لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳ ایران ۱۳:۴۱

باغ، رو ما چادر مخمل کشید


پيام فيلی، نويسنده
پيام فيلی، نويسنده

معرفی و مروری بر منظومۀ حسنک، اثر پیام فیلی

«سبزه اومد غربت ما رو چشید
باغ، رو ما چادر مخمل کشید»...
--از منظومۀ حسنک، پیام فیلی

در دیار و دور از دیار، دست کم دهه ای است که به عنوان یکی از عاشقان ادبیات و شعر پارسی، نومید بوده ام. از بردمیدنِ نه خورشید- که شیدی- تازه. به نوری بسنده کرده بودم، چون از آفتاب عالمتاب، مأیوس شده بودم. آفتابی چون آثار بزرگانی که روزی برتارک ادبیات ایران درخشیدند. اغلب اشعار، این روزها، معجونی گاه بی معناست از مفاهیم عینی و انتزاعی و عاریتی، و استعاره های گاه نامفهوم. ازتصانیفِ ترانه های امروزین گرفته تا آثار ادبی، به موازات از رده خارج شدن کلاسیسیزم ادب فارسی، گویی دوران وزن هم به سرآمده و قافیه به تنگ.

در این میان، نور امیدی درخشیدن گرفته؛ منظومه ای بلند که به تازگی در کانادا انتشار یافته است؛ منظومۀ حسنک، که روایت موزون و خوش آهنگ پیام فیلی است از گوشه ای از دردهای معاصر جامعۀ ایران؛ روایتی با وقار نوشتار و صلابت ساختار. شعر بلندی که اگر زمزمه اش کنی، درمکتب «هنر برای هنر» قرارش می دهی، و اگر به غورش بروی، جای تازیانۀ تنگنا را در روایتش از جامعۀ ایران می بینی.

تا آنجا که می دانم، فیلی- که او را شخصاً نمی شناسم و تا کنون با وی سخن نگفته ام- جوان است ومنظومه اش- که درپی چند اثر داستانی وی انتشار می یابد، به گمانم ستاره ای است که با درخشش خود، ماه آثارِ منظومِ مجلسِ نوشتارِ نسل ِنوی ایران شده و با خلق این اثر برتر، جایگاهی درخور اعتنا برای خود ساخته. کار پیام فیلی، اگرچه به سبب محدودیتهای جامعۀ خود، نمی تواند در آن کشور سربرآرد – و افسوس از این بابت – قطعاً ماهی نیست که زیر میغ پنهان بماند. نمی دانم عنایت منتقدان ادبی فارسی زبان تاکنون به فعالیت ادبی وی تا چه حد بوده، اما بی تردید، شایستگی وی، شایان تحسین است و ترغیب برای قلمی کردن آثاری بیشتروبهتر.

فیلی درمنظومۀ حسنک، که اخیراً توسط نشر گیلگمشان انتشار یافته، از اعتراضهای تابستان ۸۸ ایران هم می گوید ؛ زمانی که به نوشتۀ خودش، سرودن این اثر را – که درسال ۸۹ نیزادامه یافته – آغاز کرده. شعر بلند حسنک، حکایت دلدادگی به حسنک است و ناپدید شدن او. شاعرِ منظومۀ حسنک، گاه به صراحت ازمضیق موهبت آزادی در ایران امروز سخن رانده، چنانکه در این ابیات چنین کرده:

«داد زدیم از تو صدا نیومد
هیچ کس از سمت خدا نیومد»

یا:

«دست و پاهاتو بسته بودن انگار
یا پشت میله بودی یا سرِ دار»

یا:

«همه جا خش خش زنجیره حسن
یه جورایی دست و پای همه مون گیره حسن»

یا:

«قصه ی دو تا پتو، یه دس لباس
قصه ی وقت ملاقات شماس!
قصه ی بند و زنجیر و جنون
قصه ی تو کوچه ها کشون کشون»

یا:

«حسنک سوختم
اینجا به خدا داغه هوا»

یا:

«حسنک
گول نخوری
دور نشی!
تو خیابونا یه وخ پا نذاری
وسط میدون وامونده ی شهر
خودتو جا نذاری»

و بارزتر از همه، مصرع پایانی منظومه:

«سَرِ دارم حسنک...»

و گاه، این درد را در لفافۀ استعاره پیچیده ، آنجا که می سراید:

«قصه ی جاده و تردید و سفر
قصه ی گم شدنای تازه تر»

یا:

«حسنک راستی نفهمیدم هنوز
چجوری با چارقد و چارچو می شه خدا رو دید؟»

رنج راوی/ شاعر/ دانای کل از انگها و انگاره های اجتماع و کوته بینی برخی مردمان، آنجا به شفافیت رخ می نماید که می سراید:

«هرچی داشتی حسنک
همه رو قربونی زر زر مردم کردی!»

پیام فیلی، در طول این منظومه، از جنسیت خود- خودِ معشوق یا عاشق حسن- صریحاً سخن نمی گوید، اما معضلی را که او به آن پرداخته، محدودیتهای همجنسگرایان ایرانی در آن کشوراست. او درمنظومۀ حسنک از افت و خیز عشقی می گوید که از سبزی طبیعت و غنای انگور آغاز می شود، به گم شدن حسنک می رسد، واستیصال راوی عاشق را- که «من» است و «دانای کل» نیز هست – تصویر می کند؛ چنان استادانه ، که بر دل خواننده، لرزه می اندازد. در پی حسن، راوی بی تاب و ناشکیباست و از دلداده اش مکدر. به تلمیح، از عفو و اتهام می گوید در این کدورت میان دو دلداده، واز آن به خنده تعبیر می کند: خنده را شاعر/ راوی، از این روی، به نشان بخشایش به خدمت می گیرد.

کتاب منظومۀ حسنک، به رایگان برروی اینترنت جای یافته. طرحهای روی جلد و روی برخی صفحات کتاب، طرحهایی در سطحی بهتر از متوسطند، اما صفحه آرایی، شماره بندی صفحات و عنوان بندی کتاب، فارغ از هر اعمال سلیقه ای صورت گرفته؛ که به ویژه برای چنین کاربا ارزشی، جای دریغ است.

اوج لطافت منظومۀ حسنک اما- به باورمن- باروری بیان و احساس است؛ آنگاه که می گوید هیچ نمی خواهد، جزآموختن آنکه چگونه دل مرغکی را نیازارد:

«تو فقط بهم بگو
چجوری وقتی یه گنجشک سلامم می کنه
جواب بدم
که بهش برنخوره؟»

خواندن این چند سطر، مرا بیش ازبخشهای دیگر، منقلب کرد و امیدوارتر به آنکه منزلت قلم فاخر فیلی چنانکه درخورآن است، دریافته شود، والبته حسرتم را افزون کرد از آنکه او درزادگاه و زیستگاهش- سرزمینی که به زبان آن قلم می زند، در تنگناست. از سوی دیگر اما، این اندیشه نیز از نظرم می گذرد که شاید عدوی ضیق و زجر، سببِ خیرِ بالندگیِ افزونِ حس و فکر و قلم پیام فیلی شده باشد.

بخش چهارم منظومۀ حسنک با صدای شاعر
XS
SM
MD
LG