غربیها با روسها در این زمینه جدیت بیشتری دارد.
۴. در عین باز نگذاشتن زمان مذاکرات، باید به مذاکرات آن قدر فرصت داد که افکار عمومی در جوامع دمکراتیک بدین نتیجه برسد که به دیپلماسی فرصت کافی داده شده است. این امر اقدامات بعدی را تسهیل می کند.
آنچه طرف ایرانی می داند
۱. دیپلماسی فعال و مستمر (باز کردن آغوش، مذاکره از موضع قوت، تعیین زمان پایانی برای مذاکرات، و پی گیری قطعنامههای شوای امنیت)، تحریمهای سخت تر (عدم بیمۀ نفتکشها، تحریم بانک مرکزی، عدم امکان استفادۀ بانکهای ایرانی از سوئیفت، و کاهش فروش نفت ایران)، و تهدید نظامی آشکار و قابل لمس (استقرار اف۲۲ ها در کشورهای حاشیۀ خلیج فارس، حضور ناوهای هواپیمابر در منطقهی خلیج فارس در کنار پی گیری فروش هواپیماهای حامل بمبهای نفوذ کننده به تاسیسات زیر زمینی و سوخت رسان به اسرائیل در کنگره از سوی برخی گروهها) سه محور سیاست ایالات متحده بوده است. بنابر این طرف ایرانی نمی تواند انتظار کاهش یا توقف تحریمها یا تهدیدها را در زمان جریان یافتن دیپلماسی و مذاکرات داشته باشد.
۲. سیاست ایالات متحده که در سخنرانی اوباما در گردهمایی ایپک (مارس ۲۰۱۲) و مصاحبه با جفری گلدبرگ و یکی از مصاحبههای جوزف بایدن (۶ مه ۲۰۱۲) اعلام شده «مهار» برنامهی اتمی ایران نیست (زندگی با آن و کنترل آن) بلکه توقف آن در گذر به نظامی شدن است. طرف ایرانی نباید تصور کند که همانطور که دولت بوش پس از ده سال از نفی هرگونه استفاده از اورانیم غنی شده حتی در نیروگاه بوشهر به پذیرش این نیروگاه رسید دولت اوباما پس از چند سال غنی سازی ۲۰ درصدی را خواهد پذیرفت. پیشگیری از دست یابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی به بخشی از سیاست خاورمیانهای ایالات متحده تبدیل شده است.
۳. با توجه به سابقۀ عدم شفافیت حکومت ایران در مورد برنامهی اتمیاش و در حوزههای دیگر، غربیها فریب فتوای آیت الله خامنهای مبنی بر حرام بودن استفاده از سلاح اتمی را نخواهند خورد، گرچه از آن به عنوان موضوعی برای وادار کردن مقامات ایرانی به شفافیت بیشتر استفاده کنند. دولتی در غرب و خاورمیانه نیست که نداند جمهوری اسلامی به دنبال کسب ظرفیتهای ساخت سلاح هستهای است، حتی اگر در باب در جریان بودن ساخت آن تردید داشته باشد یا این موضوع را به صراحت اعلام نکند.
۴. زمان حرکتهای تاکتیکی برای خریدن وقت مثل ورود به مذاکرات بدون چشم اندازی برای رسیدن به توافق و اصرار بر مواضع قبلی رو به پایان است. و
۵. طرف ایرانی نمی تواند روی تغییر سیاستهای ایالات متحده حتی در صورت انتخاب رامنی حساب باز کند. جمهوریخواهان مسیری غیر از این در برابرخود ندارند.
آنچه ۵+۱ می تواند کسب کند
۱. غربیها آن قدر خوش بین نیستند که تصور کنند در مذاکرات ۲۳ مه به نتیجۀ دلخواه یعنی توقف غنی سازی و امکان تحقیق پذیری آن می رسند. اما آنچه آنها در یک سری از مذاکرات می خواهند و بخشی از آن ممکن است تحقق یابد شفافیت بیشتر و باز گذاردن راه بازرسان برای بازرسی تهاجمی تر بالاخص از سایت پارچین، ارسال اورانیمهای غنی شده به خارج (حداقل اورانیم غنی شده تا ۲۰ درصد و در صورت افزایش فشارها بر ایران اورانیم غنی شده تا ۵/۳ درصد) و بسته شدن تاسیسات فردو است.
۲. هماهنگی بیشتر دول غربی با روسیه و چین، که در آینده برای ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی بشدت مورد نیاز است. این هماهنگی در جریان مذاکرات تحقق می یابد ونه در خلا.
۳. دول غربی می توانند در مذاکرات از هر گونه طفره روی جمهوری اسلامی یا بازیهای آن برای تقویت هماهنگی میان ۵+۱ استفاده کنند و برای توقف کلیت برنامهی هستهای جمهوری اسلامی خیز بردارند (دیپلماتیک یا نظامی).
۴. چگونگی ورود و خروج از مذاکرات می توان یک محصول فرعی نیز داشته باشد: اطمینان دادن عملی به همپیمانان ایالات متحده در خاورمیانه که این کشور در ممانعت از نظامی شدن برنامۀ اتمی ایران جدی است.
آنچه جمهوری اسلامی می تواند کسب کند
۱. تازمانی که مذاکرات به نتیجهای مد نظر ۵+۱ برسد تحریمها و تهدیدها ادامه خواهد داشت. بنابراین طرف ایرانی نباید انتظار داشته باشد که صرفا با آمدن مقامات ایرانی به میز مذاکرات، بخشی از تحریمها مثل تحریم بانک مرکزی متوقف شود. از این جهت عباراتی مثل این که «اولین قدم مثبت که گروه ۱+۵ می تواند در مذاکرات بغداد بردارد لغو تحریمهاست و آن وقت اگر این اتفاق افتاد می توان در مورد مذاکرات بعدی فکر کرد» (محمد رضا باهنر، خبرگزاری مهر، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱) خوش خیالانه است. اما مقامات ایرانی می توانند متوقع تاخیر برخی از وجوه آن شوند و این ممکن است تحقق پیدا کند.
۲. جمهوری اسلامی در پی آن است که با باز گذاشتن برخی بازرسیها برخی پروندهها مثل پروندۀ پارچین را ببندد. اما یک یا چند بار بازدید نمی تواند دست جمهوری اسلامی را برای پنهانکاری و تقلبهای گذشته باز بگذارد. جمهوری اسلامی می تواند تقلبهای کوچک تر خود را به ازای عقب نشینی در بازرسی تقلبهای بزرگتر از دور خارج کند.
۳. مذاکره وقت بر است. بنابر این هر چند غربیها بر روشن شدن برنامۀ زمانی و نقطۀ انتها تاکید داشته باشند جمهوری اسلامی از دیپلماسی، بخش زمان خریدنش را بسیار دوست دارد و از آن بهره مند خواهد شد. بخش جالب این مذاکرات برای جمهوری اسلامی تداوم بازی موش و گربه است.
۴. روش جمهوری اسلامی به مرگ گرفتن برای رضایت به تب در برابر قدرتهای جهانی است، و روش دول غربی مصالحه برای رسیدن به توافق. غنی سازی ۲۰ درصدی برای آن بود که غنی سازی ۵/۳ درصدی به رسمیت شناخته شود. همچنین مقامات جمهوری اسلامی برای شوکه نشدن طرفهای درگیر اقدامات خود را آهسته اما پیوسته به پیش می برد. جمهوری اسلامی می تواند بر اساس تاکتیکهای فوق، در این مذاکرات به رسمیت یافتن حداقل حدی از غنی سازی شفاف در داخل کشور دست یابد.
وضعیت نه جنگ، نه صلح
با توجه به اطلاعاتی که دو طرف از سیاستها و خواستههای یکدیگر دارند و نیز وجود برخی خواستههای ابتدایی یعنی نیاز جمهوری اسلامی به تعویق یا رفع برخی تحریمها و نیاز غربیها به شفاف سازی، مذاکرات بغداد می تواند در سطحی بسیار محدود موفقیت آمیز باشد. اما مشخص نیست که این موفقیت می تواند استمرار پیدا کند یا به موفقیتهای بیشتر منجر شود. هیچ یک از طرفین در این مذاکرات حتی اگر نقطۀ پایانی بر آن متصور باشد به خواستههای اصلی خود نخواهند رسید (توقف غنی سازی و انتقال کامل مواد غنی سازی شده به خارج برای غربی ها، و به رسمیت شناخته شدن برنامهی اتمی تا حد توانایی ساخت بمب و تضمینات امنیتی برای جمهوری اسلامی). بنابراین امکان شکست و توقف مذاکرات در هر لحظه وجود دارد.
مشکل اصلی برنامۀ هستهای برای غربی ها نه غنی سازی بلکه رفتارهای پیش بینی ناپذیر جمهوری اسلامی و مشکل جمهوری اسلامی نه تحریمها و تهدیدها بلکه ترس از براندازی است. موضوعی که نتایج این مذاکرات را کاملا در محاق تردید قرار می دهد بازی با نتیجۀ صفر برای هر دو طرف است: هر گونه موفقیت برای یک طرف از دست دادنی است برای طرف دیگر. به دشواری می توان توافقی را تصور کرد که برای دو طرف با توجه به تصوری که از منافع خود دارند نتیجۀ مثبت در بر داشته باشد. جمهوری اسلامی کالای گران قیمت دشمنی با غرب را به این سادگیها نخواهد فروخت.
نظرات مطرح شده در این مقاله، انعکاس دیدگاه صدای آمریکا نیست.
آنچه ۵+۱ می داند
۱. طرف ایرانی غنی سازی در داخل کشور و در اختیار گرفتن اورانیم غنی شده را پایان نخواهد داد. این نکته توسط همۀ مقامات کشور اعلام شده است. این موضوع برگ برندهی جمهوری اسلامی در مذاکرات و وسیلۀ مانور دادن در حوزۀ سیاست داخلی و خارجی است و آن را وانمی گذارد.
۲. مدل مذاکره و قطع مذاکره برای همیشه (مثلا در مناقشۀ اتمی کرۀ شمالی) با جمهوری اسلامی نیز امکان تکرار دارد. اما آگاهی بدان می تواند موجب اجتناب از آن شود. تاکتیک طرف ایرانی تداوم مذاکره و توقف مذاکره و فاصله انداختن میان آنها برای به تعویق انداختن فشار تحریمها و کاهش تهدیدهای نظامی است.
۳. اختلاف اندازی میان ۵+۱ راهبرد اصلی مذاکره کنندگان ایرانی است. اولاند به سرسختی سارکوزی نیست و چینیها نقش سازندهای ندارند اما روسها در عدم تمایل به دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی جدی هستند. بنابراین همکاری غربیها با روسها در این زمینه جدیت بیشتری دارد.
۴. در عین باز نگذاشتن زمان مذاکرات، باید به مذاکرات آن قدر فرصت داد که افکار عمومی در جوامع دمکراتیک بدین نتیجه برسد که به دیپلماسی فرصت کافی داده شده است. این امر اقدامات بعدی را تسهیل می کند.
آنچه طرف ایرانی می داند
۱. دیپلماسی فعال و مستمر (باز کردن آغوش، مذاکره از موضع قوت، تعیین زمان پایانی برای مذاکرات، و پی گیری قطعنامههای شوای امنیت)، تحریمهای سخت تر (عدم بیمۀ نفتکشها، تحریم بانک مرکزی، عدم امکان استفادۀ بانکهای ایرانی از سوئیفت، و کاهش فروش نفت ایران)، و تهدید نظامی آشکار و قابل لمس (استقرار اف۲۲ ها در کشورهای حاشیۀ خلیج فارس، حضور ناوهای هواپیمابر در منطقهی خلیج فارس در کنار پی گیری فروش هواپیماهای حامل بمبهای نفوذ کننده به تاسیسات زیر زمینی و سوخت رسان به اسرائیل در کنگره از سوی برخی گروهها) سه محور سیاست ایالات متحده بوده است. بنابر این طرف ایرانی نمی تواند انتظار کاهش یا توقف تحریمها یا تهدیدها را در زمان جریان یافتن دیپلماسی و مذاکرات داشته باشد.
۲. سیاست ایالات متحده که در سخنرانی اوباما در گردهمایی ایپک (مارس ۲۰۱۲) و مصاحبه با جفری گلدبرگ و یکی از مصاحبههای جوزف بایدن (۶ مه ۲۰۱۲) اعلام شده «مهار» برنامهی اتمی ایران نیست (زندگی با آن و کنترل آن) بلکه توقف آن در گذر به نظامی شدن است. طرف ایرانی نباید تصور کند که همانطور که دولت بوش پس از ده سال از نفی هرگونه استفاده از اورانیم غنی شده حتی در نیروگاه بوشهر به پذیرش این نیروگاه رسید دولت اوباما پس از چند سال غنی سازی ۲۰ درصدی را خواهد پذیرفت. پیشگیری از دست یابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی به بخشی از سیاست خاورمیانهای ایالات متحده تبدیل شده است.
۳. با توجه به سابقۀ عدم شفافیت حکومت ایران در مورد برنامهی اتمیاش و در حوزههای دیگر، غربیها فریب فتوای آیت الله خامنهای مبنی بر حرام بودن استفاده از سلاح اتمی را نخواهند خورد، گرچه از آن به عنوان موضوعی برای وادار کردن مقامات ایرانی به شفافیت بیشتر استفاده کنند. دولتی در غرب و خاورمیانه نیست که نداند جمهوری اسلامی به دنبال کسب ظرفیتهای ساخت سلاح هستهای است، حتی اگر در باب در جریان بودن ساخت آن تردید داشته باشد یا این موضوع را به صراحت اعلام نکند.
۴. زمان حرکتهای تاکتیکی برای خریدن وقت مثل ورود به مذاکرات بدون چشم اندازی برای رسیدن به توافق و اصرار بر مواضع قبلی رو به پایان است. و
۵. طرف ایرانی نمی تواند روی تغییر سیاستهای ایالات متحده حتی در صورت انتخاب رامنی حساب باز کند. جمهوریخواهان مسیری غیر از این در برابرخود ندارند.
آنچه ۵+۱ می تواند کسب کند
۱. غربیها آن قدر خوش بین نیستند که تصور کنند در مذاکرات ۲۳ مه به نتیجۀ دلخواه یعنی توقف غنی سازی و امکان تحقیق پذیری آن می رسند. اما آنچه آنها در یک سری از مذاکرات می خواهند و بخشی از آن ممکن است تحقق یابد شفافیت بیشتر و باز گذاردن راه بازرسان برای بازرسی تهاجمی تر بالاخص از سایت پارچین، ارسال اورانیمهای غنی شده به خارج (حداقل اورانیم غنی شده تا ۲۰ درصد و در صورت افزایش فشارها بر ایران اورانیم غنی شده تا ۵/۳ درصد) و بسته شدن تاسیسات فردو است.
۲. هماهنگی بیشتر دول غربی با روسیه و چین، که در آینده برای ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی بشدت مورد نیاز است. این هماهنگی در جریان مذاکرات تحقق می یابد ونه در خلا.
۳. دول غربی می توانند در مذاکرات از هر گونه طفره روی جمهوری اسلامی یا بازیهای آن برای تقویت هماهنگی میان ۵+۱ استفاده کنند و برای توقف کلیت برنامهی هستهای جمهوری اسلامی خیز بردارند (دیپلماتیک یا نظامی).
۴. چگونگی ورود و خروج از مذاکرات می توان یک محصول فرعی نیز داشته باشد: اطمینان دادن عملی به همپیمانان ایالات متحده در خاورمیانه که این کشور در ممانعت از نظامی شدن برنامۀ اتمی ایران جدی است.
آنچه جمهوری اسلامی می تواند کسب کند
۱. تازمانی که مذاکرات به نتیجهای مد نظر ۵+۱ برسد تحریمها و تهدیدها ادامه خواهد داشت. بنابراین طرف ایرانی نباید انتظار داشته باشد که صرفا با آمدن مقامات ایرانی به میز مذاکرات، بخشی از تحریمها مثل تحریم بانک مرکزی متوقف شود. از این جهت عباراتی مثل این که «اولین قدم مثبت که گروه ۱+۵ می تواند در مذاکرات بغداد بردارد لغو تحریمهاست و آن وقت اگر این اتفاق افتاد می توان در مورد مذاکرات بعدی فکر کرد» (محمد رضا باهنر، خبرگزاری مهر، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱) خوش خیالانه است. اما مقامات ایرانی می توانند متوقع تاخیر برخی از وجوه آن شوند و این ممکن است تحقق پیدا کند.
۲. جمهوری اسلامی در پی آن است که با باز گذاشتن برخی بازرسیها برخی پروندهها مثل پروندۀ پارچین را ببندد. اما یک یا چند بار بازدید نمی تواند دست جمهوری اسلامی را برای پنهانکاری و تقلبهای گذشته باز بگذارد. جمهوری اسلامی می تواند تقلبهای کوچک تر خود را به ازای عقب نشینی در بازرسی تقلبهای بزرگتر از دور خارج کند.
۳. مذاکره وقت بر است. بنابر این هر چند غربیها بر روشن شدن برنامۀ زمانی و نقطۀ انتها تاکید داشته باشند جمهوری اسلامی از دیپلماسی، بخش زمان خریدنش را بسیار دوست دارد و از آن بهره مند خواهد شد. بخش جالب این مذاکرات برای جمهوری اسلامی تداوم بازی موش و گربه است.
۴. روش جمهوری اسلامی به مرگ گرفتن برای رضایت به تب در برابر قدرتهای جهانی است، و روش دول غربی مصالحه برای رسیدن به توافق. غنی سازی ۲۰ درصدی برای آن بود که غنی سازی ۵/۳ درصدی به رسمیت شناخته شود. همچنین مقامات جمهوری اسلامی برای شوکه نشدن طرفهای درگیر اقدامات خود را آهسته اما پیوسته به پیش می برد. جمهوری اسلامی می تواند بر اساس تاکتیکهای فوق، در این مذاکرات به رسمیت یافتن حداقل حدی از غنی سازی شفاف در داخل کشور دست یابد.
وضعیت نه جنگ، نه صلح
با توجه به اطلاعاتی که دو طرف از سیاستها و خواستههای یکدیگر دارند و نیز وجود برخی خواستههای ابتدایی یعنی نیاز جمهوری اسلامی به تعویق یا رفع برخی تحریمها و نیاز غربیها به شفاف سازی، مذاکرات بغداد می تواند در سطحی بسیار محدود موفقیت آمیز باشد. اما مشخص نیست که این موفقیت می تواند استمرار پیدا کند یا به موفقیتهای بیشتر منجر شود. هیچ یک از طرفین در این مذاکرات حتی اگر نقطۀ پایانی بر آن متصور باشد به خواستههای اصلی خود نخواهند رسید (توقف غنی سازی و انتقال کامل مواد غنی سازی شده به خارج برای غربی ها، و به رسمیت شناخته شدن برنامهی اتمی تا حد توانایی ساخت بمب و تضمینات امنیتی برای جمهوری اسلامی). بنابراین امکان شکست و توقف مذاکرات در هر لحظه وجود دارد.
مشکل اصلی برنامۀ هستهای برای غربی ها نه غنی سازی بلکه رفتارهای پیش بینی ناپذیر جمهوری اسلامی و مشکل جمهوری اسلامی نه تحریمها و تهدیدها بلکه ترس از براندازی است. موضوعی که نتایج این مذاکرات را کاملا در محاق تردید قرار می دهد بازی با نتیجۀ صفر برای هر دو طرف است: هر گونه موفقیت برای یک طرف از دست دادنی است برای طرف دیگر. به دشواری می توان توافقی را تصور کرد که برای دو طرف با توجه به تصوری که از منافع خود دارند نتیجۀ مثبت در بر داشته باشد. جمهوری اسلامی کالای گران قیمت دشمنی با غرب را به این سادگیها نخواهد فروخت.
نظرات مطرح شده در این مقاله، انعکاس دیدگاه صدای آمریکا نیست.