در پی پیشروی سریع و بیدردسر گروههای مخالف دولت بشار اسد، این گروهها پس از تصرف شهرهای حمص، دیرالزور و درعا، روز یکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳ بدون مواجهه با مقاومت نیروهای دولتی، وارد دمشق پایتخت سوریه شدند.
با ورود مخالفان به دمشق و فرار بشار اسد از سوریه، حکومت پنجاه و سه سالهی خاندان «علویتبار» اسد در این کشور نیز پایان یافت.
گزارشها حاکی از آن است که بشار اسد رئیس جمهوری سوریه پیش از ورود مخالفان به پایتخت، کشور را به مقصدی که هنوز مشخص نیست، ترک کرده است.
بشار اسد فرزند حافظ اسد که در سال ۲۰۰۰ میلادی پس از مرگ پدرش بر جایگاه ریاست جمهوری سوریه تکیه زد، نوزدهمین رئیسجمهوری این کشور محسوب میشود که همزمان فرماندهی کل قوای نیروهای مسلح سوریه و دبیرکلی حزب بعث سوریه را نیز عهده دار بود.
بشار که در ۳۴ سالگی به ریاستجمهوری رسید، در ابتدا بهعنوان یک اصلاحگر شناخته و معرفی میشد که میتواند سالها سرکوب دوران پدرش، حافظ اسد، را به پایان برساند. اما این تصویر امیدوارکننده بهسرعت از بین رفت و دولتش بهطور مداوم فعالان سیاسی، روشنفکران و اعضای جنبش «بهار دمشق» را دستگیر و زندانی کرد.
او در جریان جنگ داخلی ۱۴ ساله سوریه هم به ارتکاب جنایات جنگی و سرکوب خونین مردم سوریه متهم شد. جنگی که در پی آن بیش از ۵۰۰ هزار نفر از مردم سوریه کشته و نیمی از جمعیت کشور آواره شدند. با این وجود اسد توانست با حمایت نظامی حکومت ایران و روسیه بقای سیاسی خود را تضمین کند.
بشار اسد پس از مواجهه با اعتراضات سراسری بهار عربی در سال ۲۰۱۱ که خواستار برکناری او بودند، شورشهای مخالفان را سرکوب کرد و با کمک روسیه و جمهوری اسلامی ایران توانست کنترل بخشهای وسیعی از سوریه را که در جنگ داخلی از دست داده بود، دوباره به دست گیرد.
بشار اسد در انتخابات متعددی که طی سالهای جنگ در مناطق تحت کنترل دولت برگزار شد، همواره بیرقیب بود و اکثریت آرا را به دست میآورد، انتخاباتی که کشورهای غربی آن را غیرآزاد و غیرعادلانه توصیف کرده و نتایج آن را زیر سوال میبردند.
از ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴ و درست چند روز بعد از اعلام آتشبس میان اسرائیل و حزبالله در نبرد لبنان، یک حمله گسترده از سوی شورشیان مخالف دولت سوریه، شهرهایی همچون حلب و حما را برای نخستین بار از سال ۲۰۱۱ از کنترل اسد خارج و جایگاه او را بهشدت تهدید کرد.
مخالفان رئیس جمهوری سوریه به رهبری هیئت تحریرالشام و فرماندهی احمد الشرع، معروف به جولانی در زمانی کمتر از ده روز توانستند ۸۰ درصد از خاک سوریه از جمله شهرهای مهم حمص، حما، حلب و درعا را به تصرف خود درآوردند و در نهایت با کمترین میزان مقاومت، خشونت و خونریزی دمشق را هم تصرف کردند.
روابط خاندان اسد با جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترین و استراتژیکترین اتحادهای منطقهای در خاورمیانه بوده است که ریشههای آن به دوران ریاست جمهوری حافظ اسد بازمیگردد. در جریان جنگ ایران و عراق، سوریه به رهبری حافظ اسد از معدود کشورهای عربی بود که از ایران حمایت کرد و علیه صدام حسین موضع گرفت. این همپیمانی، پایههای رابطهای عمیق و بلندمدت میان دو کشور را بنا نهاد که در دوران بشار اسد نیز ادامه یافت.
پس از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱، جمهوری اسلامی به یکی از اصلیترین حامیان رژیم بشار اسد تبدیل شد و با اعزام مستشاران نظامی، حمایت مالی و تسلیحاتی، و سازماندهی نیروهای شبهنظامی مانند حزبالله لبنان و تیپ فاطمیون، به تثبیت قدرت اسد کمک کرد.
این حمایتها بخشی از استراتژی گستردهتر ایران برای حفظ نفوذ منطقهای و تقویت «محور مقاومت» در برابر اسرائیل و ایالات متحده بود.
یکی از ابعاد کلیدی این رابطه، نقش سوریه بهعنوان پلی برای انتقال تسلیحات ایرانی به حزبالله لبنان بود. ایران از طریق خاک سوریه، تسلیحات و تجهیزات نظامی را به حزبالله منتقل میکرد، که همین موضوع باعث شد اسرائیل بارها پایگاههای مرتبط با این انتقالها را در سوریه هدف قرار دهد. حفظ رژیم اسد برای ایران به معنای حفظ این کریدور حیاتی و تداوم نفوذ در لبنان بود.
با این حال، روابط بشار اسد و تهران همواره خالی از تنش نبوده است. گزارشهایی حاکی از آن است که اسد گاهی از وابستگی بیش از حد به ایران ابراز نارضایتی کرده و تلاش داشته است روابط خود را با روسیه و دیگر قدرتها متوازن کند. با وجود این، حمایتهای بیدریغ ایران به ویژه در سالهای اوج جنگ داخلی، یکی از عوامل کلیدی در بقای رژیم اسد بود.
اکنون، با سقوط احتمالی رژیم اسد، جمهوری اسلامی ایران با چالشی جدی در سیاستهای منطقهای خود مواجه است. از دست دادن یکی از متحدان اصلی خود در منطقه میتواند به کاهش نفوذ ایران در خاورمیانه و تضعیف دسترسی آن به لبنان و حزبالله منجر شود. این تغییرات میتواند ایران را وادار به بازنگری در استراتژیهای منطقهای و تلاش برای بازسازی نفوذ خود در خاورمیانه کند.