شقایق باپیری که از سال ۲۰۱۵ عضو تیم ملی هندبال زنان ایران و باشگاه سپاهان بوده است و در رقابتهای قهرمانی جهان در اسپانیا یکی از بازیکنان باتجربه ایران به شمار میرفت، از روز سهشنبه ۲۳ آذر ماه هتل سورکوتل سورایا پلاس، محل اقامت کاروان تیم ملی هندبال دختران ایران در والنسیا، را ترک کرده است. مسئولان برگزاری مسابقات میگویند که او به دنبال کسب پناهندگی اسپانیا است.
پناهندگی ورزشکاران کشورهایی که در آن استبداد و دیکتاتوری حاکم است، سابقهای به اندازه چند دهه دارد. با توجه به این که ورزش برای حکومتهایی از این دست ابزار تبلیغاتی مهمی محسوب میشود، آنها میکوشند با اعزام تیمهای مختلف ورزشی و کسب موفقیت، آن را همچون سرپوشی بر وضعیت موجود در کشورشان قرار دهند. اما همین ابزار پروپاگاندا در موارد بسیاری پاشنه آشیل همین کشورها میشود.
پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، موج پناهندگی ورزشکاران بلوک شرق در جهان سروصدای زیادی به پا کرد. دولتهایی که تحت سیطره شوروی بودند قصد داشتند با حضور در رقابتهای ورزشی بینالمللی همچون المپیک، به همان اهدافی که ذکر شد دست یابند. اما در مقابل، ورزشکاران پناهنده با روایت وضعیت خودشان و مردم هموطنشان، عملاً این ماشین تبلیغات را از کار میانداختند.
از جمله میتوان به پناهندگی ماری پرووازینکوا، ژیمناست اهل چکسلواکی در المپیک ۱۹۴۸ لندن و عدم بازگشت ۴۵ نفر از اعضای کاروان تیم ملی مجارستان در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن اشاره کرد. یکی از موارد دیگری که سروصدای زیادی هم به پا کرد عدم بازگشت ۱۱۷ ورزشکار از المپیک تابستانی ۱۹۷۲ مونیخ بود. این روند تا فروپاشی شوروی ادامه داشت و پس از آن کاهش چشمگیری داشت.
در ایران پناهندگی ورزشکاران سرشناس و نامدار با همان روزهای اول انقلاب آغاز شد و برخی از آنان ترجیح دادند قید شهرت و کار حرفهای در ایران را زده و در کشورهای دیگری ساکن شوند. اما در دهه شصت شمسی، جمهوری اسلامی که از پناهندگی ورزشکارهایش هراس داشت، میکوشید با اعزام ماموران متعدد حراست، جزییترین تحرکات ورزشکاراناش در اردوها یا مسابقات بینالمللی را در کنترل داشته باشد. اگرچه در آن دوران هم ورزشکارانی توانستند از اردو گریخته و از کشور میزبان درخواست پناهندگی کنند.
پس از جنگ ایران و عراق و بازتر شدن فضای سیاسی و اجتماعی، مقامات حکومتی در ایران تصمیم گرفتند حضور پررنگتری در عرصههای جهانی ورزش داشته باشند و به تدریج پای زنان ورزشکار ایرانی به مسابقات جهانی بیش از پیش گشوده شد. در دهههای هفتاد و هشتاد شمسی، همچنان گهگاه ورزشکارانی از اردوهای ایران درخواست پناهندگی میکردند و همراه تیم کشورشان به وطن بازنمیگشتند. اما به نظر میرسد از ابتدای دهه نود این روند شتابی تند به خود گرفته است و در این بین شمار زنانی که قصد دارند از قید و بند ساختار موجود رهایی یابند رو به افزایش است.
برخی از این ورزشکاران، توان این را داشتهاند که از کشور خارج شده و در کشور دیگری درخواست پناهندگیشان را ثبت کنند، اما در کنار آن ورزشکارانی که امکان مهاجرت آسان را ندارند و تحت فشارهای حکومتی و حتی خانوادگی قرار دارند، ترجیح میدهند پس از حضور در رقابتهای رسمی و در قالب تیمهای ملی یا باشگاهی، مسیر مهاجرت را از طریق ثبت پناهندگی در کشور میزبان طی کنند.
عوامل متعددی در افزایش تمایل به پناهنده شدن وجود دارد که از جمله آنها میتوان به تمرکز ثروت و دستمزد در فوتبال و محرومیت مالی اغلب رشتههای ورزشی، محدودیت شدید و الزام حجاب برای زنان، سیاسی کردن ورزش و ممنوعیت مسابقه با ورزشکاران برخی از کشورها همچون اسرائیل، و نبود امکانات زیرساختی برای رسیدن به حداکثر موفقیتهای ورزشی و فشارهای سیاسی و اجتماعی در کشور اشاره کرد.
در مورد ورزش زنان، عدم پخش مسابقات آنها از تلویزیون یکی از مهمترین عوامل ضعف ساختاری در تشکیلات و تدارکات آنهاست. پخش مسابقات میتواند اسپانسرها را ترغیب به سرمایهگذاری در ورزش زنان کند که این اتفاق در حال حاضر با توجه به ممنوعیتها میسر نیست و همین نبود سرمایه، ضربه بزرگی به ورزش نیمی از جامعه ایران زده است.
فائزه هاشمی که زمانی ریاست فدراسیون ورزش زنان را بر عهده داشت، در گفتگویی درباره علل افزایش مهاجرت زنان ورزشکار گفته است: «دختران ما آن طور که استحقاق دارند دیده نمیشوند و به درستی گمان میکنند که استعدادهای آنها در ایران کور میشود. وقتی دیده نشوی اسپانسر و پول هم وجود ندارد.»
حکومت ایران اغلب سعی میکند ورزشکارانی را که پناهنده می شوند متهم به بیعلاقگی به کشور و مردم ایران کند؛ اتهامی که بسیاری از مردم ایران آن را نمیپذیرند.