ایمن الظواهری با تصویر مردی میانسال نشسته در کنار بنلادن، رهبر القاعده، به جهان معرفی شد در حالی که برای بسیاری از شهروندان مصری او سالها نماد عناد و سرکشی است که هویت خود را در شکستن هنجارها و باورهای عمومی جستجو کرده است.
او با نام ایمن محمد الربیع هفتاد و یک سال پیش در تابستان ۱۳۳۰ شمسی در خانوادهای برجسته در محله معادی شهر قاهره متولد شد.
ربیع الظواهری، پدربزرگ پدری او، امام جمعه ارشد الازهر مصر، و پدربزرگ مادریاش عبدالوهاب عزام، استاد ادبیات شرق و رئیس دانشگاه قاهره بود . پدرش یک پزشک داروساز مشهور و استاد دانشگاه عین شمس بود و داییاش محفوظ عزام معاونت رئیس حزب کارگر مصر را بر عهده داشت.
بزرگ شدن در چنین محیطی باعث پیدایش گرایشهای سیاسی بسیار زودهنگام در او شد، به گونهای که او در نوجوانی به گروه اسلامگرای اخوان المسلمین پیوست و در شانزده سالگی پایش به زندان باز شد.
با آن که مدت حبس او بسیار کوتاه بود، اما این تجربه امکان آشنایی او با تفکر تشکیلاتی و آشنایی با اندیشههای سیدقطب را فراهم کرد. او بعد از آزادی از زندان به یک گروه اسلامگرای سری پیوست و همزمان به تحصیلاتش ادامه داد و بهرسم خانواده به دانشکده پزشکی رفت. همدانشگاهیهایش در دانشکده پزشکی قاهره میگویند که او بسیار بشاش و بذلهگو و اهل موسیقی و سینما بود. الظواهری جوان کمی بعد با نمرات عالی با تخصص چشم پزشکی از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
او با آغاز طبابت در قاهره به فعالیت سیاسیاش ادامه داد و در این مقطع بود که گفته میشود رهبری گروه اسلامگرانه سری خود را بر عهده گرفت.
در این مقطع، مقارن با اواخر دهه ۴۰ شمسی، ظواهری تصمیم گرفت فعالیت این گروه مخفیانه را سامان بخشیده و در سال ۱۳۵۲ به همراه همفکرانش، عنوان گروه جهاد اسلامی را به این گروه اطلاق میکند.
در این دهه فشار دولت مصر بر گروههای اسلامی باعث کاهش فعالیت این گروهها میشود تا اینکه با وقوع انقلاب ۵۷ در ایران که بسیاری آن را ملهم از اثرات اسلامگرایی آموزههای سیدقطب میدانند باعث شد تا توجه به اندیشه اسلام به مثابه قدرتی سیاسی به شدت از سوی اسلامگرایان مصری مورد توجه قرار گیرد و در این دوران بود که فعالیت تشکیلاتی در مصر شدت گرفت. برآیند مجموعه این اتفاقات سرانجام منجر به ترور انور سادات، رییس جمهوری پیشین مصر، شد و ایمن ظواهری هم به جرم حمل اسلحه درحالی که تنها چندماهی از ازدواجش میگذشت به همراه صدها تن دیگر از همفکرانش برای مدت سه سال به زندان افتاد.
آزادی او از زندان به مثابه پایانی بر زندگی عادی او در کسوت یک چشمپزشک و جراح بود. او پس از آزادی به عربستان سعودی رفت و با حلقه اولیه مجاهدان که برای کمک به مبارزه علیه اشغال افغانستان علیه شوروی تدارک قوا میکردند آشنا شد. زمینه آشنایی او با بنلادن را باید در سفر او از عربستان به افغانستان و پاکستان در این سالها جست.
مبارزه مسلحانه در کنار مجاهدین چند ملیتی در افغانستان کولهبار تجربه نظامی و تشکیلاتی ظواهری را سنگین کرد. به دنبال خروج ارتش اتحاد جماهیری از افغانستان در پایان سال ۶۷ شمسی، عزم ظواهری بر ادامه فعالیت بینالملل و پس از سفرهای متعدد به دیگر کشورهای اسلامی از جمله پاکستان و ایران و همچنین شمال آفریقا جزم شد.
او به همراه بنلادن به سودان سفر کرد و در آنجا مزرعه خرید. آنها از این مقطع تصمیم به گسترش فعالیت و عضوگیری در کشورهای اسلامی کردند و پایگاههایی آموزشی در یمن تاسیس کردند. اقامت در سودان زمینه آشنایی این دو با کارلوس، جنایتکار بینالمللی که به شغال نیز معروف بود و سالها در کشورهای مختلف در خفا زندگی میکرد مهیا شد. این آشنایی و مراوده تاثیراتی بر سبک اقدامات آینده این دو گذاشت و شاید بتوان تکنیکهای زندگی پنهانی ظواهری که به تصدیق سرویسهای اطلاعاتی همواره یک قدم از کارگزاران امنیتی جلوتر بود را متاثر از این مراودات دانست.
در اوایل دهه ۷۰ شمسی و مقارن با تغییر فضای سیاسی در مصر او توجه ویژهای به کشور مادریاش نشان داد و در سال ۷۲ شمسی ظواهری رهبری جهاد اسلامی در مصر را برعهده گرفت تا رویای حکومت اسلامی در سرزمین الازهر را تحقق بخشد. او مجموعهای از اقدامات متفرق جهادی و ایذائی را در مصر به همراه سلولهای عملیاتی رهبری کرد و به مبارزه خونینی برای سرنگون کردن حکومت این کشور دست زد که جز کشته شدن مردم بیگناه دستاوردی نداشت.
حمله به سفارتخانه مصر در پاکستان باعث شد که دولت مصر در صدد تلافی برآید و از طریق دو پسربچه کیفی حاوی بمب را در اقامتگاه او داخل کند. این بمب توسط نیروهای امنیتی سودان کشف شد، اما الظواهری درخواست کرد که دو پسربچه آزاد شوند تا او از آنها بازجویی کند. او آنها را خود دادگاهی و به قتل رساند و همین باعث شد تا سودان آنها را اخراج کند.
در این مقطع ظواهری و بنلادن به افغانستان بازگشتند و با اسناد جعلی سفر میکردند. سفر با اسناد جعلی باعث شد تا الظواهری در سال ۱۳۷۵ در سفری به چچن برای دیدار با تندروهای مسلمان این کشور توسط مرزبانی دستگیر شود. این دستگیری اما تنها به سه ماه انجامید و او آزاد شد.
از این مقطع به بعد به استناد یادداشتها و زندگینامه تهیه شده از سوی منتصر الزیات، ظواهری عناد و دشمنی با آمریکا، را سرلوحه فعالیت قرار میدهد و قتل غربیها اعم از بیگناه و گناهکار را فریضه تعریف میکند درحالیکه در دیدار با پیروانش نیز تاکید میکند که بسیاری از کسانی که ما آنها را مسلمان میشناسیم در حقیقت مسلمان نیستند.
در این دوره چند حمله به گردشگران غربی صورت میگیرد اما در مورد رابطه آنها با ظواهری اطلاعات زیادی در دست نیست. این در حالی است که آمریکا در سال ۱۳۷۶ شمسی به صورت مستقیم ظواهری را مسئول کشتار گردشگران غربی در نوامبر ۱۹۹۷ در دیرالبحاری اسکندریه مصر معرفی کرد. او به این جرم در یک محکمه نظامی در مصر به صورت غیابی به مرگ محکوم کرد اما این باعث زمینگیر شدن او نشد و الظواهری در این سالها همچمان با هویت جعلی خود به کشورهای مختلفی مانند سوییس، روسیه، بلغارستان، عراق، ایران و دانمارک سفر کرد.
در سال ۱۳۷۶ ظواهری تصمیم به تحکیم دوستی دیرینه با همفکر خود در جهاد افغانستان میگیرد و بعد از سفر به جلال آباد افغانستان میپذیرد تا در رکاب بنلادن آنچه که بعدها جهاد با یهودیها و صلیبیها نامیدند قرار گیرد.
یادداشتهای متعدد حاکی از آن است که او نقش جدی در سوق دادن بنلادن به مسیری داشت که بعدها توسط او و سازمان القاعده برگزیده شد. شنیدهها حاکی از آن است که اگر چه او فرهگی و کاریزمای بنلادن و از آن مهمتر سرمایه مالی کلان او را نداشت اما دارای قوه استدلال قوی و نفوذ کلام بسیار بالا بود.
نمود خارجی این اتحاد، انفجار سفارتخانههای آمریکا در کنیا و تانزانیا و کشته شدن ۲۲۳ نفر بود.
واشنگتن دو هفته بعد به تلافی این حمله تروریست، با موشک به مقر القاعده در افغانستان حمله کرد اما این دو جان بهدر بردند. اما این پایان رویارویی واشنگتن با ظواهری نبود. در سال ۹۸ ظواهری سندی منتشر کرد که قتل آمریکاییها را سرلوحه فعالیت گروههای شبهنظامی اسلامی تفسیر میکرد و پنجره جدیدی فراسوی آموزههای سنتی اسلام در برابر ستیزهجویان مذهبی گشود.
حمله به ناوجنگی «یو اساس کول» آمریکا در سال ۲۰۰۰ در حوالی یمن نشان داد که جهاد ظواهری و بنلادن علیه آمریکا دنبالهدار است. حملات تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ که جان افراد بسیاری را گرفت، نقطه اوج این اقدامات بود.
پلیس فدرال آمریکا برای دستگیری او ۲۵ میلیون دلار جایزه تعیین کرد و نابودی سازمان متبوع او به عنوان اولویت مهم سیاست خارجی ایالات متحده معرفی شد.
با حمله نظامی آمریکا به افغانستان و فروپاشی حکومت طالبان، ظواهری به همراه بنلادن که این کشور را مامنی قابل اتکا برای خود یافته بودند مجبور به فرار و خزیدن در غارها شدند.
حمله به ابوتآباد پاکستان در اردیبهشت ۱۳۹۰ که به کشتهشدن اسامه بنلادن انجامید، ورق را برای ظواهری عوض کرد. نفر دوم القاعده که همواره تمایل به رهبری از پشت پرده داشت مجبور شد این مسئولیت را قبول کند. درحالی که فاقد کاریزمای رهبری و نفوذ سلف خود بود و همین عامل علاوه بر دیگر عوامل از جمله تحلیل رفتن منابع مالی و همچنین ظهور داعش موجب افت شدید این سازمان ستیزهجو شد.
فعالیتهای او از خفا ادامه کرد و بسیار محدود به صدور بیانیههای جسته و گریخته شد.
کشته شدن زن و پسرش در حمله آمریکا در افغانستان در آذرماه ۱۳۸۰ نیز تأثیر بسیار بدی روی او گذاشت و باعث شد از ارتش و دستگاههای امنیتی در تمام کشورهای عربی نیز نفرت پیدا کند چرا که معتقد بود کشورهای عربی در این میان نقش داشتهاند و اطلاعات را به آمریکا منتقل کردهاند.
ظواهری که با اسامی ابومحمد، ابوفاطمه، محمد ابراهیم، ابوعبدالله، ابوالمعز، طبیب، معلم، نور، استاد، ابومحمد نورالدین، و عبدالمعز نیز شناخته میشد، آخرین بار در پاییز ۱۳۸۰ در استان خوست در شرق افغانستان دیده شده بود.
او که تمامی این سالها در خفا زندگی کرده بود، با سرنگونی حکومت افغانستان و بازگشت طالبان امید زیادی به احیا القاعده پیدا کرد.
الظواهری در یازدهم مرداد ۱۴۰۱ در سن ۷۱ سالگی در حمله پهپادی ایالات متحده در کابل کشته شد و به این ترتیب تومار مهمترین فرد تحت تعقیب از سوی ایالاتمتحده در هم پیچید.